کلاف پیچیده دیپلماسی و افکار عمومی
جنگ اسرائیل و حماس چگونه بر نگاه جوامع عرب و مسلمان به ایالات متحده تأثیر گذاشته است؟
جنگ اسرائیل و حماس چگونه بر نگاه جوامع عرب و مسلمان به ایالات متحده تأثیر گذاشته است؟
درگیری خونین میان حماس و اسرائیل که از تاریخ هفتم اکتبر آغاز شد، موجب شده که افکار عمومی بسیاری از کشورهای جهان بر ضد سیاستهای ایالات متحده آمریکا متحد شود. افکار عمومی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه معتقدند که ارتباط یکپارچهای بین اقدامات اسرائیل و ایالات متحده وجود دارد. بیانیههای دولت جو بایدن مبنی بر اینکه «ایالات متحده از اسرائیل حمایت میکند» و تاکید مجدد این کشور بر «تعهد بیچون و چرا» ایالات متحده به امنیت اسرائیل، بهرغم این واقعیت که بایدن به شدت با طیف متنوعی از عقاید جوامع مختلف درگیر بوده است، بیشتر به جا افتادن این تصور کمک کرده است.
آیا بین رهبران منطقه و مردمشان اختلافنظر وجود دارد؟
بهطور کلی، رهبران کشورهای خاورمیانه و مردمشان در موضوعاتی نظیر درخواست برای آتشبس و افزایش کمکهای بشردوستانه به غزه، سریع و متحد بودهاند. با این حال، در کشورهای خاورمیانه انتقاد کمی از حماس وجود دارد. برای مثال قابل توجه است که واکنش اولیه و رسمی عربستان در خصوص حمله هفتم اکتبر این بود که این کشور حماس را صرفاً بهعنوان یک «جناح فلسطینی» معرفی کرد. با این حال، برخی از رهبران کشورهای خاورمیانه بهطور معناداری با ایالات متحده تعامل دارند. از جمله نخستوزیر قطر، شیخمحمدبن عبدالرحمن آلثانی، که در حال مذاکره با حماس برای آزادی گروگانهای آمریکایی است و عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر که با دولت بایدن برای ارسال کمکهای بشردوستانه به غزه همکاری میکند.
اما تعهدات و نظرات رهبران کشورهای مسلمان بسته به روابط رسمی کشورهایشان با اسرائیل، متفاوت بوده است. برخی از امضاکنندگان توافقنامه آبراهام در 2020 که روابط بین اسرائیل و چندین کشور عرب را عادی کرد، موضع متفاوتی اتخاذ کردهاند. از جمله امارات متحده عربی که حملات حماس را مسئول تشدید تنش معرفی کرد. اما سایر کشورهایی که روابط خود را با اسرائیل عادی نکردهاند، مانند کویت، همچنان حماس را محکوم نکردهاند. در همین حال، حتی با وجود اینکه چندین کشور منطقهای عموماً طرفدار غرب هستند و با اسرائیل رابطه دارند، اما مردمشان بهشدت با هرگونه دیپلماسی با اسرائیل مخالف و از اقدامات نظامی اسرائیل در نواز غزه خشمگین هستند. بهعنوان مثال، در اردن که متحد ایالاتمتحده است و در سال 1998 توافقنامه صلح با اسرائیل را امضا کرد، تنها سه درصد از پاسخدهندگان در افکارسنجی جوامع عربی در سال 2020 گفتند که طرفدار عادیسازی بین اسرائیل و کشورهایی مانند بحرین و امارات هستند.
اکنون، بسیاری از رهبران منطقهای نیاز فوری به حمایت از فلسطینیها و بالا بردن میزان محبوبیت داخلی را احساس میکنند. شاید این کشورها به این نتیجه رسیدهاند که در شرایط فعلی تنها راه برای تقویت حاکمیت غیردموکراتیکشان این است که دنبالهروی افکار عمومیشان باشند. از زمان وقوع حادثه 11 سپتامبر، بسیاری از رهبران منطقه بهطور فزایندهای دریافتهاند که بهعنوان جامعه مسلمانان، سخنان آنها به گوش مخاطبان فراتر از مرزهایشان میرسد. برخی از این فرصت استفاده کردهاند و تمایز روشنی بین اسلام و حملات حماس ارائه کردهاند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن هفته گذشته در سخنرانی خود تاکید کرد:«دین ما پیام صلح را به همراه داشت. عمر تقریباً 15 قرن پیش، بیش از هزار سال قبل از تدوین کنوانسیون ژنو در دروازههای بیتالمقدس پیامی صادر کرد و به سربازان مسلمان دستور داد که کودکان، زنان و سالمندان را نکشند. درختی را از بین نبرند و نخشکانند. به کشیشها آسیب نرسانند. کلیساها را ویران نکنند.»
