| کد مطلب: ۹۲۵

از اعتیاد تا جنون دزدی

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

به‌‌عقیده برخی، از مسئولان امنیتی گرفته تا حتی فروشندگان فروشگاه‌‌های مواد غذایی، این دزدی‌‌ها محل چندانی از اعراب ندارند و به قول آنها موضوعات مهم‌‌تری در جامعه مطرح است. اما وقتی کار به دزدی نان و تخم‌‌مرغ و مرغ رسیده، یعنی صدای شکم‌‌های گرسنه خیلی وقت است که بلند شده است. در چند سال گذشته هم کم نبوده خبرهایی که حتی از سرقت مسلحانه در فروشگاه‌‌های مواد غذایی مخابره شده است؛ نه در تگزاس و فلوریدا، که در همین قزوین و تهران و پاکدشت و ورامین خودمان. حتی سال 96، چهار دزد معتاد و تفنگ‌‌دار که به سوپرمارکت‌‌های تهران و پاکدشت و ورامین زده بودند، در زندان رجایی‌شهر کرج اعدام شدند. علیرضا شریفی، جامعه‌‌شناس و روان‌شناس اجتماعی دراین‌‌باره به «هم‌‌میهن» می‌‌گوید: «اخیرا مرکز آمار ایران اعلام کرده است که در پنج سال گذشته میزان سرقت در ایران چهار برابر شده است. این نشان‌دهنده این است که برخلاف برخی از سخنانی که از مسئولان شنیده می‌‌شود، کشور ما به لحاظ اقتصادی در شرایط بحرانی به سر می‌‌برد. شاهد تورم بالایی هستیم و جزو پنج کشور تورم‌‌زده دنیا. خروجی این مساله این است که عده‌‌ای برای تأمین نیازهایشان دست به زورگیری و دزدی می‌‌زنند و میزان سرقت‌‌ها بیشتر شده است. واضح است که افزایش سرقت و زورگیری در جامعه با مسائل اقتصادی کاملا مرتبط است.» او معتقد است سرقت مواد غذایی پیام مهمی دربردارد: «اگر موقعیتی پیش بیاید، سوپرمارکت‌‌ها توسط این افراد غارت خواهند شد. اگر فشار دستگاه‌‌های امنیتی، نظامی و قضایی کم شود، در کشور کسانی را داریم که به دلیل نیازمندی، از نظر ذهنی این آمادگی را دارند که به فروشگاه‌‌های مواد غذایی هجوم ببرند و دست به غارت بزنند.» این جامعه‌‌شناس اعتیاد را یکی از عوامل اصلی دزدی می‌‌داند: «وقتی جامعه دچار مشکلات متعددی باشد، میزان معتادان افزایش پیدا می‌‌کند و وقتی تعداد معتادان افزایش یافت، دزدی زیاد می‌‌شود. دزدی‌‌های خردی که در ایران انجام می‌‌شود، چه در مورد مواد غذایی و چه سایر اجناس، صرفا به دلیل نیاز و تطابق نداشتن درآمد و هزینه افراد است. این یک زنگ خطر است که صدای آن مدت‌‌هاست بلند شده است.» شریفی یزدی می‌‌گوید دو نوع غارت وجود دارد: «یکی به نحوی است که افراد به فروشگاه‌‌ها حمله می‌‌کنند و اجناس را می‌‌دزدند و می‌‌روند. نوع دیگر وقتی است که افراد برای خرید هجوم می‌‌برند و مثلا اگر به یک پنیر احتیاج داشته باشند، 10 پنیر می‌‌خرند. این هم نوعی غارت است، اما غارت قانونی که نشان‌‌دهنده احساس امنیت نداشتن در جامعه است. این نشان‌دهنده این است که مسئولان نتوانسته‌‌اند احساس امید و اعتماد را برای مردم به وجود بیاورند.» اما این دزدی‌‌های به‌ظاهر ساده می‌‌تواند گران تمام شود، خیلی گران؛ «وقتی افراد عادت کنند که با ترفند به مالی دست پیدا کنند، دو اتفاق می‌‌افتد. یکی اینکه این رفتار عادتی به سبک زندگی آنها تبدیل می‌‌شود و آنها به مجرم تبدیل می‌‌شوند. وقتی هم که با این مساله مواجه شوند که جامعه دیگر پذیرای آنها نیست، امکان دست‌‌یابی آنها به کارهای غیرمجرمانه خیلی سخت می‌‌شود و این چرخه ادامه پیدا می‌‌کند. دوم اینکه از قدیم هم گفته‌‌اند تخم‌مرغ‌دزد، شتردزد می‌‌شود. کسانی که اختلاس‌‌های چندمیلیاردی می‌‌کنند، از ابتدا که چنین نبوده‌اند.» این روانشناس اجتماعی این افراد را در گروه کسانی که «جنون دزدی» و یا «کلپتومانیا» دارند، قرار می‌‌دهد: «این افراد بسیار کم هستند و هیچ ارتباطی به گروه اول ندارند. «کلپتومانیا» یک اختلال روانی و از جنس وسواس است. افراد اشیای کم‌‌ارزش یا چیزهایی را که هیچ نیازی به آنها ندارند سرقت می‌‌کنند. این یک بیماری روانی است که ممکن است ثروتمندان هم به آن دچار باشند و درمان ویژه خودش را هم دارد.» او مثالی می‌‌زند: «دیده شده یکی از سران کشورها در یک کنفرانس مطبوعاتی خودکار رئیس‌‌جمهور دیگری را دزدیده و در جیبش گذاشته است و فیلم این لحظه ضبط شده است. البته چنانچه گفتم تعداد این افراد به لحاظ آماری در تمام کشورهای دنیا کم است.»

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی