| کد مطلب: ۶۳۴

اغلب احزاب محافل سیاسی هستند

اغلب احزاب محافل سیاسی هستند

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

مهدی مقدری عضو شورای مرکزی سازمان عدالت و آزادی:

اغلب احزاب محافل سیاسی هستند

مهدی مقدری از چهره‌هایی است که حدود سه دهه سابقه کار تشکیلاتی و سیاسی دارد. او که از موسسین، دبیر کل و عضو شورای مرکزی سازمان عدالت و آزادی در ادوار مختلف بوده، بعد یک دوره غیبت، باز هم در شورای مرکزی این حزب اصلاح‌طلب قرار گرفت و به پشتوانه حزبش دوره قبل وارد شورای شهر اصفهان شد.وی بعد از خروج از شورا، شروع به تالیف و ترجمه کتاب‌هایی با موضوع دموکراسی و توسعه کرد. بر همین اساس گفت‌وگویی با او درباره وضعیت احزاب در کشور و چرایی افول آنها داشته‌ایم که در ادامه می‌‌آید

افول جایگاه احزاب در ایران، با توجه به اینکه کنشگری حزبی یکی از مهمترین نمودهای فعالیت دموکراسی‌‌خواهانه است، چه نتیجه‌‌ای دارد؟

بی‌‌شک احزاب سیاسی چابک و نظام‌‌های حزبی کارآمد، از اصول بنیادین برای ساخت یک دموکراسی هستند. بدون احزاب کارآمد، قوای مجریه و مقننه شانس کمی برای نمایندگی معنا‌‌دارِ جامعه دارند. احزاب پل ارتباطی میان حکومت و جامعه هستند؛ هم به این دلیل که خواسته‌‌های جامعه را به باورها و برنامه‌‌های سیاسی تبدیل می‌‌کنند و هم به این خاطر که آن‌‌ها دولت را وادار به پاسخگویی به جامعه می‌‌کنند. با وجود این، کار حزبی، اغلب مورد غفلت قرار می‌‌گیرد؛ چراکه برخی بیش از حد آن را سیاسی می‌‌دانند. تناقضی که از گفتار تا عمل بسیاری از روشنفکران و نیروهای طبقه متوسط در ایران دیده می‌‌شود از همین جا نشأت می‌‌گیرد. آنها از یک‌سو سودای دستیابی به دموکراسی در سر دارند و از سوی دیگر با نفی کار حزبی، آن را کنار می‌‌گذارند. این در حالی است که تلاش برای گسترش دموکراسی، لزوماً یک کنش سیاسی است. تردیدی نیست که در غیاب احزاب و یک نظام حزبی کارآمد، استبداد تقویت می‌‌شود؛ چراکه در این صورت، هیچ نیروی سیاسی که مردم را آگاه سازد، شهروندان را برای به دست گرفتن قدرت بسیج کند و اقتدارگرایان را به زیر کشد، وجود نخواهد داشت و چنین شرایطی مطلوب رشد استبداد و قدرت مطلقه است. از همین روست که با وجود اینکه احزاب در سرتاسر دنیا دچار افول و چالش شده‌‌اند، لیکن توافق همگانی وجود دارد که برای پیشگیری از وقوع استبداد و پوپولیسم و بهبود دموکراسی باید کارِ حزبی را تقویت کرد. شاید نتیجۀ تضعیف احزاب سیاسی، فروپاشی آنی حاکمیت نباشد، ولی حکومتی که نهادهای سیاسی و مدنی متکثر را حذف کند، در حال ریشه‌‌کنی و فروپاشی تدریجی خود است. اقدامی که محمدرضا پهلوی انجام داد و به شدت تنبیه شد.

دلیل افول احزاب را چه می‌‌دانید؟ چرا احزاب که دهه 70 و 80 تا این اندازه اثرگذار بودند اینک به حاشیه رفته‌اند؟

