رونمایی از گفتمان دولت
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

وزیر ارشاد در ارگان مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری به نظریهپردازی شعار «جمهوریت و عدالت» پرداخت
دولت سیدابراهیم رئیسی یک سال پس از تاسیس، به اعلام و تبیین گفتمان خود روی آورده است. این کار را ماهنامه «برداشت اول» انجام داده است. مجله ای کتاب مانند که دومین شماره آن در تابستان 1401 منتشر شده است. صاحب امتیاز ماهنامه، «مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری» است و محمدحسین خیاطیان، رئیس این مرکز، مدیرمسئولی آن را برعهده دارد. مجله ای که خود را با تعبیر «ماهنامه گفتمانی راهبردی» معرفی می کند و می توان آن را ارگان تئوریک و خروجی اتاق فکر دولت سیزدهم دانست. «برداشت اول» در شماره نخست خود که اوایل امسال منتشر شد، بیشتر کوشید مبانی فقهی دولت سیزدهم را تبیین کند و ازاین رو، عنوان اصلی «مردم تکیه گاه دین اند» را برای این شماره برگزید. شماره نخست «برداشت اول» گویی بیشتر وجه دست گرمی داشت و هنوز نه مباحث جدی و نه رویکرد اصلی آن روشن نشده بود. شماره اخیر ماهنامه اما آشکارا وزن و وجهه جدی تری پیدا کرده است و به سوی تبدیل شدن به ارگان تئوریک دولت سیزدهم گام برداشته است. همان چیزی که رئیس مرکز بررسی های استراتژیک پیش تر از آن، با تعبیر «عقل منفصل دولت» یاد کرده بود. چنین است که در شماره اخیر ارگان مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری، شاهد رونمایی از گفتمان دولت سیزدهم با عنوان «جمهوریت و عدالت» هستیم. عنوانی که پیش از این در قالب همایش «حکمرانی مردمی در گفتمان عدالت و جمهوریت» (30خردادماه 1401) خودنمایی کرده بود و حال، جمع بندی و نتیجه گیری مباحث آن در ارگان تئوریک دولت منتشر شده است. این درحالی است که خیاطیان در یادداشت شماره نخست مجله اش نیز درباره کارکردهای مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در دولت کنونی، نوشته بود: «در روزهایی که بازخوانی شرایط کشور و همچنین راهبردهای انتخاباتی معطوف به برآمدن دولت سیزدهم را برای تبیین و تعمیق «گفتمان دولت» بررسی می کردیم، بیش از همه شاخص ها این مردم محوری و مردم پایه بودن تصمیمات و نظرات رئیس جمهور بود که برجسته می نمود و البته در تعیین «عدالت و جمهوریت» به عنوان گفتمان اصلی دولت نیز نقش اصلی را ایفا کرد».وزیری در قامت نظریهپرداز
در میان مطالب شماره اخیر «برداشت اول»، گفتوگوی محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، از دیگر مطالب، کلیدیتر است. اسماعیلی در این گفتوگو، البته نه در مقام وزیر، که در جایگاه یک فعال و نظریهپرداز سیاسی ظاهر شده است. چهرهای که دکتری علومسیاسی دارد و در هر دو انتخابات 1396 و 1400 از اعضای اتاقفکر و مهرههای موثر ستاد انتخاباتی سیدابراهیم رئیسی بوده است. چنانکه خود میگوید: «آن روز (در سال 1396) اجماعی در درون جبهه انقلاب شکل گرفته بود که برای مدیریت اجرایی کشور به شخصیتی نیاز است که چند ویژگی داشته باشد. مهمترین ویژگی آن شخصیت این بود که فکر روشن، ادبیات ساده، درعینحال متقن و نسبت بسیار وثیق و نزدیکی با گفتمان انقلاب اسلامی داشته باشد». وی در همینجا مبنایی گفتمانی برای حامیان رئیسی مییابد: «سال 1396 هم در نهایت جبهه انقلاب درباره آمدن آقای رئیسی یکپارچه شد و وفاق داشت؛ زیرا حس میکردند ادبیات و گفتمانی که آقای رئیسی دارد، نزدیکترین ادبیات و گفتمان به اندیشه تراز انقلاب اسلامی است». به تعبیر او، «شاید بعد از رهبر شدن آیتالله خامنهای و پایان ریاستجمهوری ایشان چنین حسی را در جبهه انقلاب نداشتیم».
