| کد مطلب: ۳۴

رسانه‌های دیگرساز

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

نقدی بر بازنمایی معلولیت در رسانه‌های ایرانی

سوژه شدن معلولان در یک برنامه طنز بسیار سروصدا کرده و واکنش‌های منفی بسیاری از گروه‌های مختلف جامعه را در پی داشته است. از بابتی این اتفاق مایه امیدواری است که جامعه چنین به مساله حساس شده و از سوی دیگر مایه تاسف است که رسانه‌ها و دست‌اندرکارانش چنین از جامعه عقب هستند. کلمه کوری برای آنها که نابینا نیستند و در ایران مدرسه، دانشگاه و سر کار رفته‌اند و مهم‌تر از همه در فضای رسانه‌ای ایران (رسانه در معنای موسع) رشد کرده‌اند، چه چیزهایی را تداعی می‌کند؟ تجربه خودم را بگویم؛ یک عصای تاشونده و عینکی بر چشم. فردی که به‌زحمت کارهای خودش را انجام می‌دهد و به‌جز محدود کارهای خاص، مثل معلمی و نویسندگی شغل دیگری نمی‌تواند داشته باشد. تازه اگر خوش‌شانس باشد که شغلی داشته باشد. فقط درباره نابینایان چنین نیست؛ درباره معلولیت‌های دیگر هم وضع چنین است. تعداد کمی از ما به خاطر داریم که هم‌کلاسی‌های دارای معلولیت در مدرسه داشته باشیم، اگر هم داشته‌ایم آنقدر برای‌مان عجیب بوده که همیشه به‌عنوان یک «دیگری» یک «غیر» به آنها نگاه کرده‌ایم. یک دیگری‌ای که در بهترین حالت احساس ترحم ما را برمی‌انگیخت. ما یاد نگرفته‌ایم که در ارتباطات‌مان با افراد دارای معلولیت از غیریت‌سازی پرهیز کنیم. غیریت‌سازی، هم آسیب‌های زیادی برای جامعه دارد و هم مهم‌تر از آن از کیفیت زیست فرد دارای معلولیت و مشخصا در اینجا کوری می‌کاهد.

غیریت‌سازی مستمر

با منزوی‌کردن بخش قابل توجهی از جامعه، از یک سو جامعه نیروی تولید بالقوه‌ای را از دست می‌دهد؛ نیرویی که مثل همه افراد دیگر در همه رده‌ها، از تخصصی‌ترین امور تا عام‌ترین کارها می‌تواند کار کند و فقط به بستری مناسب نیاز دارد و از سوی دیگر همین امر منجر به این می‌شود که بار اقتصادی این افراد به گردن خانواده بیفتد. مهم‌تر از اینها با ایزوله‌سازی فرد معلول از کیفیت زندگی او می‌کاهد. نابینا هم دوست دارد مانند دیگران معاشرت کند، کار کند و در پروسه تولید نقشی داشته باشد و مثل بقیه از نتیجه این تولید رضایت ببرد. با این همه به نظر می‌رسد جامعه ایرانی کم‌وبیش با یک غیریت‌سازی نسبت به افراد دارای معلولیت مواجه است و نحوه ارتباطات جامعه با افراد معلول هم این امر را تشدید می‌کند. باید چراغی برداشت و به دنبال عوامل موثر بر این غیریت‌سازی گشت و تا جایی که می‌توان از موانع ارتباطات موثر و سالم جامعه با افراد نابینا به‌طور خاص و همه معلولان به‌طور عام کاست. منظور از ارتباط سالم، ارتباطی است که فارغ از غیریت‌سازی شکل بگیرد و همه افراد جامعه، اعم از معلول و غیرمعلول، بتوانند با هر ویژگی‌ای نقش کنشگری داشته باشند. باری، رسانه در همه‌چیز سهمی دارد؛ در اینجا هم. در آثار کشورهای توسعه‌یافته کمتر می‌بینیم که در سریال‌ها، انیمیشن‌ها، فیلم‌ها و در کل آثاری که قرار است در سطوح مختلف و گسترده جامعه مخاطب داشته باشد، همه طیف افرادی در آن نباشند. یکی از این طیف‌ها هم افراد دارای معلولیتی هستند که همسان و پابه‌پای دیگر شخصیت‌ها مشغول زندگی هستند. حتی در کارتون‌ها و انیمیشن‌ها که مخاطب آن کودکان و نوجوانان هستند، این فراگیری بیشتر به چشم می‌خورد. رسانه نقش بسیار مهمی در غیریت‌سازی دارد و برای همین است که سیاست‌گذاران، حتی شده با مداخله نهادها، بازنمایی زندگی افراد دارای معلولیت در کنار دیگر افراد و جلوگیری از غیریت‌سازی را طلب می‌کنند.

