| کد مطلب: ۵۳۶۴

الهه محمدی؛ خبرنگار درجه یک سیاسی

الهه محمدی؛  خبرنگار درجه یک سیاسی

اکبر منتجی روزنامه‌نگار ۱. اولین‌باری که وارد انفرادی شدم، ساعت دو نیمه‌شب بود. اتاقی کوچک در بند 240 که باید تا مدتی با آن خو می‌گرفتم. پس شروع کردم به کشف آ

montajebi

اکبر منتجی

روزنامه‌نگار

۱. اولین‌باری که وارد انفرادی شدم، ساعت دو نیمه‌شب بود. اتاقی کوچک در بند 240 که باید تا مدتی با آن خو می‌گرفتم. پس شروع کردم به کشف آن. کشف، دلهره‌های آدمی را کاهش می‌دهد. دانستن، تو را آگاه می‌کند و آگاهی، آرامت می‌کند اما غمت را افزایش می‌دهد. می‌دانی کجا هستی اما نمی‌دانی به چه جرمی. مدتی بعد می‌دانی به چه جرمی اما نمی‌دانی تا چه مدت. بعدتر میفهمی تا چه‌مدت در زندانی اما نمی‌دانی عمر مجال می‌دهد دوباره آسمان را ببینی یا نه. دوباره ستاره را بشماری یا نه.

در زندان، تو هستی و افکار بلندی که داری. آنقدر بلند که از دیوارهای بلند زندان عبور می‌کنند و از آن می‌گذرند و تو تمام آنچه را که داشتی و داری با جزئیات مرور می‌کنی. آنچنان که گفته و خوانده‌اند، دنیای زندانی دیوار است اما دیوار هرچقدر که بلند باشد باز نمی‌تواند مانع بلندپروازی‌های تو شود. دیوار هیچ‌گاه نمی‌تواند مانع از آدمی شود. بالاخره روزی از آن می‌گذری.

۲. اولین‌باری که الهه محمدی را دیدم، تعجب کردم. خدایا این دختر تا یک‌ربع پیش موهای رنگی داشت و لباس دیگری داشت. چی شد یک دفعه؟ چه اتفاقی افتاد؟ بلافاصله خواهرش الناز وارد اتاق شد با همان لبخند و محبت همیشگی. آنجا بود که خواهر دوقلوی الناز محمدی را دیدم و با او آشنا شدم.

الهه محمدی، یکی از بهترین روزنامه‌نگاران سیاسی ایران است. در این سخن تردید نکنید. آثار او گواه این سخن است. بسیاری او را با آخرین گزارشی که درباره خاکسپاری مهسا امینی نوشت، شناختند اما بسیاری از گزارش‌های او گواه آن است که او ذهنی تیزبین دارد و روزنامه‌نگاری جسور است. این موضوع را نه یک‌بار، بلکه چندین‌بار به خود او نیز گفته بودم. شاید سه، چهار سال پیش به او گفتم و افسوس خوردم که چرا از حوزه سیاسی به حوزه اجتماعی رفته است.

۳. روزنامه‌نگاری سیاسی در ایران، جز زندان چیز دیگری برای روزنامه‌نویس‌ها ندارد. ممکن است برخی سودای وزارت و وکالت و نمایندگی داشته باشند و چند صباحی در روزنامه‌ها به فراخور قلم بزنند تا از این راه به مقصود اصلی خود برسند اما آنکه می‌خواهد روزنامه‌نگار بماند، همیشه در خطر است. همیشه در معرض شکایت و بازداشت است. همیشه یک پایش در دادگاه است و یک پایش در دفتر مدیرمسئول که او را نهی می‌کند از سوژه‌ای که در سر دارد یا به دنبال آن است. خصوصا اگر روزنامه‌نویس سیاسی، رسالت و آرمانی برای خود تعریف کرده باشد و در آن مسیر قلم بزند، وضعیت ناگوارتر هم می‌شود؛ زیرا در کشوری که عقاید متفاوتی در امر سیاسی وجود دارد و دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی نه‌تنها به هم نزدیک نیست، از هر نوشته و گفتاری به‌راحتی سوءبرداشتی می‌شود که همین سوءبرداشت‌ها باعث دردسر خواهند شد.

بین روزنامه‌نگاران همیشه شایعه‌ای مطرح بود مبنی بر اینکه به محض آنکه روزنامه‌نویس شدی، در جایی خاص پرونده‌ای برایت باز می‌شود و روزبه‌روز بر آن افزوده می‌شود. این پرونده، همیشه باز است و همیشه در دسترس. کاری با تو ندارند تا زمانی که بازداشت شوی. آنگاه آن پرونده روی میز گذاشته می‌شود و تو باید پاسخگوی همه‌ی آنچه نوشته بودی و نوشته‌ای، باشی.

۴. اکنون 200روز است که از الهه محمدی چیزی نخوانده‌ایم، اگرچه درباره او بسیار خوانده‌ایم. اکنون200روز است که او بلاتکلیف پشت آن دیوارهاست و ما این‌طرف دیوار. او به تک‌تک دوستانش فکر می‌کند و دوستانش به او. دیوارها نتوانستند و نمی‌توانند او را از دوستان و خانواده‌اش جدا کنند. آدمی فقط در جلوی چشم دیگران نیست بلکه بسیاری از کسانی که دوست‌شان داریم، در ذهن ما هستند. گاه از جلوی چشم ما به درون ذهن ما سفر می‌کنند. امیدوارم زودتر از آنچه ممکن است، او آزاد شود. امیدوارم بی‌گناهی او اثبات شود. امیدوارم دوباره صدایش در تحریریه‌ها بلند شود و برای ما بنویسد. برای ما مردم ایران دوباره بنویسد. چنانکه او عاشقانه برای مردمش می‌نوشت.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی