مفتســـواران همیــــشگی
مروری بر کتاب سرابگرایی صنعتی در نظام قبایلی ایران آخرین اثر منتشرشده از مرحوم علی رضاقلی
مروری بر کتاب سرابگرایی صنعتی در نظام قبایلی ایران آخرین اثر منتشرشده از مرحوم علی رضاقلی
مسئله صنعتی شدن یک فعالیت در یک گوشه شهر و زیر یک سوله نیست، بلکه صنعتی شدن پدیدهای است که با تمام ارکان و اجزای نظام حیات جمعی ارتباط و پیوند دارد. اگر حکومتی مدعی علاقهمندی به توسعه صنعتی و ارتقای بنیه تولید فنآورانه است، باید یک برنامه ملی مبارزه با فساد بهصورت پیشگیرنده را فراهم کند، چون از دیدگاه تحلیلگران اقتصاد سیاسی توسعه، فساد مخربترین شیوه تعرض به حقوق مالکیت کارگران و کارفرمایان تلقی میشود.
کتاب «سرابگرایی صنعتی در نظام قبایلی ایران» نوشته مرحوم علی رضاقلی که بهتازگی منتشر شده به مواجهه اقتصاد ایران با انقلاب صنعتی که غرب را متحول کرد، پرداخته است. رضاقلی فروردین سال پیش درگذشت. او پژوهشگری نامآشنا بود که در حوزه جامعهشناسی و علوم سیاسی دستی بر قلم داشت و دو کتاب او با نامهای «جامعهشناسی نخبهکشی» و «جامعهشناسی خودکامگی» در سالهای گذشته با استقبال مواجه شده بود. مرحوم رضاقلی در این کتاب به یک موضوع اقتصادی پرداخته و در کنار آن تاریخ ایران را نیز کاویده است. او که سالها پیش گفته بود: «هیچ راهی برای رهایی اقتصاد ایران از توسعهنیافتگی سراغ ندارم» در این کتاب کوشیده تا معضلات گذشته و حال اقتصاد ایران را بررسی کند. مرحوم علی رضاقلی کتاب را اینگونه آغاز میکند که: «من همیشه به این پرسش فکر میکنم که چرا ساسانیان فرو ریختند، و جوابهایی که بزرگان دادهاند تا حدی قانعام میکند. ولی میفهمم باید پاسخ قانعکنندهتری بیابم. اگر آن سوال را پاسخ خوبی در چارچوب نظری محکمتری بدهیم، احتمال بسیار زیاد دارد که به سوال سخت دوم هم پاسخ دهیم و سوال این است، چرا ایرانیان نتوانستند بعد از اسلام و پس از دو قرن سکوت، در آن دو قرن بعدی با نهضت شعوبیه، کشوری مستقل و قدرتمند برپا کنند؟ اگر به این پرسش، پاسخ قانعکنندهای در چارچوب نظری روشمندی ندهیم، نمیتوانیم بفهمیم که چرا هزار سال به زیر سلطه ایلات غیرایرانی تن دادیم و بخشی از زبان کشور را هم برگرداندیم. بعد جواب اینها را نداریم که چرا در چرخه شوم ضدتولید افتادهایم، اقتصادی معیشتی-غارتی، ناامن، و بخور و نمیر و بعد هم با پول منبع جدید اقتصادی یعنی نفت که در کنار آن لمیدیم و نتوانستیم چیزی بسازیم و به آن تکیه کنیم. از هول زایش خروج اجباری از هزار سال تمدن ایلیاتی هم دوباره برگشتیم به سنت و هم تولید را سامان ندادیم و هم مصرف را برگزیدیم و هم اجتماع و فرهنگ پاخورده، در پاانداز آن دوام نیاورد، این پرسشها کمرشکناند و مغزسوز، اگر در چارچوب نظری روشمند و منسجم به آنها پاسخ ندهیم. با عدم پاسخ به این سوالها نمیتوانیم جوابهای قانعکنندهای برای توسعه داشته باشیم و نظریه اصلاحات در حد کارشناسی عمیقی نخواهد بود و مشکل جایی را حل میکند، ولی در پاسخ دیگری میماند. من دوست دارم به عمق بروم و اگر به هدف نرسم، ناراحت میشوم و با سطحینگری و شعبدهبازی دلم خوش نمیشود. اگر آن سوالات را بشکافیم و پاسخ آنها را بیابیم، بسیاری از پرسشهای دیگر در کنار آن پاسخها جواب خود را مییابد. مثلا چرا نظام قانونی در ایران شکل نگرفت؟ و دستگاه قضایی مستقلی بهوجود نیامد؟ چرا نهادها و سازمانهای جدید حکومتی غربی در ایران از کار افتاد؟ چرا تقسیم کار و تخصصگرایی در ایران به مرور شکل نگرفت؟ چرا صنعت، شکل پویا و تکاملی پیدا نکرد؟ چرا علوم نوین در ایران نروئیدند و...»
تکرار تاریخ
مقدمه کتاب با تاریخ و عباسمیرزا آغاز شده و به متون کتابهای تاریخی اشاره میکند. عباسمیرزا از سفیر فرانسه علل و دلایل پیشرفت را میپرسد. در بخشی از مقدمه آمده است: «لزومی نداشت عباس میرزا از ژوبر فرانسوی بپرسد چرا ما پیشرفت نمیکنیم. کلید اقتصاد شکوفا و حیات بادوام و موثر در اکثر کتابهای تاریخی آمده است. مگر امروز که غربیها آن را بسط زیادی دادهاند. مشکل اینجاست که ما با تاریخ خودمان در قالب حکایت نهادی آشنا نیستیم و بر این باور هستیم که قواعد اجتماعی برآمده از شرایط محیطی دیگر در شرایط و مناسبات دیگر حداقل به آسانی قابل اعمال است. به همین خاطر دربست تسلیم علوم انسانی برآمده از شرایط محیطی دیگر میشویم، میبینیم که تا به حال حاصل آن چندان به بار ننشسته است. ما خود، پیشینه تاریخی بلندی داریم و کتابهای گذشته به ما میگویند که گرفتاریهای ما چه بوده است. ما همان مسیری را نپیمودهایم که چین و آمریکا پیمودهاند. ما در محدودیتهای منابع دیگری زندگی میکردیم که بر زندگی اجتماعی ما تاثیر بسزا داشتهاند.
تحولات صنعتی رخ داده در قرون شانزدهم و هفدهم در اروپا توانست نظام اقتصادی و سطح معیشت مردم در غرب را دگرگون کند. اما تاثیر این تحول در کشور ما ناچیز بود. ایران در زمان حمله قطعی غرب، از نظر بافت اجتماعی و فرهنگی جامعه، یعنی مجموعه الگوهای رفتاری که انطباق کامل با الگوهای فکری دارند، یک فرهنگ قبیلهای و ایلی دارد. این بافت، با آنچه که هزاران سال قبل در این مرز و بوم بوده است، چندان فرق جدیای پیدا نکرده است. آنچه در زمان قاجاریه مشاهده میشود که بهطور مثال با زمان مغولان یا قبل از آن فرق میکرد، مقداری آلات مصرفی ساخت غرب و اعداد رفتارهای تقلیدی در میان پارهای از رجال است و از طرف دیگر فشار صنعت و تجارت خارجی، نظام اقتصادی سنتی ایران را نیز از نفس انداخته است. از جنبه سیاسی، شاه به لحاظ سیاسی چندان با شاه گذشته و بعدیها فرق ندارد، او همچنان ظلالله است و بر جان و مال مردم به حکم اطلاق و تمام، دست دارد، هر کاری که میخواهد میکند «اولا» به نفوس و اموال شهروندان است و هیچ سنتی و ضابطهای او را محدود نمیکند. گروهی که با او مشترکا این قدرت سیاسی را اعمال میکنند، بر مردم همین حق و حقوق را دارا هستند. از نظر حقوق اساسی سیاسی مردم، هیچ چیز وجود خارجی ندارد و ناامنی کامل و مطلق بر هر ثروت و مکنتی و جانی حاکم است و حتی نخستوزیران نیز در امان نیستند.»
رضاقلی در ادامه از میرزا ابراهیم کلانتر اعتمادالدوله، نخستوزیر فتحعلیشاه و میرزاابوالقاسم قائممقام، نخستوزیر محمدشاه و میرزا تقیخان امیرکبیر نخستوزیر ناصرالدین شاه نام میبرد که تاریخ شاهد قتل آنها بود و چنین بزرگانی در امان نبودهاند چه رسد به مردم. او مینویسد: «از نظر تفکر اقتصادی، خلاقیت و نوآوری وجود ندارد و زندگی در حد «این نیز بگذرد» برگزار میشود. ناامنی بر ثروت به معنی هر چه وسیعتر و عمیقتر کلمه، حاکم است. حداقل در این پانصد سال گذشته هیچ مال و منال و مزرعه آبادی وجود نداشته که چند دهه از چشم مصادره در امان باشد و اموال، به غصب، دست به دست میگشته است و چون ناامنی حاکم مطلق بود، هیچ امیدی نیز در آینده نبود و کسی هم تلاش نکرد و در نهایت اقتصاد ایران در وضع ورشکستهای اداره میشد.»
امنیت و حق مالکیت
این پژوهشگر، در این کتاب با بررسی و کاوش در تاریخ ۲۰۰ سال اخیر ایران و مواجهه آن با صنعتی شدن به این نکته میرسد که وظیفه دولتها ایجاد «امنیت» است و منظور او از امنیت بهمعنی عام و خیلی گسترده یعنی امنیت در تمام زمینهها مثل امنیت مالی، حقوقی، جانی و روانی و... رضاقلی معتقد است اگر دولتها نتوانند امنیت ایجاد کنند، در انجام سایر وظایف بعدی مثل اشتغالزایی و توسعه صنعتی درخواهند ماند.
رضاقلی همچنین خاطرهای از حاج سیاح از کتابش با عنوان «دوره خوف و وحشت» نقل میکند که مربوط به دوران ناصرالدینشاه میشود، حاج سیاح میگوید در آن دوره سفری کرده بود به پشتکوه و با والی پشتکوه دیداری داشته است. میبیند که والی عمارتی و تعدادی اتاق میسازد و حاج سیاح خیلی از والی تعریف میکند که کار عمرانی میکند، اما والی به او میگوید من که شروع به ساخت این بنا کردم مردم مسخرهام کردند والی پشتکوه میگوید که مردم اینجا معتقدند که مال باید پادار باشد و اگر کسی خواست به آن تعرض کند، مال و زندگی را برداری و ببری و در ادامه میگوید: «آبادی و عمارت مثل این جنگلها نیست که خودرو باشد و یا مثل حبوبات نیست که آن را بپاشند و بعد چیزی حاصل شود، بلکه همین که امن و راحت و عدل و اطمینان باشد، مردم جمع شده، خود بنا میکنند.»
او در ادامه نیز از «مالکیت» میگوید و مینویسد: «چشم صنعتگر به حقوق مالکیت است که ببیند دستگاه قضا چه پیامی به شما میدهد. شما اگر قرار باشد جنس و کالا بدهید و نتوانید پول آن را بگیرید یا کارگر در محیط کار مزاحمتش بیشتر از منافع حاصل از خدماتش باشد یا برای وام به بانک مراجعه کنید و با هزار دردسر مواجه شوید، ترجیح میدهید تولید را تعطیل کنید و به یک کار کمدردسرتر بپردازید. به گمان من ریشههای اصلی مشکلات صنعت در کشور را باید در این جاها پیدا کرد. این مشکلات اگر رفع شود خود صنعت شکوفا میشود. ناصرالدین شاه میگوید در این شرایط صنایع ترقی میکند و معادن استخراج میشود و پولهای مردم از زیر خاک بیرون میآید. یعنی آنهایی که سرمایه خود را مخفی کردند یا به طلا و ارز و سپرده بانکی تبدیل کردند به صنعت برمیگردند.»
مرحوم رضاقلی با بررسی بحث امنیت و مالکیت اینگونه نتیجهگیری میکند که اگر حقوق مالکیت کارآمد، یعنی انحصار دارایی برای دارندگان دارایی، کمهزینه حاصل نشود صنعت قطعا آسیب میبیند، صنعتی هم که وارداتی باشد آسیب میبیند. هر کشوری که بخواهد صنعت خود را بسط دهد، امنیت بینالمللی و روابط آرام بینالمللی نیز از مهمترین پیشنیازها است.
او در جمعبندی کتاب مینویسد: «آنچه در ایران شکل گرفت یک اقتصاد معیشتی بخور و نمیر بود و بستر مناسبی هم برای تقسیم کار و تخصصگرایی و حرکت به سوی تمدن صنعتی نبود و این مقداری هم که بود فوقالعاده ناامن بود. زندگی مسلط ایرانیها ایلی و حکومتها ایلیها بودند. در ایلات هم زمینه تخصصگرایی و تقسیم کار وجود نداشته است. زندگی فوقالعاده ابتدایی و مالکیت هم مشاع بوده و اصل در مالکیت مشاع، سواری مجانی، یعنی به هزینه دیگران سودبردن بوده است و در جایی هم که سواری مجانی اصل باشد، هیچ ابداع و نوآوری شکل نمیگیرد. نه به ذخیره دانش احتیاج بوده و نه به نهادهای پیچیده و سازمانهای متعدد. سازمانهای پیچیده و قانون و مقررات و نهادهای پیچیده و تسهیلکننده روابط همه برآمده از تقسیم کار و تخصصگرایی و قدرت چانهزنی اصحاب منافع است که در ایل وجود نداشته است. ایل دنبال گوسفند و گوسفند دنبال علف، اینجا نشد، بالاتر، این همه تنوع زندگی ایلی است. آنجا با نهادهایی همچون بازار، تقسیم کار، تخصصگرایی، ابداع و نوآوری و بهبود نهادها و کم کردن هزینهها و تامین حقوق مالکیت خصوصی روبهرو نیستید. اینها مبانی تمدن هستند که در ایل نیست. البته گاهی که در همین بسترها امنیت برقرار شده، اقتصاد رو به بالیدن گذاشته است.»
این پژوهشگر اعلام میکند که اکنون نیز الگوی مسلط همان است که در زمان حاکمیت ایلات وجود داشته که با خود ناامنی را به همه جا میبردند، الگوی اقتصادی ایران هم رقابتی نبوده و تقسیم کار هم در شهرها فوقالعاده ابتدایی بوده و آنچه مبنای توسعه است یعنی تامین حق مالکیت کمهزینه، هنوز وجود ندارد، چه رسد به گذشته.
عامل اقتصادی انقلابات صنعتی،حقوق مالکیت و ابداع نهادهای کمهزینه برای مبادله است و مبادله کمهزینه هنوز هم نداریم. باید حقوق مالکیت خصوصی به حدی برسد که ساختار انگیزشی را به سمت بهرهوری بیشتر از کلیه منابع مولد سوق بدهد و همچنین در مرحله بعد منحنی ابداع و نوآوری و ذخیره دانش را پرکشش کند که اینها هم در ایران اتفاق نیفتاد.