رسانه ایرانی و مورد نابینایان

یکی از رایج‌ترین معلولیت‌ها نابینایی است. تقریبا یک درصد مردم نابینا هستند یا در طول عمر خود نابینایی را تجربه می‌کنند. نابینایی در رسانه‌های ما کم‌و‌بیش حضور داشته است. مثلا سینمای ما سراغ مساله نابینایی رفته است. از شاخص‌ترین فیلم‌‌سازانی که سراغ نابینایی رفته، مجید مجیدی با دو فیلم مهم «رنگ خدا» و «بید مجنون» است؛ دیگرانی هم رفته‌اند. در تلویزیون هم کم‌وبیش آثاری ساخته شده که سوژه اصلی آن فردی نابینا باشد، اما این یک بحث سواست. بسیاری از این آثار به‌دلیل بار دراماتیک داستان نابینایی، مورد توجه قرار گرفته، نه گشودن پنجره‌ای برای فهم بیشتر دنیای نابینایان. توجه به بار دراماتیک نابینایی، سوای غیریت‌‌زدایی از افراد نابینا به میانجی رسانه است. به خاطر ندارم فرد نابینا یا حتی معلولی به‌مثابه یک عضو مشابه دیگر اعضای جامعه در برنامه پرمخاطبی بازنمایی شده باشد. ای‌کاش به همین‌جا ختم می‌شد. فاجعه آنجاست که در بسیاری از آثار صداوسیما معلولیت به‌مثابه سزای اعمال بازنمایی شده است. چه بسیار سریال‌هایی که آدم بد داستان درنهایت سزای کار خود را مثلا با ویلچرنشین‌شدن دیده است. شاید این طرز تفکر در لایه‌هایی از اجتماع هم وجود داشته است، اما صداوسیما به‌عنوان جایی که قرار است از فهم عرفی «مثلا» فراتر رود و ریسمان پیوستگی جامعه باشد، خودش در خط مقدم غیریت‌سازی از این افراد قرار دارد و بیشتر از آن معلولیت را به‌مثابه استیگما یا برچسب‌خوردن بازنمایی می‌کند. فکر کنید این اتفاق در ایزوله‌شدن خودخواسته فرد معلول چه تاثیری خواهد گذاشت؟ حالا فرض کنید نابینایی از این ایزوله‌شدن بیرون بیاید و بخواهد مثل همه اعضا در جامعه حضوری کنشگر داشته باشد، تازه به خوان اول رسیده است. دیزاین شهری ما، از خیابان‌ها تا حمل‌ونقل عمومی چقدر برای استفاده افراد دارای معلولیت مناسب است؟ ساختمان‌ها چطور؟ دستگاه‌های خودپرداز، شارژ بلیت و... چنان است که هرکس با هر میزان از توانایی بتواند با حفظ عزت نفس و مستقل از دیگران، خود به‌تنهایی کارش را انجام دهد؟ جواب را همه می‌دانیم! تمرکز همه در رفع و بیان این مشکلات هم فقط به روز معلولان، عصای سفید و این دست روزها محدود می‌شود. آن ‌هم با گفتن چند شعار، ایراد سخنرانی، نوشتن چند مقاله و دیگر تمام تا مناسبت بعدی. احتمالا می‌گویید سیاست‌گذار و قانون‌گذار باید فکری برای این وضعیت کنند. بله کرده‌اند، در سال 1392 مجلس شورای اسلامی تصویب می‌کند که نابینایان و کم‌بینایان نمی‌توانند پست نمایندگی بگیرند و اگر کسی دارای این شرایط باشد، حق نماینده‌شدن ندارد. وقتی مجلسی که قرار است منتخب مردم به آن راه پیدا کند، چنین قانونی دارد، پست‌های اجرایی دیگر که انتصابی نیز هستند، دیگر هیچ. همان‌طور که کمتر افراد نابینا و کم‌بینا و دیگر معلولیت‌ها را در پست‌های مدیریتی کشور دیده‌ایم، مگر خیلی به‌ندرت. ‌اینها به ‌قول معروف عوامل گل‌درشت غیریت‌سازی از نابینایان است. موارد دیگر را باید اهل فن بگویند و کسانی که سال‌هاست در این حوزه کار می‌کنند. صحبت این است که باید به جهانی مشترک در همه ابعاد با نابینایان و معلولان برسیم. سریال «دیدن» (see) را اگر دیده باشید، درباره زندگی انسان‌هایی در آینده است که 500 سال است در نابینایی مطلق زندگی می‌کنند و بینایی برای آنها صرفا در افسانه‌ها وجود دارد. با این وجود آنها زندگی خود را دارند، کاروبار و تمدن خود را. با همان وضعیت، دولت دارند، شهر و ارتش دارند. می‌جنگند، سلاح می‌سازند و زندگی می‌کنند. درواقع دنیای خود را دارند با مختصات خودش. این سریال تقریبا تخیلی به ما می‌گوید که همه زندگی، دیدن نیست و زندگی در ندیدن مطلق هم می‌تواند جریان داشته باشد. حال ما چرا نتوانیم به فهمی از آن برسیم و از غیریت‌سازی جلوگیری کنیم. اسمش را هرچه بگذاریم، شانس، تقدیر، سرنوشت، طبیعت یا هر چیز دیگری که در نهایت تفاوتی در رویکرد ما نباید ایجاد کند، چنین شده که بعضی همه عمر، بعضی بیشتر عمر و بسیاری از انسان‌ها بخش کوتاهی از عمر خود را با معلولیتی سروکار دارند. از جوامع امروزی بشری با امکاناتی که دارد، انتظار می‌رود که ارتباط افراد دارای معلولیت با جامعه همانند دیگر افراد باشد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی