| کد مطلب: ۱۲۸

اشکالاتی که قابل طرح است...

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

علی شفیعی مدرس و پژوهشگر فقه و حقوق اسلامی:

در بخش اول نشست حزب عدالت و آزادی خراسان، علی شفیعی مباحثی را پیرامون وجوب یا عدم وجوب حجاب و الزام حکومتی به حجاب مطرح کرد. او معتقد است این الزام حکومتی قابل نقد است و باید مورد بررسی قرار بگیرد. سخنان این پژوهشگر فقه و حقوق اسلامی در حالی بیان می‌شود که مدافعان الزامی بودن حجاب، بر وجه قانونی بودن آن و مسئولیت حکومت و نهادهای مختلف در اجرای این قانون تأکید می‌کنند.

الزام حکومتی به حجاب

شفیعی در ابتدای سخنان خود گفت: ابتدا نکته‌‌ای را یادآوری کنم که حداقل بنده در مواردی که ارائه خواهم کرد، بحثم درباره وجوب یا عدم وجوب حجاب نیست، بلکه بحث من یک لایه پایین‌‌تر است و آن بحث الزام حکومتی به حجاب است. به عبارت دیگر درباره دو نکته صحبت می‌کنم؛ یکی اینکه آیا حجاب واجب است؟ و اگر چنین است، میزان وجوب و کیفیت چقدر است؟ بحث دیگر این است که اگر حجاب واجب باشد، آیا جزو واجباتی است که حکومت می‌‌تواند به آن ورود کرده و شهروندان را ملزم به آن کند یا خیر؟ من برای یکی از آقایان توضیح می‌دادم که تردیدی نداریم که نماز واجب است اما آیا حکومت می‌‌تواند کسی را وادار و الزام به اقامه نماز کند؟ و اینجاست که در بحث، مشکل به وجود می‌‌آید. اگر حکومت به این ساحت ورود نکند، وجوب یا عدم وجوبش چالش ایجاد نمی‌‌کند؛ همان‌گونه که در ادوار مختلف تاریخ اسلام، حجاب امر واجب بوده و چالشی هم در جامعه ایجاد نمی‌‌کرده است. بحثی که الان می‌خواهم بگویم، معطوف به این نکته است‌‌.

بین عفت و حجاب تلازم نیست

مفروض می‌گیرم که حجاب واجب دینی است؛ این پیش‌فرض من است ولی نمی‌‌توانم این پیش‌فرض را بپذیرم که اگر حجاب واجب شخصی شد، لزوماً حکومت اختیار و اجازه دارد به آن ورود کرده و شهروندان را ملزم به رعایت کند؛ این دو مورد باید از هم تفکیک شود. در بین این دو مورد این‌همانی خارج نمی‌‌شود؛ یعنی لزوماً اگر کسی اعتقاد به حجاب داشت، از دل آن الزام حکومتی بیرون نمی‌‌آید. همان‌گونه که حکومت می‌‌تواند یک مدل پوشش خاص را الزام کند بدون اینکه ما در شریعت حرفی درباره آن داشته باشیم. تفکیک دوم نسبت بین عفاف و حجاب است.‌‌ تلازمی بین عفت و حجاب نیست یعنی این‌چنین نیست که اگر جامعه‌‌ای محجبه بود، لزوماً جامعه عفیف است یا اگر جامعه‌‌ای پوشش شرعی مدنظر فقها را نداشت، لزوما عفاف در آن جامعه نیست. شما حتماً موارد متعددی را دیده‌اید که افرادی پوشش شرعی دارند ولی عفت ندارند. این دو نکته را مدنظر داشته باشید که اولا تلازمی بین وجوب حجاب و الزام حکومتی به آن نیست؛ ثانیا تلازمی بین حجاب و عفاف نیست.