وضعیت برای ایالات متحده نگرانکننده است. به نظر میرسد که آمریکا در وضعیتی مشابه دوران پس از حملات 11 سپتامبر قرار گرفته است. ایالات متحده نه کنترلی بر روایت دارد و نه ظرفیتی دارد که از منظر پیامرسانی به لحاظ سرعت و میزان هیجان، با این احساسات مقابله کند. در بحبوحه واکنش اولیه ضدتروریسم ایالات متحده به حملات القاعده در سال 2001، مقامات ایالات متحده بهطور مشابه در مورد چگونگی کاهش تشدید احساسات ضدآمریکایی در جوامع عرب و مسلمان گیج شده بودند و از اینکه مجبور بودند با ادعاهای القاعده مبنی بر اینکه غرب به جنگ با اسلام برآمده، مقابله کنند، در وضعیت بدی قرار گرفته بودند. بنابراین، دوره پس از 11 سپتامبر درسهایی برای آمریکا داشت و نقشهراهی را برای سیاستگذاران ایالات متحده ارائه کرد.
رهبران آمریکا از طریق آن فرآیند دریافتند که رد کردن روایتهای منتشرشده در جوامع عرب و مسلمان، نهتنها دشوار است، بلکه این روایتها در نسلها، جنسیتها و جغرافیای این منطقه و این کشورها ریشه کرده است. پاسخ ایالات متحده به این روایتها ایجاد ابتکارات تحت رهبری کاخ سفید و سازوکارهای جدید برای مشارکت جامعه مدنی بود.
اگرچه در حال حاضر احساسات جوامع عرب و مسلمان در جوش و خروش است اما دولت آمریکا سعی میکند در تعامل خود با این جوامع، فعال بماند. به نظر میرسد که در هفتهها و ماههای آینده، شیوه برخورد ایالات متحده با این احساسات هیجانی تغییر خواهد کرد. ایالات متحده تلاش میکند برای گسترش تعامل با مسلمانان و اعراب در سطح جهان، زمینههای مشترک را برای ارتباط با نسل Z شناسایی کند و با وجود مخالفتها، با این قشر حیاتی رابطه برقرار کند.
یکی از اقداماتی که دولت بایدن انجام داده، مقایسه اقدامات حماس با گروههای تروریستی نظیر القاعده و طالبان بوده است. در سال 1999، اعدام در ملأ عام یک مادر توسط طالبان در استادیوم ورزشی کابل، محکومیت شدید مسلمانان در سراسر جهان را برانگیخت. در سال 2004، ویدئوهایی که از سر بریدن غیرنظامیان در عراق توسط القاعده منتشر شد، منجر به بروز خشم مشابهی شد. الجزیره، شبکه خبری بسیار با نفوذ قطر، بهطور معمول این محکومیتها را پخش میکند. با این حال، پس از 7 اکتبر، شبکه الجزیره هنوز حماس را یک گروه تروریستی خطاب نکرده است. در بسیاری از جوامع عرب و مسلمان، برداشت عمومی از حماس با نظرات در مورد طالبان و القاعده متفاوت است. دقیقاً از همین نقطه است که دولت بایدن سعی کرده به افکار عمومی کشورهای مسلمان ورود و سعی کند بین حماس و القاعده نوعی اینهمانی ایجاد کند. از آنجایی که الجزیره توانایی قدرتمندی برای هدایت روایتها دارد، ایالات متحده تلاش کرده است با استفاده از ابزار دیپلماسی و گفتوگو با مقامات قطری بر روی شیوههای روایت این شبکه تاثیر بگذارد.
