دستاندازهای گفتوگو
اظهارات اخیر رئیس قوهقضائیه درباره افراد و جریاناتی که از او در مورد دیدارهایش با برخی افراد پرسیدهاند، نشانه سختیها و دشواریهایی است که گفتوگو در شرایط فع
اظهارات اخیر رئیس قوهقضائیه درباره افراد و جریاناتی که از او در مورد دیدارهایش با برخی افراد پرسیدهاند، نشانه سختیها و دشواریهایی است که گفتوگو در شرایط فعلی با آن روبهروست. سخنانی که نشان میدهد نیروهای رادیکال و مخالف گفتوگو، نهتنها در میان مخالفان سیستم و فضای مجازی، که درون حکومت هم از قدرت و نفوذ بالایی برخوردار هستند.
بخشی از این مخالفتها و مقاومتها، ناشی از رویکردها و نگاههای جریاناتی است که مشی ایدئولوژیک آنها «دیگری» و «مخالف» را برنمیتابد و اصولا دایره حکومت را دایره خودیها میانگارد که هرچه از دیگران و مخالفان و غیرخودیها دورتر بماند، منزهتر، نابتر و خالصتر خواهد بود. طبعا، در چنین دیدگاهی نشستوبرخاست با دیگران و منتقدان و گشودن باب گفتوگو، نهتنها راهبردی برای حل مسائل و خروج از بحرانها و ناآرامیهایی از جنس حوادث اخیر تلقی و تعریف نمیشود؛ بلکه خود، علتالعلل مسائل و مشکلات کشور تلقی میشود. در نگاه این جریان ایدئولوژیک، هرگونه تعامل و گفتوگو و ارتباط با دیگران، زمینهساز تضعیف اعتقادات و مبانی فکری-سیاسی جریان حاکم تلقی میشود. آنان از این منظر، هم با تعاملات خارجی با غرب در تعارض و ستیز هستند، و هم تعامل و گفتوگو با نیروهایی را برنمیتابند که آنان را «دنبالهروهای غرب در داخل» میخوانند. از این منظر است که آنان همانطور که در دهه 70 با گفتوگوی تمدنها مخالفت میکردند و در دهه 90 با برجام در ستیز بودند، امروز هم گفتوگو با نیروهای منتقد و مخالف و غیرخودیها در داخل را برنمیتابند؛ حتی اگر طرف
گفتوگو از سوی نظام سیاسی، شخصیتهایی در حد رئیس قوه قضائیه و دبیر شورایعالی امنیتملی یا وزیر کشور باشند.
اما بخشی دیگر از این مخالفتها و مقاومتها، مبتنی بر رویکرد و نگاهی امنیتی است که در آن، هرگونه تعامل و گفتوگو با نیروهای منتقد و مخالف یا پذیرش حقوق معترضان، نشانهای از عقبنشینی، ابراز ضعف و ناتوانی جریان حاکم تلقی میشود و میتواند مخالفان و معترضان را برای تداوم اعتراضات و پافشاری بر مطالبات خود، تشجیع و تهییج کند. در این نگاه، نهتنها گفتوگو با مخالفان و منتقدان پسندیده نیست که حتی رویکردهای کنترل ناآرامیها که متکی و مبتنی بر خشونت حداقلی یا رفتارهای قانونی و نظارتپذیر باشد، به چالش کشیده میشود. نمونه این رویکرد را در گفتارها و نوشتارهای کسانی که در هفتههای اخیر توصیه در بهکارگیری خشونت عریان و مسلح شدن نیروهای انتظامی و حتی بسیجیان به اسلحه گرم داشتهاند، میتوان دید. طرفداران این رویکرد، هر اقدام مبتنی بر ملایمت و تعامل را نهتنها از سوی حکومت برنمیتابند و بر مقاماتی که نشانههای مثبتی در این جهت طرح میکنند، خرده میگیرند که از سوی دیگر، هرگونه موضعگیری و تحرک نیروهای اصلاحطلب و میانهرو را با لحنی تند و توهینآمیز مورد حمله قرار میدهند؛ چنانکه در واکنش به پیام اخیر آقای خاتمی به
مناسبت 16 آذرماه دیده شد.
البته، نیروها و جریانهای مخالف گفتوگو و تعامل درون حکومت، لبه قیچی دیگری هم در طیفهای تندروی مخالف ساختار سیاسی دارند که آنان هم، با استفاده از انواع ابزارهای رسانهای و سیاسی خود، هر جریان و چهره سیاسی و فکری را که از یافتن راهی مسالمتآمیز برای خروج از شرایط کنونی سخن بگوید، به طعن و تهمت و ناسزا مینوازند و با تندترین زبان بر آنان میتازند. تندرویهای این جریان تا جایی پیش رفته که برخی چهرههای باسابقه طولانی سیاسی و افرادی را که سالها در کشور فعالیت کردهاند و طعم زندان و انواع محدودیتها را کشیدهاند، از فعالیت سیاسی خسته کرده است و آنان را واداشته که سکوت و حاشیهنشینی را بر کنشگری ترجیح دهند.
در چنین شرایطی، روشن است که نیروهای خواستار گفتوگو و تعامل برای حل مسالمتآمیز مسائل موجود، چه در درون حکومت و چه در بیرون آن، با موانع و مقاومتهای جدی سیاسی و روانی مواجه هستند که عبور از آن، به اراده جدی، باور به اصل گفتوگو و نگاه مبتنی بر منافع ملی و پذیرش هزینههای شخصی و جریانی نیاز دارد. ازاینروست که در این روزگار دشوار، باید قدر چنین نیروهایی را دانست و کوشید تعداد آنان افزون شود تا شاید بتوان تاثیری بر روند نگرانکننده کنونی گذاشت.