دلایل این افول را از سه ساحت می‌‌توان بررسی کرد: ساحت نخست که در کشور ما برجسته است این است که احزاب به یک حاشیه امن سیاسی نیاز دارند. دولت اصلاحات طی هشت سال این حاشیه امن را تا حدود زیادی فراهم کرده و معادلات قدرت در ایران را تا اندازه‌‌ای تغییر داده بود. بنابراین، در یک محیط آزاد، کنشگران گرایش بیشتری برای فعالیت دارند. تنگناها و فشارهای پس از دولت خاتمی و به ویژه رخدادهای پساانتخاباتی سال 88 این هزینه‌‌ها را غیرقابل تحمل کرد. باید به یاد بیاوریم که انحلال احزاب موثر در آن زمان عملاً فضای کنش حزبی را مسدود کرده بود و شکاف معناداری میان نیروهای سیاسی نوظهور و اغلب جنبشی آن زمان و احزاب سیاسی نوپدید در دهه 90 به وجود آورد. ساحت دیگر به عملکرد خود احزاب سیاسی برمی‌‌گردد. ناکارآمدی احزاب، فقدان سازوکارهای دموکراتیک درون‌حزبی، محافظه‌‌کاری افراطی و شکاف میان انتظارات جامعه و رویه‌‌های احزاب، عدم صداقت احزاب سیاسی، ناتوانی احزاب در تحقق وعده‌‌ها‌‌یشان، از مهمترین عوامل این بخش است. به عبارتی، اغلب احزاب سیاسی ما هنوز نهادی برای گسترش دموکراسی و خانه‌‌ای برای جذب نیروهای علاقه‌مند به کنش حزبی دموکراسی‌‌خواهانه نشده‌‌اند و بیشتر به محافل سیاسی شبیه هستند. همه اینها سبب روی‌گردانی کنشگران از احزاب سیاسی شده و تمایلات کنش جنبشی در ایران را تقویت کرده است. ساحت سوم بیشتر به باورهای اشتباه نخبگان برمی‌‌گردد. برخی از فعالان سیاسی و اجتماعی که از تجربه تحزب ایرانی ناامید شده‌‌اند، بر تنور دوگانه کنش حزبی و کنش مدنی می‌‌دمند. در حالی که برای گسترش دموکراسی به هر دو کنش نیاز داریم و هیچ‌کدام برتری نسبت به دیگری ندارد. فراموش نکنیم که چیزهای بیشتری وجود دارد که ما را دور هم گرد آورد، تا اینکه ما را از هم جدا سازد. وجود احزاب سیاسی و نهادهای مدنی برای این گردهمایی‌‌ها مفید و ضروری است.

تا چه اندازه ایده تبدیل شدن همه احزاب اصلاح‌‌طلب به یک حزب بزرگ فراگیر را عملی می‌‌دانید؟

تا زمانی که درک درستی از کارکردهای حزبی در میان کنشگران حزبی ما شکل نگیرد، ایدۀ حزب فراگیر اصلاح‌‌طلب راهگشا نیست و چه بسا به پایان کار حزبی اصلاح‌‌طلبانه بینجامد. ما هنوز در همین احزاب کوچک و متوسط و حتی در نهادهای اجماع‌‌ساز و ائتلافی خود نتوانسته‌‌ایم سازوکارهای دموکراتیک را پیاده‌‌سازی کنیم. همین یک عامل برای نپذیرفتن این ایده در حال حاضر کفایت می‌‌کند. چنانچه سازوکارهای دموکراتیکی در یک نهادِ دموکراسی‌‌خواه وجود نداشته باشد، جوانان، زنان و اقلیت‌‌های درون حزب طرد می‌‌شوند و زمینۀ سرخوردگی، انشعاب و فروپاشی مهیا می‌‌شود. از این گذشته، احزاب فعلی ما صرفاً انتخابات‌‌محور هستند در حالی که هنوز نتوانسته‌‌اند به درستی ثابت کنند که نمایندۀ بخش قابل توجهی از جامعه هستند. اکنون وقت آن است که کانون توجه‌‌ها را فراتر از انتخابات برده و به کشف راه‌‌های حفظ و ایجاد نهادهای حزبی که به صورت دموکراتیک سازمان‌‌یافته و نماینده جامعه به شمار می‌‌روند، بپردازیم. چنین گامی هم خدمت به دموکراسی و هم در راستای بهبود پیکارهای انتخاباتی است. احزاب سیاسی باید اعتماد و پشتیبانی عمومی را به مثابه یک نتیجه به دست آورند. البته این را هم توجه داشته باشیم که بسیاری از دموکراسی‌‌های ریشه‌‌دار و باثبات وجود دارند که لزوماً مثل آمریکا با یک نظام دوحزبی اداره نمی‌‌شوند و احزاب متعددی حتی با وجود گرایش‌‌های فکری همسو در سپهر سیاسی و انتخاباتی آنها دیده می‌‌شود. مهم این است که سازوکارهای ائتلافی و اجماع‌‌ساز میان رهبران حزبی ما جا بیفتد. آنها باید بدانند با وجود دهه‌‌ها تجربه‌‌ای که کسب کرده‌‌اند، اینک باید آموزش ببینند، مطالعه کنند و خود را با تحولات روز جامعه به‌‌روز کنند.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی