در انتظار عدد سعد
برای الهه محمدی و روزنامهنگاران در بند
برای الهه محمدی و روزنامهنگاران در بند
نرگس جودکی
روزنامهنگار
بئاتریس فلامینی، زنی اسپانیایی پس از ۵۰۰روز زندگی داوطلبانه در انزوا، از غاری در گرانادا خارج شده. هزاران کیلومتر اینسوتر رقم روزهای انزوای اجباری الهه محمدی در زندان به 200روز رسیده است. فکر میکنم شاید هر روزنامهنگار اجتماعیای زمانی خواسته باشد بدون حضور مسئولان زندان یا نمایندههایشان، زندان واقعی را از نزدیک ببیند، نه آنطور که همیشه در بازدیدها نشان میدهند. اما زندانیکردن روزنامهنگار داستان دیگری است. اولینبار نیست، آخرینبار هم نخواهد بود. تاریخ و شرححال روزنامهنگاران، نمونه وطنی و جهانی بسیار دارد.
گاردین نوشته؛ وقتی بئاتریس فلامینی، زندگی در غار را آغاز کرد، روسیه به اوکراین حمله نکرده بود و جهان هنوز داشت با ویروس کرونا دستوپنجه نرم میکرد.
زن میانسال با کمک چند نفر با احتیاط از دهانه غار بیرون میآید و خبرنگاران برایش کف میزنند. میگوید: «نمیدانم چه اتفاقی افتاده، برای من هنوز زمان 21 نوامبر 2021 است».
در ماههایی که الهه محمدی و نیلوفر حامدی زندانی بودهاند، اتفاقهای زیادی افتاده که اگر بیرون بودند حتما دربارهاش مینوشتند. سختی این غیبت و باخبربودن از وقایع برای آنها، درد دستی است که از نوشتن و انتشار کوتاه است.
فلامینی در روزهای غارنشینی بعد از دو ماه، شمردن روزها را کنار گذاشته. حدس میزده حدود ۱۶۰ تا ۱۷۰ روز در غار بوده باشد. اما اینجا آدمهای زیادی همراه با روزنامهنگاران و خانوادههایشان، بندبند روزها را شمردهاند. نامه نوشتهاند، بیانیه دادهاند و درخواست کردهاند که چطور بیدادگاه و دفاعیهی وکیل و حکم، میشود کسی را روزها و ماهها به حبس برد؟ اما در تاریخ روزنامهنگاری این وادی چنین بوده. عددها گاهی میتوانند دستاوردهای بشری را به چالش بکشند و قانون را نادیده بگیرند. عدد انزوا، نحس و عدد رهایی، سعد است. 200روز نحس رفته و هنوز در آرزوی سعادتیم.
نوشتهاند، «بئاتریس» در لغت بهمعنای کسی است دارای سعادت ابدی و رستگاری جاودان. اما «الهه» اکنون در لغت ما معنای زندگی است، در میان کشتزارهای اینک سبز قرچک، پشت حصار زندان.
بئاتریس حالا فرصت دارد سکوتی را که خودخواسته تجربه کرده، با خود معنا کند. اینجا دوصد روز از یک عمر گرفته شده. روزهای خاص شخصی، روز تولد، روز عاشقی، روز مادر، روز پدر، روز خبرنگار و روزهای بهاری مثل این بهار. این شمارش جایی متوقف خواهد شد و روزهای دیگری خواهد آمد. آزادی سرودی خواهد خواند همچون نوشتههای روی دیوار سلولها، «همچون گلوگاه پرندهای» و «هیچکجا دیواری فروریخته بر جای نمیماند.»