به نظر میرسد که دولت بایدن سعی میکند توجه بیشتری بر تاثیرگذاری بر فرهنگ و افکار عمومی کشورهای عربی و مسلمان معطوف کند. افزایش بودجه دیپلماسی عمومی، راهاندازی مجدد مرکز تعامل جهانی، افزایش مشارکت با کارشناسان بخش خصوصی که در زمینه ارتباط برقرار کردن با نسل Z در جوامع مسلمان فعال هستند و یافتن راههای جدید برای استفاده از تریبونهای جدید و معتبر، از جمله اقدامات دولت بایدن به شمار میرود. یکی دیگر از اقدمات دولت بایدن توجه بیشتر به رسانههای اجتماعی است. در این رسانهها افراد معمولی در حال تولید محتوا، تقویت احساسات افکار عمومی و ارائه روایتهای متفاوت هستند.
توانایی رسانههای اجتماعی برای انتشار سریع اطلاعات و در سراسر پلتفرمها، تأثیرات سریعتری در خصوص این جنگ به همراه خواهد داشت. این امر موجب میشود که سیاستگذاری برای ایالات متحده پیچیدهتر شده و اختلافنظرها با سیاستهای آمریکا در جوامع عرب افزایش یابد. از این روست که ایالات متحده سرمایهگذاری عظیمی در این بخش صورت داده است. یکی دیگر از اقدامات دولت ایالات متحده اعمال فشار بر پلتفرمهای شبکههای اجتماعی و وادار کردن آنها به اعمال محدودیت بر نوع و میزان انتشار اطلاعات و روایتها در خصوص جنگ اخیر میان حماس و اسرائیل است. در حال حاضر شبکههای اجتماعی بسیاری از محتواهای منتشرشده را ذیل عناوینی نظیر فعالیت ضدیهودی و یا اشاعه تروریسم و یا دفاع از تروریسم، محدود میکنند.
اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در نوشتاری به مقامات آمریکا توصیه کرده است که «فراتر از این بحران فکر کنند و یک استراتژی چندبعدی را تدوین کنند که طی آن دولت آمریکا متعهد به ایجاد روابط بلندمدت با جوامع عرب و مسلمان شود.» از نظر این اندیشکده، آمریکا به دیدگاهی تازه درباره خاورمیانه نیاز دارد. دیدگاهی که واقعیتها و امکانات جدید را برای تصمیمگیرندگان و جمعیتهای جوان در نظر بگیرد. در نتیجه این اندیشکده تاکید میکند نقش قدرت نرم در اینجا مهم است و زمان، پول و منافع اختصاص دادهشده ایالات متحده در دیپلماسی، گفتوگو و توسعه اهمیت خواهد داشت.
اما سوال این است که اگر یک تغییر گسترده و منفی در نحوه نگرش به ایالات متحده در جهان عرب و اسلام ایجاد شود، چه پیامدهایی برای سیاست خارجی ایالات متحده به بار خواهد آمد؟
شورای روابط خارجی آمریکا معتقد است که اگر توانایی ایالات متحده در مقابله با تنشهای قبلی در خاورمیانه را در نظر بگیریم، باید گفت که بعید است چنین تحولی، پیامدهای جدی و بلندمدت اقتصادی یا دیپلماتیک برای ایالات متحده و سایر دموکراسیهای غربی داشته باشد، اما واقعیت این است که وضعیت غزه هرگونه تلاش دیپلماتیکی را پیچیده و دشوار کرده است. دیدگاهها و باورهای ریشهدار، مردم منطقه را سرسختتر میکند و تعامل با آنها نیز چالشبرانگیزتر میشود.
از روز هفتم اکتبر به بعد دشمنان و رقبای ایالات متحده در منطقه نیز ابزارهای سیاسی قدرتمندتری در اختیار دارند. حملات از سوی برخی گروههای مقاومت به مواضع ایالات متحده در منطقه افزایش یافته است. درحالیکه برخی کشورها به دنبال اخراج ایالات متحده از منطقه هستند، واشنگتن تلاش میکند تعاملات خود با کشورهای منطقه را افزایش دهد. واشنگتن از این نگران است که تغییر افکار عمومی در منطقه در قبال آمریکا و خلأ ایجادشده در منطقه موجب شود که کشورهایی نظیر روسیه و چین و یا بازیگران غیردولتی از فرصت استفاده کرده و این خلأ را به ضرر منافع آمرکا پر کنند.
با توجه به بحران بهوجودآمده در غزه و نوع حمایت آمریکا از اسرائیل، وضعیت امنیتی داخل آمریکا را نیز تنشآلود کرده است. وزارت امنیت داخلی آمریکا هشدار داده است که خشونت هدفمند علیه اسرائیلیها، فلسطینیها، یهودیان، مسلمانان و حتی سیکها، ممکن است با پیشرفت درگیری در غزه افزایش یابد. پیش از این نیز با قتل یک پسر فلسطینی در ایلینوی و تهدید به بمبگذاری در کنیسهها نشانههایی از این خطر دیده شد. علاوه بر این، این خطر واقعی هم وجود دارد که افراطگراهایی مانند نئونازیها بتوانند از این فرصت برای انجام حملات و استخدام افرادی که مسلمانان یا یهودیان را دشمن مشترک میدانند، استفاده کنند. افزایش خشونت همچنین میتواند حمایت داخلی از نامزدهای سیاسی تندرو را افزایش دهد.
همه اینها میتواند بر نتیجه انتخابات ریاستجمهوری2024 تأثیر بگذارد. در حال حاضر، این درگیری تنشهای نسلی بین دولت بایدن و جوانان آمریکایی را تشدید کرده است. جوانان آمریکایی یک بلوک رای کلیدی برای دموکراتها هستند و امروز تمایل دارند بیشتر از اسرائیل انتقاد کنند. برخی از دانشجویان آمریکایی حتی جنگجویان حماس را مبارزان آزادی مینامند. تصاویر و داستانهای دلخراشی که از خاورمیانه منتشر میشود میتواند باعث واکنش شدید ضد بایدن در میان جوامع مذهبی و دیاسپورا در ایالات متحده شود. بسیاری از جوامع در ایالتهایی زندگی میکنند که رایشان در انتخابات تعیینکننده است. با گسترش این درگیری، دولت آمریکا با یک چالش جدی اخلاقی و استراتژیک برای مقابله با نفرت ضدمسلمانان، نفرت ضدعرب و یهودستیزی مواجه میشود.
گردآوری و ترجمه: آریا صدیقی
بررسی تبعات حمله زمینی اسرائیل به نوار غزه
دشوار و پیچیده با آیندهای مبهم
کمپین بزرگ حمله نظامی اسرائیل به نواز غزه ممکن است نمایش قدرتی از سوی اسرائیل باشد اما اسرائیل در هدف خود برای نابودکردن حماس و همچنین در یافتن یک طرح عملیاتی برای نواز غزه پس از جنگ با چالش بزرگی مواجه است.
مقامات اسرائیلی بارها گفتهاند که هدف آنها از بین بردن حماس است. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل امیدوار است با سرکوب حماس، بازدارندگی اسرائیل را مجدداً تقویت کند و بر هزینههای بالای حمله دوباره به اسرائیل تاکید کند. اسرائیل قبلاً بمباران گسترده نوار غزه را به اجرا گذاشته و اخیراً حملات زمینی را آغاز کرده است و شرایط به سمتی پیش میرود که به نظر میرسد بهزودی یک حمله زمینی بزرگ را آغاز خواهد کرد.
در این مرحله از جنگ، اسرائیل با چهار چالش اصلی روبهرو خواهد شد:
1 |
جنگ شهری: این شکل جنگ به صورت ذاتی بسیار دشوار است زیرا ساختمانها موقعیتهای جنگی را برای حماس فراهم میکنند و حتی تبدیل آنها به آوار میتواند مانع از پیشرفت گروه حملهکننده شود. مشکلات اسرائیل در غزه چند برابر شده است زیرا حضور تعداد زیادی از غیرنظامیان فلسطینی که جایی برای رفتن ندارند، کار را برای پیشروی دشوار میکند. دوم اینکه حماس بیش از 200 اسیر در اختیار دارد و حمله زمینی جان این افراد را به خطر میاندازد. سوم اینکه تمام تونلهایی که حماس در زیر نوار غزه در طول سالیان گذشته ساخته است، به جنگجویان این گروه اجازه میدهد از دید نیروهای اسرائیلی پنهان شده و به شکلی غیرمنتظره و غافلگیرکننده بیرون آمده و دست به حمله بزنند.
2 |
عملیاتهای اطلاعاتی: در گذشته هم همواره اینطور بوده که اسرائیل معمولاً تحت فشار بینالمللی قرار میگیرد تا حملات خود را به دلیل تلفات غیرنظامیان پایان دهد. اما واقعیت این است که در چنین حملاتی به نوار غزه تلفات غیرنظامی به شکلی بدیهی رخ میدهد بنابراین باید انتظار داشت که فشار بر اسرائیل نیز افزایش یابد. در سال 2006، در طول جنگ دوم لبنان، اسرائیل با فشار شدیدی از سوی دولت جورج دبلیو بوش در ایالات متحده برای پایان دادن به حملات خود علیه حماس پس از بمباران یک آپارتمان در لبنان که منجر به کشته شدن 28 نفر شد، مواجه شد.
در درگیری کنونی، اسرائیل در جریان حمله به بیمارستان الاهلی در نوار غزه شکست سهمگینی را در جنگ اطلاعاتی متحمل شد. اسرائیل، با حمایت ایالات متحده و تحلیلگران اطلاعاتی، سعی کرد شواهدی ارائه کرده و ثابت کند که حمله به بیمارستان ناشی از عملکرد ناقص یک موشک فلسطینی بوده است اما واقعیت اینکه کار دیگر از دست رفته بود و خیابانهای پایتختهای کشورهای عربی مملو از مردم معترض شده بود و حتی رژیمهای میانهرو عربی هم اسرائیل را محکوم کردند و رهبران کشورهای متحد ایالات متحده در اردن و مصر از ملاقات با جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده در طول سفر وی به اسرائیل خودداری کردند. بنابراین در چنین شرایطی شکست اسرائیل در «جنگ روایتها»، به نظر حتمی میرسد.
3 |
احتمال باز شدن جبهه دوم از سوی حزبالله: باز شدن جبهه دوم توسط حزبالله لبنان که زرادخانهای شامل 150 هزار موشک و راکت در مرز شمالی اسرائیل دارد، یکی دیگر از چالشهای اسرائیل است. تاکنون، حزبالله در یک حمله بزرگ به اسرائیل شرکت نکرده است، اما تحلیلگران اسرائیلی بیم دارند که پس از ورود نیروهای زمینی اسرائیل به نوار غزه، این حمله انجام شود. یک درگیری در دو جبهه برای اسرائیل یک کابوس تمامعیار خواهد بود.
4 |
عملیات تثبیت اشغال پس از جنگ: چنین عملیاتهایی در ارتش ایالات متحده بهعنوان «فاز4» شناخته میشوند. این فاز مرحلهای است که ایالات متحده در افغانستان و عراق تجربهاش کرده و به دلیل کمبود آمادگی و منابع در به سرانجام رساندن آن شکست خورده است. رسانههای اسرائیلی گزارش دادهاند که کابینه نتانیاهو در تلاش است تا طرح فاز چهارم خود را ارائه کند. جای تعجب نیست اگر بشنویم که هیچ گزینه خوبی در خصوص این فاز وجود نداشته باشد. اگر اسرائیل صرفاً به حماس حمله کند و سپس غزه را ترک کند - همانطور که در گذشته انجام داده است - حماس قادر خواهد بود خود را بازسازی کند. اما اسرائیل تمایل چندانی به اشغال مجدد نوار غزه پس از خروج از آن در سال 2005 نداشته است. از سوی دیگر به نظر میرسد که تشکیلات خودگردان فلسطین فاقد توانایی و اراده لازم برای حکومت بر نوار غزه به جای حماس است. تلاش برای ایجاد یک حکومت خودگردان فلسطینی در غزه، با کمک کشورهای عربی، احتمالاً بدترین گزینه است. اما اگر این کار شکست بخورد، اسرائیل ممکن است چارهای جز اشغال غزه نداشته باشد. این کار به نوبه خود میتواند سربازان اسرائیلی را در برابر جنگهای چریکی سختی که بین سالهای 1982 و 2000 در لبنان با آن روبهرو بودند، آسیبپذیر کند.
تهاجمات قبلی اسرائیل به غزه چگونه بوده است؟
تهاجم زمینی اسرائیل به غزه بین سالهای 2008تا 2009 ذیل نام «عملیات سرب گداخته» و حمله سال 2014 تحت عنوان عملیات «تیغه محافظ» از نظر گستردگی و مدت عملیات، بسیار محدودتر بود. نیروهای اسرائیلی در هر دو عملیات تلاشی برای تصرف شهر غزه نکردند. این عملیاتها بخشی از استراتژی معروف به «علفزنی» بود که طی آن اسرائیل تلاش میکرد تا میزان تهدید حماس را کاهش دهد نه اینکه به دنبال نابودی این گروه باشد. در هر دو مورد، ارتش اسرائیل زیرساختهای حماس را تخریب کرد و در عین حال خسارات جانبی قابل توجهی به غیرنظامیان فلسطینی وارد کرد اما حماس قویتر از همیشه ظاهر شد. هزینه بالای حمله 7 اکتبر اعم از بزرگترین تلفات یهودیان در یک روز از زمان هولوکاست، استراتژی علفزنی را برای اسرائیلیها از روی میز برمیدارد. اکنون اسرائیل برای تحقق هدف خود که ریشهکن کردن حماس است، تلاش خواهد کرد.
در تهاجم زمینی از چه سلاح و روش جنگی استفاده میشود؟
اسرائیل مجهزترین و آموزشدیدهترین نیروهای مسلح را در خاورمیانه دارد. در حال حاضر اسرائیل بیش از 360 هزار نیروی ذخیره (علاوه بر 160 هزار نیروی فعال) و کل نیروی زرهی خود که براساس گزارشها شامل بیش از یک هزار تانک میشود را به خدمت فراخوانده است. اسرائیل احتمالاً با استفاده از هر عنصر قدرت نظامی - پیادهنظام، نیروی زرهی، توپخانه، شناورهای دریایی و هوانوردی (بال ثابت و چرخان، سرنشیندار و بدون سرنشین) و با استفاده از یک دستگاه گسترده جمعآوری اطلاعات، یک حمله تسلیحاتی ترکیبی علیه حماس انجام خواهد داد.
اگرچه حماس بسیاری از این قابلیتهای نظامی پیشرفته را ندارد اما از توانایی راکتی و پهپادی خوبی برخوردار است. حماس بهعنوان یک نیروی چریکی ماهر، سعی خواهد کرد با استفاده از تاکتیکهای ضربهای اعم از بمبهای دستساز، نارنجکهای راکتی، خمپارهها، AK-47 و موشکهای ضدتانک و حتی ضدهوایی و موشکهای ضدکشتی، مزیت قدرت ارتش اسرائیل را خنثی کند. حزبالله که از تاکتیکهای مشابهی استفاده میکند، موفق شد در سال 2006 با ارتش اسرائیل به صورت برابر بجنگد. حماس تلاش خواهد کرد تا از موفقیت نسبی حزبالله تقلید کند و تخمین زده میشود که حدود 40 هزار جنگجوی مسلح داشته باشد. گفته میشود که جهاد اسلامی فلسطین که متحد حماس است نیز 15 هزار جنگجوی دیگر دارد. اسرائیل یک مزیت کلیدی خواهد داشت و آن اینکه نوار غزه آنقدر کوچک است که اسرائیل قادر خواهد بود تا خطوط ارتباطی و تامین حماس با حامیان خارجیاش را قطع کند. اما واضح است که حماس در حال حاضر مجموعه عظیمی از تسلیحات را ذخیره کرده است.
نادانستههای بسیار مهم
در این جنگ نادانستههای زیادی وجود دارد. از جمله اینکه اسرائیل چگونه با شبکه تونلهای حماس برخورد خواهد کرد؟ حماس چقدر ماهرانه خواهد جنگید؟ آیا افزایش تلفات غیرنظامی در غزه اسرائیل را مجبور به تعلیق حملات خود میکند؟ آیا حزبالله به نبرد میپیوندد یا خیر؟ و اگر حزبالله دست به چنین کاری بزند، اسرائیل چه خواهد کرد؟ تثبیت شرایط غزه پس از نابودی احتمالی حماس شاید بزرگترین نادانسته این جنگ باشد؟ نادانسته بزرگتر دیگر این است که آیا این جنگ در سراسر منطقه گسترش خواهد یافت و ایران را به عنوان حامی حماس در بر خواهد گرفت. ایالات متحده دو ناو هواپیمابر را برای بازدارندگی ایران و حزبالله به شرق مدیترانه فرستاده است، اما هیچکس نمیتواند پیشبینی کند که این استراتژی موفق خواهد شد یا خیر.