اشکال بزرگی که فقها به آن توجه نکردند

پاره‌‌ای از احکام فقهی و شرعی ما، احکامی هستند که گاه از آنها تعبیر به احکام اجتماعی می‌‌کنند یعنی احکامی که در ساحت جامعه عینیت پیدا می‌‌کنند. با کمال تاسف باید گفت مدل مواجهه با احکام اجتماعی اسلامی در فقه ما تفاوتی با مدل مواجهه فقیهان با احکام فردی ندارد. یکی از نویسندگان معاصر تعبیر خوبی دارد و می‌‌گوید ما در آموزه‌‌های دینی دو مدل آموزه داریم؛ یکی آموزه‌‌هایی هستند که ناظر به حوزه عبادیات هستند و دیگری آموزه‌هایی که ناظر به غیرعبادیات هستند. تعبیر این نویسنده این است که اشکال عمده‌‌ای که دستگاه فقاهت شیعه و سنی دارد، این است که با هر دو مدل این حوزه‌‌ها یک شیوه مواجهه در استنباط دارد؛ یعنی مدل فهم در آموزه عبادی همان است که در آموزه غیرعبادی است. بعد از آن پیشنهاد می‌‌دهد که اگر می‌‌خواهیم دستگاه فقاهت ما از بحرانی که در جهان جدید درگیرش شده، نجات پیدا کند، چاره‎ای نداریم جز اینکه این دو ساحت را از هم تفکیک کنیم یعنی متد ما باید با توجه به آموزه‌‌ها تعریف شود. متدی که می‌‌خواهیم با استفاده از آن سراغ آموزه‌‌های عبادی فقهی برویم، حتما باید با متدی که آموزه‌‌های غیرعبادی را بر اساس آن می‌‌خواهیم درک کنیم، متفاوت باشد. این اشکال بزرگی است که فقهای ما به آن توجه نکردند. ما در حوزه آموزه‌‌های عبادی، به صورت روشن نمی‌‌توانیم بین آموزه‌‌های عبادی و فرهنگ پیرامونی آن آموزه نسبتی پیدا کنیم؛ به عبارت دیگر در آموزه‌‌های عبادی نقش آن آموزه‌‌ها تقریبا صفر است. یعنی احکام نماز و روزه ارتباط خیلی جدی و فعالی با فرهنگ معاصر پیامبر و ائمه پیدا نمی‌‌کند اما برعکس احکام غیرعبادی تماما به عصر پیامبر گره خورده است. این احکام در دوره خودش قابل قبول بوده است، اما دلیلی ندارد در دوره‌‌های بعد هم اجرا شود چون برای آن زمان و آن فرهنگ بوده است. ما در حوزه عبادی هر چه که داریم، بدیهیات فقهی هستند و این بدیهیات هم صفر تا صد قابل نقد هستند. من عرض کردم، نمی‌خواهم وارد عرصه وجوب یا عدم وجوب حجاب شوم اما اگر کسی آمد و گفت حجاب جزو بدیهیات فقهی است، این به آن معنا نیست که قابل نقد و گفت‌و‌گو نیست. این موارد در فقه ما تفکیک نشده است. آموزه‌‌های فقهی بسیار هستند و وقتی به آنها مراجعه می‌‌کنیم، می‌‌بینیم دلیل واضحی برای برخی از آنها نداریم اما چون فقهای قبلی گفتند، رعایت می‌‌کنیم. یعنی فکر کردند چون بدیهی فقهی است، بدیهی شرعی هم هست؛ غافل از اینکه ما حق نداریم بدیهی فقهی را فرانقد و فراتحلیل بدانیم. در این زمینه باید چند نکته را بگویم؛ ما در آموزه‌‌های دینی نکاتی داریم که فرافقه هستند یعنی آموزه‌‌های دینی ما باید خودشان را با آنها هماهنگ کنند. اگر یک رکن فقهی سبب ایجاد واکنش عمومی شود، باید مورد تجدیدنظر قرار بگیرد و حتما اشکال دارد. فقه نمی‌‌تواند دستگاه خودش را طوری تعریف کند که خروجی آن منفی شود. الزام حکومتی به حجاب چون می‌‌تواند ایجاد واکنش عمومی کند، قابل نقد است. نکته دوم اینکه، حداقل در جهان معاصر فقیهان و دستگاه فقاهت نمی‌‌توانند نسبت به پیامدهای حکم فقهی بی‌توجه باشند. به عبارت دیگر، دستگاه فقاهت ما تاکنون وظیفه‌‌‌‌گرا بوده است و این دستگاه نمی‌‌تواند نسبت به خروجی خودش توجه نکند که چه پیامدی برای جامعه دارد؛ این دستگاه باید نتیجه‌‌‌‌گرا شود. مثلا درباره کودک‌همسری، فقها این رای را داده بودند اما اگر به این نکته در جامعه و تبعات آن توجه نشود، جای نقد خواهد داشت.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی