| کد مطلب: ۳۲۵۲

انتخاب‏‌های نامیمون

انتخاب‏‌های نامیمون

درباره مرحوم عباس شیبانی، می‌خواهم دو خاطره و یک ماجرا را بیان ‌کنم.

Mozafar mohammad javad

محمدجواد مظفر

مسئول روابط عمومی شورای انقلاب

درباره مرحوم عباس شیبانی، می‌خواهم دو خاطره و یک ماجرا را بیان ‌کنم. زمانی که شورای انقلاب تشکیل و دولت موقت استعفا داد؛ امام مسئولیت اداره کشور را به شورای انقلاب واگذار کرد و بنابراین شورای انقلاب ناگزیر بود تک‌تک وزرا را تعیین کند. با توجه به تنگناها و مشکلاتی که وجود داشت و افرادی از دولت موقت کنار رفته بودند، باید جانشین آنها معرفی می‌شد؛ من خاطرم است که آقای شیبانی بعد از شخصی مثل دکتر ایزدی که از متخصصان برجسته کشاورزی بود، به‌عنوان سرپرست وزارت کشاورزی معرفی شد، درحالی‌که ایشان به همان اندازه از کشاورزی اطلاع داشت که من و شما از مسائل پزشکی می‌دانیم؛ ولی بساط آن زمان همین بود. خاطرم است در روزی که قرار شد ایشان به وزارت کشاورزی برود و کار را آغاز کند؛ گفتیم چند نفر از شورای انقلاب ایشان را مشایعت کنند. در آن برنامه من، مرحوم رضا اصفهانی، ابوذر ورداسبی و انسیه مفیدی همسر دکتر شیبانی و جوانی به نام حسین فاضل (که آن موقع سال دوم رشته کشاورزی بود) حضور داشتیم. ما همراه دکتر شیبانی به وزارت کشاورزی رفتیم، بالا که رفتیم به دفتر وزیر رسیدیم؛ دور تا دور اتاق صندلی بود اما همه روی زمین نشستند و جلوی صندلی‌ها مشغول بحث بودند. خیلی تفکر بسیط و دور از واقعیات بود، ماجرا این بود که آقای رضا اصفهانی مدتی در حسینیه ارشاد اقتصاد اسلامی درس می‌داد و بنابراین بین آقایان علما تلقی این بود که ایشان از اقتصاد و کشاورزی چیزی بلد است. ابوذر ورداسبی هم از بچه‌های تند و نسبتا باسواد فعال بود که بعدا به مجاهدین خلق رفت و اگر اشتباه نکنم در عملیات مرصاد کشته شد. عاقبت، ما خداحافظی کردیم و دکتر شیبانی و همسر ایشان (که خواهر محمد مفیدی از جریان مجاهدین خلق بود) در ساختمان ماندند. وضعیت آن زمان به‌گونه‌ای بود که همین دوست ما آقای حسین فاضل معاون وزیر کشاورزی شد.
آقای شیبانی در شورای انقلاب ظاهرا مسئول نوشتن صورت جلسات بوده، البته بعدها فهمیدیم که بخشی از صورت‌جلسه‌های شورای انقلاب را مرحوم بازرگان نوشته است. بعد از این ارتباط من با دکتر شیبانی در تمام سال‌هایی که مجلس و شورای شهر بود، قطع شد و کاری با ایشان نداشتم. البته باید بگویم ایشان و خانواده مفیدی ارتباط نزدیکی با خانواده برادر من داشتند که این ارتباط به علت نزدیک بودن منزل‌ها بود. تا اینکه چند سال پیش حدود سال 96 با آزاده خانم (دختر دکتر شیبانی) تماس گرفتم و به منزل ایشان در میدان عشرت‌آباد رفتم. آقای دکتر در شرایطی بود که دیگر کسی را نمی‌شناخت و صحبت نمی‌کرد. کنار ایشان نشستم. به آزاده‌خانم گفتم شما می‌دانید که کتاب اولین رئیس‌جمهور را من نوشته‌ام، بنابراین حق است من که مسئول روابط عمومی شورای انقلاب بوده‌ام، صورت‌جلسه‌ها را به‌عنوان صاحب انتشارات کویر منتشر کنم. ایشان گفتند من نمی‌دانم کجاست، من گفتم به کمک می‌آیم اما به یک‌باره ایشان با یک برخوردی گفتند نه، من اگر پیدا کنم خدمت رهبری می‌دهم. به ایشان گفتم، مسئله‌ای نیست، شما به آیت‌الله خامنه‌ای بگویید مظفر چنین درخواستی دارد، ایشان چون با من کاملا آشنا هستند، احتمالا تایید خواهند کرد که کار در انتشارات کویر چاپ شود. گذشت تا سال 97؛ یکدفعه قرار شد مراسمی با حضور اعضاء زنده و در حیات آن موقع شورای انقلاب و برخی خانواده‌های اعضایی که درگذشته‌اند در خانه موزه آقای هاشمی‌رفسنجانی برگزار شود. خاطرم است که آزاده‌خانم با سختی پدرش را آورده بود، هر چند پدر متوجه چیزی نبود و فقط احترام کردند که حضور داشته باشد. آنجا بود که معلوم شد اصلا صورت‌جلسه‌ها دست دکتر شیبانی نبوده و نزد خاندان هاشمی بوده است و خاندان هاشمی در مراسمی تمام این مجموعه را به کتابخانه ملی تقدیم کردند. در مجموع من اصلا روش و منشی که دکتر شیبانی دنبال می‌کرد را نمی‌پسندم، مبارز قبل از انقلاب که سال‌ها زندان بود و از این حیث قابل تقدیر بود، اما بعد از انقلاب یکی دو نفر مثل ایشان، مرحوم حسن حبیبی و مرحوم شریعتمداری، به یکباره دگرگونی‌های خط مشی و مسیر پیدا کردند. این مهم نیست که انسان تغییر دیدگاه بدهد اما به نظرم انتخاب‌های نامیمون بود. به‌عنوان مثال اصرار ایشان به باقی ماندن در شورای شهر با آن شرایط سن و سال طنزآمیز بود و من از این ماجرا آزرده بودم.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی