موزه شخصی با اسناد ثبتی
از گذشتههای بسیار دور ما ایرانیها چندان اهل سند نگه داشتن و مکتوب کردن آنچه بر سر ما رفته است، نبودهایم. از چند قرن پیش ما اندکاندک به فکر افتادیم که چیزهایی بنویسیم و اسنادی جمع کنیم تا یادمان بماند که چه بر ما رفته است. بههمیندلیل اگر بخواهیم در موضوعی تاریخی درباره ایران تحقیق کنیم بینیاز از اسناد و مکتوبات خارجی نیستیم. مثلاً دقیقترین اسناد از زندگی مردم شهرها و روستاها و حیات اجتماعی ایران در دوره صفویه محصول مورخان ایرانی آن دوره نیست. مورخان آن دوره بیشتر شرح زندگی پادشاهان و جنگها و فتوحات را دادهاند تا چیزی از حیات اجتماعی و شیوه زندگی مردم بگویند. آنچه ما را به تصویری دقیقتر و موشکافانهتر هدایت میکند، گزارش سفرنامهنویسان اروپایی درباره ایرانِ صفوی است. اگر بخواهیم تصویری چندبُعدی از زندگی اجتماعی ایران در یک دورهای به دست بدهیم لاجرم باید اسنادی را که از منظرهای مختلفی تهیه و تدوین شدهاند، بخوانیم و با در کنار هم نهادن آن روایتها با روایت رسمی و حکومتی تاریخ آن دوره که توسط کاتبان و مورخان مستخدم دولت به کار ثبت وقایع گذشته و حال، اشتغال داشتهاند، تصویری از حیات یک دوره مشخص به دست بدهیم.
اسناد ثبت معاملات املاک، وقف، مشارکت، ازدواج و مانند اینها اطلاعات ذیقیمت تاریخی و بیمانندی را در خود دارند که به فهم ما از مناسبات گذشته و چگونگی ساختار اجتماع، نحوه تعامل و نوع اعتقادات عامه مردم، تشریفات معاملات و نحوه قضاوت و تضمین معاملات کمک شایانی میکند. پیدا شدن هرکدام از این اسناد، به تکمیلشدن تصویری که ما از تاریخ و گذشته خود داریم، یاری میرساند.
بعد از تصویبشدن قانون ثبت اسناد و احوال کشور در اوایل قرن گذشته شمسی، کار تنظیم اسناد صورتی رسمی، قانونی، متحدالشکل و موافق با دیگر آییننامهها و قوانین کشور به خود گرفت و همه این کارها در دفاتر ثبت اسناد رسمی متمرکز شدند. این دفاتر که ابتدا توسط روحانیون و معتمدان محلی اداره میشدند، از طرف دولت مجاز به صحه گذاشتن بر معاملات و تطبیق آنها با قوانین و درنهایت ثبت آنها شدند. برای هر معاملهای چنان که تا امروز نیز مرسوم است، سلسلهای از اسناد تهیه میشود که به همراه سند تنظیمی، سلسله و زنجیرهای از دلایل و مستندات قانونی لازم را برای تثبیت عهدی یا معاملهای یا برقرار کردن مشارکتی را در بر میگیرد.
بسیاری از این اسناد الحاقی و اسناد تنظیمی حاوی بخش مهمی از تاریخ کشور هستند. بسیاری از معاملات تاریخی و مهم یا معاملات و اسنادی که توسط بازیگران تاریخ معاصر ایران امضاء شدهاند امروز در بایگانیهای دفاتر اسناد رسمی وجود دارند. بایگانیهای تاریخیای که در اصل حاوی بخشی از سرگذشت معاصر ملت ما هستند و از دسترس عموم و محققان هم خارج شدهاند. این اسناد معمولاً با انتقال اسناد یک دفتر اسناد رسمی منحل شده به دفتر دیگر منتقل میشود. دفاتر بسیار قدیمی اسناد رسمی که بعضی از آنها با شماره یکرقمی و دورقمی شناسایی میشوند دارای چنین اسناد باارزشی هستند.
بهطور نمونه دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۵، از اسناد رسمی ثبتی که در بایگانی دارد و از گذشته به دستشان رسیده، موزهای شخصی ترتیب داده است! البته همین که سردفتر محترمی به این موضوع اهمیت داده و از این اسناد موزهای درست کرده، جای سپاسگویی دارد، اما مگر این اسناد جزیی از اسناد ملی محسوب نمیشوند؟ آیا نباید این سندها را در آرشیوی استاندارد و تحت نظر متخصصان نگهداری کرد تا هم به کار محققان بیاید، هم سلامتی و حیاتشان تضمین شود؟ آیا نباید سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، بهعنوان متولی امر این مجموعهها را در اختیار بگیرد و این اسنادی را که به کسی تعلق ندارند جز ملت، سامان دهند و حفظ و حراستشان کنند؟ اگر این اسناد از یک دفترخانه به جایی منتقل و از دسترس خارج شوند آیا به بخشی از حافظه، خاطره و تاریخ جمعی ملی ما لطمه نخورده است؟ و آیا اساساً کسی میتواند با اسناد ثبتی رسمی که علیالقاعده مالکیت شخصی ندارند و به امانت دست دفترخانه است، موزه شخصی ترتیب دهد؟