مرحوم رضاقلی در این کتاب، با تحلیل سیر صنعتی شدن جهان در چند سده اخیر اقتصاد صنعتی را در ایران اینگونه تحلیل کرده که از لحاظ نظری امکان ندارد جایی ناامنی زیاد باشد و هزینه تامین حقوق مالکیت از منافع آن بیشتر شود و باز هم توسعه صورت بگیرد. اما از لحاظ تجربی، تداوم ناامنی هیچگاه در کشورهای توسعهنیافته امروزی در گذشته به این میزان نبوده است.
روایت اقتصاددان
فرشاد مومنی در گفتوگو با هممیهن از دلایل نوشتن مقدمه بر کتاب آخر رضاقلی میگوید
برای یافتن راه نجـات ایـران
تولید فنآورانه ابتدا به ساکن از قابلیت اندکی برای رقابت با فعالیتهای معطوف به فرصتطلبی، فساد و مفتخوارگی و رباخواری و دلالی برخوردار است، بنابراین جامعهای که میخواهد از مواهب توسعه و صنعتی شدن مبتنی بر خلاقیت و نوآوری فنآورانه برخوردار باشد باید به سمت بر سر کار آوردن دولت و حکومتی تلاش کند که به تعبیر متفکران بزرگ نهادگرا در ابتدا از طریق ترتیبات نهادی و نظام پاداشدهی اقتصادی و اجتماعی، هزینه فرصت مفتخوارگی را بالا ببرد. فرشاد مومنی، اقتصاددان، استاد دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس مؤسسه دین و اقتصاد است که مقدمه مبسوطی بر کتاب «سرابگرایی صنعتی در نظام قبایلی ایران» نوشته. او در گفتوگو با هممیهن میگوید: «فساد در میان حکومتگران مانند یک سم مهلک یا مانند بمب آتشزا عمل میکند، بنابراین اگر حکومتی مدعی علاقهمندی به توسعه صنعتی و ارتقای بنیه تولید فنآورانه است، باید یک برنامه ملی مبارزه با فساد به صورت پیشگیرنده را فراهم کند.»
چه شد که جذب پژوهش مرحوم رضاقلی شدید؟
در این کتاب از جنبههای مختلفی یک حرکت بسیار معنیدار و رو به ارتقای فهم ایرانیان از ریشههای گرفتاریهای پرشماری که جامعه با آن درگیر است را میتوان دریافت. واقعیت این است که نسخه اولیه این کتاب را استاد فقید در سالهای میانی دهه ۱۳۶۰ نوشته بودند و در سالهای پایانی عمرشان هنگامی که بحث بر سر این بود که چه کارهایی میشود کرد که بنیه اندیشه توسعهخواهی در ایران را ارتقا داد از جمله پیشنهادهایی که من به ایشان کردم این بود که آن مطلب نگاشته شده در سالهای قبل را ویرایش کنند و به یک کتاب تبدیل کنند تا موضوع بحث و گفتوگوهای اعتلابخش قرار بگیرد که هم ظرفیتهای هماندیشی ما را بالا ببرد و هم به ما کمک کند تا بهتر بتوانیم آنچه راه نجات ایران است را آشکار کنیم. استاد فقید در این زمینه با وجود همه مشکلات روحی و جسمی که داشتند، همدلانه برخورد کردند و از همان ابتدا این قید را مطرح کردند که بهخاطر کسالتهایی که دارند بنده از ایشان نخواهم بحثهای جدیدی که ما را مرزهای جدیدتری از دانش در زمینه توسعه ملی و توسعه صنعتی و تولید فنآورانه رهنمون میشود را در قالب یک کار پژوهشی جدید انجام دهد. مرحوم رضاقلی از من خواستند این قول را بدهم که اگر ایشان یک ویرایش اجمالی کردند و یک مقدمه کوتاه بر این کتاب نوشتند، من هم مقدمهای بر آن بیفزایم تا برخی نکات حیاتی و مهم که در فاصله زمانی نگاشت اولیه کتاب و زمان انتشار آن صورت گرفته را پوشش دهد، من هم پذیرفتم و اکنون این کتاب در اختیار جامعه توسعهخواه ایران قرار دارد.
اهمیت پژوهش مرحوم رضاقلی که در این کتاب منتشر شده در چیست؟
من برای اینکه درباره اهمیت این کتاب چند نکته عرض کنم با استفاده از مضامینی که شخص استاد فقید در این کتاب بهصورت مشروحتر و مفصلتر مطرح کردهاند چند نکته را برجسته کنم. نکته اول این است که با همان اسلوب روششناختی که مرحوم رضاقلی در آثار قبلی خود مانند «جامعهشناسی نخبهکشی» و «جامعهشناسی خودکامگی» و کتاب بسیار ارزشمند «اگر نورث ایرانی بود» بحث را جلو بردهاند، ایشان سعی کردند در این زمینه مواجهه ایران غفلتزده از نیاز به ارتقای بنیه تولید فنآورانه خودش را با جامعه صنعتی پیشرفته با همه جزئیات و پیچیدگیهایی که دارد با صریحترین عبارات و در عین حال موشکافانهترین و کوتاهترین بیان ممکن در اختیار خواننده قرار دهند. علاقهمندان به مباحث توسعه میدانند نزدیک به ۱۸۰ سال پیش وقتی اقتصادشناس بزرگ مکتب تاریخی آلمان یعنی «فردریک لیست» در نامه به رهبران آلمان نوشت اگر میخواهید جامعهای داشته باشید که از فرهنگ متعالی و امنیت ملی و رفاه شهروندان برخوردار باشد چارهای جز صنعتی شدن ندارید و بعد توضیح میدهد که مسئله صنعتی شدن عبارت از یک فعالیت در یک گوشه شهر و زیر یک سوله نیست، بلکه صنعتی شدن پدیدهای است که با تمام ارکان و اجزای نظام حیات جمعی ارتباط و پیوند دارد، برای مثال صنعتی شدن نیازمند سطوحی از احساس امنیت نسبت به آینده بهویژه در زمینه حقوق مالکیت است. استاد فقید در این کتاب نظام تولید فنآورانه مدرن به مثابه یک حیات جمعی را به شکل بدیع و منحصربهفرد به نمایش گذاشتند.
نکته دومی که ایشان در این کتاب به شکل بسیار عالی توضیح دادهاند به پیوند ارتقای بنیه تولید فنآورانه باکیفیت و سطح شعور و تعهد و مسئولیت حکومت مربوط میشود. خلاصه بحث ایشان این است که تولید فنآورانه ابتدا به ساکن از قابلیت اندکی برای رقابت با فعالیتهای معطوف به فرصتطلبی، فساد و مفتخوارگی و رباخواری و دلالی برخوردار است، بنابراین جامعهای که میخواهد از مواهب توسعه و صنعتی شدن مبتنی بر خلاقیت و نوآوری فنآورانه برخوردار باشد باید به سمت بر سر کار آوردن دولت و حکومتی تلاش کند که به تعبیر متفکران بزرگ نهادگرا در ابتدا از طریق ترتیبات نهادی و نظام پاداشدهی اقتصادی و اجتماعی، هزینه فرصت مفتخوارگی را بالا ببرند.
مسئله بسیار مهم دیگر این است که از دیدگاه تولید توسعهگرا، فساد در میان حکومتگران مانند یک سم مهلک یا مانند بمب آتشزا عمل میکند. بنابراین اگر حکومتی مدعی علاقهمندی به توسعه صنعتی و ارتقای بنیه تولید فنآورانه است باید یک برنامه ملی مبارزه با فساد بهصورت پیشگیرنده را فراهم کند چون از دیدگاه تحلیلگران اقتصاد سیاسی توسعه، فساد مخربترین شیوه تعرض به حقوق مالکیت کارگران و کارفرمایان تلقی میشود. آقای رضاقلی در این کتاب این مسائل را خیلی خوب توضیح دادهاند. نکته حیاتی این است که در این زمینه بهصورت تطبیقی نشان دادهاند که اگر در جاهایی از دنیا این قابلیت فراهم آمده است تمام این ملاحظات و نکتهسنجیها و دقتها در بالاترین درجه مورد توجه قرار گرفته بوده است. در این زمینه ایشان نکاتی را ذکر کردهاند که انصافا در زمینه توسعه در پنجاه سال گذشته به آن کمتر توجه شده است. ایشان رهگیری کردند که در تمام فرازوفرودهای ۲۰۰ سال گذشته ایران فقط در دورانهایی که کشور با رونق تولید روبهرو بوده توانسته استقلال نسبی را حفظ کنیم. به گمان من از دریچه انکارناپذیر و خارقالعادهای که استاد فقید در این کتاب جمعآوری کردند ما هم میتوانیم به حکومتگرانمان کمک کنیم که بفهمند چه خطاهایی، در چه زمینههایی و در کجاها صورت دادند و آثار آن خطاها چگونه بر بنیه تولید فنآورانه و روند اضمحلال بنیه تولید ایران ظاهر شده و از دل آن میتوان توضیح داد که چرا با بیسامانی و بیثباتی در داخل و تهدیدهای روبه افزایش از ناحیه خارجیها روبهرو هستیم. اگر گوش شنوا در ساختار قدرت ایران وجود داشته باشد میتوان از رهنمودهای نجاتبخش این کتاب به آنها نشان داد که چرا ایران تنها کشوری در جهان است که بالغ بر ۵۰ سال تجربه تورم دورقمی دارد. اکنون در عرصه سیاسی کشور، شعارهای توخالی برای مهار تورم بیداد میکند، راه نجات بهگونهای که استاد فقید در این کتاب نشان دادهاند این است که باید از دریچه بنیه فنآورانه به مسئله تورم نگاه کنیم.
از دل کتاب، هم کمکهای معرفتی بسیار ثمربخشی برای فهم ریشههای گرفتاری سیستمی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران پدیدار میشود و هم سازوکارهای کلی فهم جهتگیریهایی که برای برونرفت از این شرایط بحرانی نیاز داریم، فراهم میشود. این کتاب از یک طرف میتواند دانشپژوهان و توسعهخواهان را سیراب کند و از طرف دیگر میتواند به حکومتگران کمک کند تا کانون اصلی گرفتاریهای کنونی اقتصادی و اجتماعی ایران را درست بفهمند.
در نام کتاب از کلمه «سراب» استفاده شده است، فکر نمیکنید مرحوم رضاقلی با رندی خاص خود میخواستند این را بگویند که صنعتی شدن در ایران غیرممکن است؟
من چنین استنباطی ندارم، به این دلیل که استاد فقید تسلطی کمنظیر به دستگاه تحلیل نهادگرایی داشتند، در آموزه نهادگرایی مفهومی وجود دارد به نام «قفلشدگی به تاریخ» یا «وابستگی به مسیر طیشده» ایشان خواستند نشان دهند تا مادامی که حکومتگران ایران نسبت به مشارکت فعال مردم در بازار اقتصاد و سیاست بیتمایل باشند یا در برابر آن مانعتراشی کنند و مادامی که اقتضاهای فنآورانه و بالندگی آن را رعایت نکنند، مسیر طیشده مسیر اضمحلال تولید و در نهایت فقر و فلاکت عمومی خواهد بود اما بهگونهای که مرحوم رضاقلی افقگشایی کردند نشان دادند که این یک سرنوشت محتوم نیست و اگر ساختار نهادی بر محور نهاد مفتخوارگی اصلاح شود ما میتوانیم از این چنبره منحوس یعنی بازتولید دورهای باطل توسعهنیافتگی نجات پیدا کنیم.