مرزبندی با احمدینژاد
مرزبندی گفتمانی دولت کنونی با دولتهای هاشمیرفسنجانی، خاتمی و حسن روحانی روشن است. گرچه اسماعیلی اعتقاد دارد: «شاید در زمان آقای هاشمی، نمیخواهم مطلق بگویم، در آن چهار سال اول در سطح عمومی چنین برداشت و رویکردی (انقلابی بودن دولت) داشتیم؛ چهرهای که فرمانده جنگ و مورد اعتماد امام بوده این تصویر را ایجاد میکرد، ولی از آن مقطع خیلی فاصله گرفته بود...». اما غیر از این تبصره درباره دولت اول هاشمی، آنچه در میان نیروهای راست (موسوم به «نیروهای انقلاب») محل بحث و جناحبندیها و اختلافات درونی است، دوران دولت احمدینژاد است. چنانکه امروز هم برخی منتقدان، از دولت رئیسی، با تعبیر کنایهآمیز «دولت سوم احمدینژاد» یاد میکنند. ازاینرو، یکی از انگیزههای دولت رئیسی برای تبیین گفتمان خود، مرزبندی با دولت احمدینژاد است؛ دولتی که زمانی محبوب «نیروهای انقلاب» و «مورد تایید امام زمان» خوانده میشد، اما از اوایل دهه 90 به «جریانی انحرافی» فرو کاسته است. تغییر نگاه به دولت احمدینژاد در گفتمان دولت رئیسی نیز چنین تئوریزه میشود: «تجربه 1384 تا 1392 هم در کار بود؛ سابقهای که جریان انقلاب محکم پشت سر فردی آمد که گمان میشد میتواند ادبیات و گفتمان انقلاب را احیا کند؛ ولی تجربه ناموفقی شد». اسماعیلی در بخش دیگری از گفتوگو، این مرزبندی را صریحتر بیان میکند: «آقای احمدینژاد بهویژه در دوره دوم، عامل اتفاقات سال 1388 را این میدانست که وزارت ارشاد دوره آقای صفارهرندی و مجموعه فرهنگی دولت نتوانستند یک گفتمان همگرا با طبقه متوسط ارائه دهند؛ برای همین او رای تهران را از دست داد؛ بنابراین از سال 1388 حوزه فرهنگیاش را از وزارت ارشاد جدا کرد تا در خود نهاد ریاستجمهوری نمایندگی و سازماندهی شود». این درحالی است که: «برای گفتمان آقای رئیسی اساسا امکان فاصله گرفتن از گفتمان رسمی انقلاب و نظام اسلامی متصور نبوده و نیست؛ چون از جایگاهی وارد انتخابات شد که برایش چنین زمینهای وجود نداشت که بخواهد در این جاها گرد و مبهم حرف بزند». براین اساس است که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بهصراحت میگوید: «آقای رئیسی گفتمان روشنی دارد و نماینده گفتمان رسمی نظام در حوزه عمومی است».
گفتمان فرهنگی: مداخله میکنیم، اما نمیبندیم
اسماعیلی که این روزها با چند موضعگیری در حوزههای فرهنگی و هنری، چهرهای رادیکالتر از پیش را از خود به نمایش گذاشته است و وزارتخانه تحتامر او بهویژه در حوزه سینما به رویارویی با طیفی از سینماگران مطرح رسیده است، پشتوانهای نظری و مبنایی برای این مواجهه دارد. او در گفتوگویش با ارگان مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری، چنان سخن گفته است که این مواجهه و رویارویی با اهالی فرهنگ و تلاش برای حاکم کردن گرایش اقلیت را مبنای نظریه و عمل دولت سیزدهم و رئیسی معرفی میکند: «گفتمان فرهنگی ایشان باید گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی را نمایندگی کند. در گفتمان رسمی انقلاب در حوزه فرهنگ به حضور دولت قائلیم، به سیاستگذاری و نظارت دولت قائلیم، اما به بیطرفی دولت در عرصه فرهنگ قائل نیستیم و با ولنگاری در امور فرهنگی مخالفیم». وی درعینحال، بسته بودن گفتمانی-رفتاری رئیسی را قبول ندارد: «آقای رئیسی نسبت به مخالفترین مخالفهایش هم به لحاظ شخصی اظهار رواداری و فروتنی دارد. کسی خودرایای و تندخویی و نقدناپذیری را در وجود ایشان نمیبیند. هرکس به ایشان نزدیک میشود، این روحیه را میبیند... ذهنیتی که دیگران از گفتمان فرهنگی انقلاب ساختهاند، گفتمان متصلبی است که به گفتوگو قائل نیست؛ این تصور غلطی است. گفتمان فرهنگی انقلاب و گفتمانی که این دولت به آن منتسب است، در عین پایبندی به احکام دین و سنتهای جامعه به آزاداندیشی و به تحمل مخالف معتقد است؛ مثلا حداکثر کاری که در این دولت در مقابل منتقدان انجام دادیم، این بود که ما متقابلا جوابشان را دادهایم، آیا رسانهای بسته شده؟ آیا با رسانهای برخورد حذفی شده؟ ما اصلا چنین مسائلی را نداریم».
دولت بیگفتمان؟
کلیدیترین وجه این گفتوگو جایی است که مصاحبهشونده از «مناقشات و تردیدهایی» میپرسد که بر مبنای آن، دولت سیزدهم فاقد گفتمان تلقی میشود. وزیر فرهنگ که در اینجا در قامت نظریهپرداز دولت ظاهر شده، کوشیده پاسخی درخور و جامع به این پرسش و ابهام جدی بدهد. او ابتدا ادعای گفتمان داشتن دولتهای هاشمی، روحانی و بهویژه خاتمی را چنین به چالش میکشد: «در صورتبندی دولتهای قبل، مثلا در انتخابات سال 1379 دولتی شکل گرفت که در ابتدا اینطور نشان داد که با یک گفتمان و مرزبندی روشنی با گذشته بر سر کار آمده است، اما تمام نیروهای اقتصادی، فرهنگی حتی سیاسیشان برای دوره قبل بود و هرچه جلوتر آمد معلوم شد تفاوت گفتمانی نداشتند. آقای عبدالله نوری که وزیر کشور آقای هاشمی بود وزیر کشور آقای خاتمی شد. آقای مهاجرانی که مبتکر مذاکره مستقیم با آمریکا بود، معاون آقای هاشمی بود و وزیر ارشاد آقای خاتمی هم شد. در نیروهای اقتصادی که دیگر عینا تکرار شده بود، تمایزهای گفتمانی شخصیتها به حرفها یا ادعاها که نیست. آقای خاتمی وزیر دولت آقای هاشمی بود و به دلیل اختلافنظرش با رهبری از وزارت فرهنگ و ارشاد کنار رفت. نه به دلیل اختلافنظر با آقای هاشمی، زیرا آقای هاشمی بیدرنگ ایشان را برای ریاست کتابخانه ملی و مشاور فرهنگی خود انتخاب کرد، اما یک صورتبندی رسانهای با عنوان دولت توسعه سیاسی ارائه کردند که بگویند دولت قبلی، توسعه اقتصادی داشت». وی بر این اساس نتیجه میگیرد: «گفتمان به حرف و لفظ نیست، معنای گفتمان به کار بردن کلمات نیست. گفتمان توسعه سیاسی که مخالفش را زیر فشار میگذارد، دال بر توسعهنیافتگی و نقض غرض است. گفتمان توسعه اقتصادی همان بود که نتایجش را در تورم و شکاف طبقاتی دیدیم. یا گفتمان توسعه دیپلماسی این شد که تحریمهای ایران افزایش پیدا کرد و نتیجه گفتمان اعتدال این بود که منتقدانش را برنمیتابید. گفتمان یک مفصلبندی اجتماعی است». استدلال اسماعیلی در دفاع از گفتمان داشتن دولت رئیسی چنین است: «دولت آقای رئیسی گفتمان روشنی دارد. البته شاید عدهای با ادعای عدم گفتمان دولت سیزدهم به دنبال ایجاد شکاف بین گفتمان دولت و گفتمان رسمی نظاماند؛ چون شکاف و گسلی را بین گفتمان رسمی نظام با این دولت نمیبینند. این بحث گفتمان غیر این معنی ندارد. حداقل من بهعنوان یک معلم علوم سیاسی، که کارم حوزه گفتمان است، باید درباره مناقشه بر سر گفتمان قانع بشوم یا نه؟ دال مرکزی گفتمان دولت سیزدهم روشن است: عدالت و جمهوریت. (این دولت) تنها دولتی است که در ماههای اول سند رسمی نوشته و منتشر کرده و 37 سرفصل دقیق را در سند تحول دولت ارائه کرده است». وی این تعبیر را که دولت کنونی فاقد گفتمان است، ناشی از فضاسازی رسانهای مخالفان میانگارد: «ما به لحاظ شبکه رسانهای که امروز عمدتا در فضای مجازی و شبکههای ماهوارهها و شبکههای اجتماعی تعریف میشود، دست پایین را داریم؛ اگر دولت در وعدهها و اقداماتش از گفتمان خود عدول کرده بود تا امروز این مساله را به نقطه ضعفی مشهور تبدیل میکردند. من اساسا این اتهامی را که میگویند دولت گفتمان ندارد قبول ندارم؛ به دلیل همسانی فکری و گفتمانی دولت با ادبیات رسمی نظام و رهبری این گسل وجود ندارد. آنها از عدم گسل به عدم گفتمان میرسند؛ این پاسخ من به آن پرسش شماست که گفتید چه تفسیری از زیرساخت تصویر «دولت بیگفتمان» دارید».
جمهوریت و عدالت
اسماعیلی در ادامه این گفتوگو به تعریف و تبیین «عدالت و جمهوریت» بهعنوان دو پایه گفتمانی دولت سیزدهم میپردازد و میگوید: «به نظرم دال عدالت در گفتمان دولت، ابهام کمتری دارد و باید بیشتر دال جمهوریت، به تعبیری مردمی بودن را به گفتوگو بگذاریم. اگر به سال 1400 برگردیم، شعاری که انتخاب کردیم «دولت مردمی، ایران قوی» بود. یکی از خدمات نواندیشی دینی این بود که دوگانه ایرانیت- اسلامیت و دوگانه تجدد-سنت را به یک جمعبندی روشنی رساند. آقای رئیسی هم چون ذیل گفتمان آن ادبیات قرار دارد، وقتی درباره جمهوریت صحبت میکند به معنای کامل جمهوریت اعتقاد دارد. نه جمهوریت به معنای بازی لیبرالدموکراسی، جمهوریت به معنای عاملیت مردم مدنظر است؛ مثلا در حوزه اقتصاد آقای رئیسی از مردمیسازی اقتصاد میگوید و در حوزه فرهنگ از مردمیسازی فرهنگ میگوید». با آنکه رئیسی و حامیان او چه در مقطع تبلیغات انتخاباتی و چه پس از روی کار آمدن دولت، تقریبا همواره از لفظ «مردمی» برای توصیف دولت سود جستهاند و بسیار کمتر از «جمهوریت» سخن گفتهاند؛ اما اسماعیلی و نیز مجله مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری، اصرار دارند از لفظ «جمهوریت» سخن گویند؛ گویی، اینجا هم دغدغه تلقی تکرار دوران احمدینژاد در میان است: «کلمه «مردمی» را که میگویید بعضیها به کلمه پوپولیستی برمیگردانند. بعضیها هم مردم را به اجتماعات تقلیل میدهند. کلمه مردمی سعه معنایی کلمه جمهوریت را ندارد. جمهور یک امر عظیم است. یک ریشه چندهزار ساله دارد. مشخص است وقتی میگوییم جمهور شامل مردمپایگی و مردممداری نیز میشود. به همین دلیل، من کلمه جمهور را... ترجیح میدهم». وی درعینحال، پشتوانهای قرآنی هم برای شعار گفتمانی دولت سیزدهم ارائه میدهد: «دولت سیزدهم عمیقا به دو مقوله عدالت و جمهوریت پایبند است. عدالت را برای جمهور مردم میخواهد و جمهور مردم را پشتوانه برقراری عدالت میداند. یعنی این دو تا یک نسبت رفت و برگشتی بین هم دارند. ما عدالت را برای مردم میخواهیم، عدالت را که صرفا با دولت به تنهایی نمیخواهیم و بلکه نمیتوانیم پیش ببریم. فرمود: «لیقوم الناس بالقسط» یعنی مردم بیایند پایه این عدالت را بگیرند، مردم برای قسط قیام کنند. وظیفه دولت اسلامی این است. اصلا هدف رسل، آن دولت دینی که در قرآن آمده «لقد ارسلنا رسنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» این است که مردم به عدالت برخیزند. عدالت را مردم در جامعه ایجاد میکنند... گفتمان این دولت دقیقا روشن است، ناس میشود جمهوریت، قسط میشود عدالت و این کاملا منشأ دینی دارد و به همین دلیل میگوییم که دولت سیزدهم نزدیکترین گفتمان را به گفتمان رسمی انقلاب اسلامی دارد؛ زیرا گفتمان رسمی انقلاب گفتمان مردمپایه عدالتمحور است و در نظر تئوریسینهای اصلی انقلاب مانند امام خمینی(ره)، آیتالله شهید مطهری، آیتالله شهید بهشتی و رهبر انقلاب هیچوقت این دو از هم جدا نبودهاند. اشکال و انحرافی که در این سالها پدید آمده، این است که گاهی یکی به نفع آن دیگری تقلیل پیدا کرده یا فربهتر شده است».