| کد مطلب: ۱۳۳۸۹

پایان‏‌نامه آغاز

آقای دکتر جوان روز شنبه، صبح اول وقت، در جلسه دفاع از پایان‌نامه‌اش با لباسی رسمی، بسیار برازنده شده بود. در آن بیمارستان آموزشی مهجور با آن‌همه تنگناها و شلوغی‌هایش، سال‌هاست کسی اینطور رسمی لباس نمی‌پوشد. آقای دکتر، تحقیقی بسیار دقیق کرده بود در مورد خطر سکته مغزی در بیماران مبتلا به ام‌اس.

صبح روزی که آن انتخابات ناامیدکننده از ابعاد مختلف به پایان رسیده بود، هیچ‌چیز نمی‌توانست به اندازه این استاد جوان با آن تحقیق جانانه‌اش حال همه ما را خوب کند به‌خصوص‌که اصلاً چنین قصدی نداشت و به‌گمان دقیق خود داشت کاری در مقیاس بین‌المللی و مطابق با سنت‌های بین‌المللی انجام می‌داد.

اما ورای اینها امیدی که در دل‌ها می‌افتاد بیش از هرچیز ایران جوان، ایران فردایی بود که در قامت این جوان به تصور درمی‌آمد. هم‌زمان اسامی انتخاب‌شدگان به‌تدریج داشت درمی‌آمد؛ اسامی‌ای که مو برتن سیخ می‌کنند. نه‌تنها سلیقه و علاقه‌مندی‌های جوانانی که در آن اتاق گرد هم آمده بودند و گروه بی‌شمار دیگری از تحصیلکردگان به حساب نیامده بودند، بلکه اسامی‌ای که گفته می‌شد، از همان ابتدا تصویری از مخالفت فعال با دانش را به ذهن می‌آورد.

باورکردنی نیست که حکومت، احساسات و روحیات این‌همه تحصیلکردگان و مردم دانش‌بنیان را به هیچ انگارد و هیچ تلاشی برای آن‌که صدای آنها در سیستم نمایندگی کشور شنیده شود، به عمل نیاورد و فعالانه بکوشد دستی در اداره امور نداشته باشند. یا از این همه احساس دلزدگی در رگ‌های جامعه خبر ندارد یا خبر دارد و علیه آن می‌کوشد؛ یا هر دو. در هر دو حال فاجعه‌ای‌ است باورنکردنی. باور نمی‌توان کرد گروهی در تخریب مهمترین دارایی خودشان ـ کشوری که از آن خود کرده‌اند ـ اینگونه فعال باشند. آیا کسی تردید دارد که تصمیم‌گیری مدرن‌ترین تحصیلکردگان کشور، باعث آبادی کشور تحت مسئولیت شما و تصمیم‌گیری افرادی که به مجلس فرستاده‌اید، باعث تخریب کشور شما می‌شود؟ چرا در برابر مردمی که بارها و بارها با مسالمت‌آمیزترین روش‌ها آمادگی خود را برای مصالحه و توافق نشان دادند لج می‌کنید؟ مردمی که بارها با نمایندگانی که نماینده واقعی آنها نبودند تنها تمایل خود به اصلاح را نشان دادند، رضایت دادند، هر ایده براندازانه را رد کردند، اما باز هم شما زیر میز اصلاح کشور زدید. آیا ریاست بر کشوری مدرن با مردمی راضی، افتخار شما نیست؟ شهری که مردمش از نظر سطح اطلاعات و درخواست‌های‌شان به‌واسطه فضای مجازی تفاوت چندانی با شهروندان سایر شهر‌های دنیا ندارد که پوست و گوشتی مجرب‌تر در کوره زمان پیدا کرده‌اند، در انتخاباتی که هیچ‌کدام از کاندیداها آمال و آرزوهای‌شان را نمایندگی نمی‌کردند و درست برعکس چیده شده بودند، سیستمی که ماهرانه‌ترین ترفند‌ها را به کار گرفته بود تا رأی آنها را در میان هزاران کاندیدای تاییدصلاحیت‌شده غیرسیاسی بی‌اعتبار کند، شرکت نکردند. آری از تمام پتانسیل‌ها و معایب سیستم نمایندگی فردی برای کاهش کیفیت آراء استفاده شده بود. احزاب و سازمان‌هایی که ‌باید این احساسات را به‌نحوی نمایندگی کنند تا به‌شکلی امکان بیان پیدا کند، هنرشان این است که تنها زمان انتخابات پیدایشان شود و حماسی‌ترین فعالیت‌شان، توصیه به انفعال و اجتناب از رأی دادن باشد و وقتی این فعالیت «انقلابی» به انجام رسید، پیروزمندانه به اتاق‌های مجازی و احیاناً کسب‌وکار حلال خود باز می‌گردند تا انتخاباتی دیگر، تحریمی دیگر و هیچ مکانیسمی برای اعتراض به شکل حرکت آرام شهروندان و گریز از این فعالیت «رانویه*»‌ای در وجودشان نیست.

با چنین احساس ناامیدی عمیقی است که ناگاه صبح می‌شود، برف‌ها آب می‌شوند، نور زیبایی از آفتاب به داخل اتاق می‌افتد، جوانی رشید با لباسی زیبا

 ـ آنچه به‌طور طبیعی همه جای دنیا در این روز مهم زندگی‌شان می‌پوشند ـ از تحقیق چندساله خود در درمان بیماران دفاع می‌کند و تو هیچ تفاوتی بین آنچه در دنیا انجام می‌دهند با این تحقیق نمی‌بینی.

آری به‌رغم این سیستم و نه به کمک آن، هستیم، می‌مانیم و خواهیم ماند و هر ناملایماتی را هرچند بزرگ و دردآور تنها تجربه‌ای به حساب می‌آوریم برای آینده‌ای که بی‌تردید مثل همین صبح، فراخواهد رسید.

* رانویه، منظور گره‌‌ای رانویه است که انتقال عصبی در یک عصب نه بهشکل مداوم در یک عصب که بهشکل پرش از این گره رانویه به گره بعدی صورت میگیرد.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت