کشآمدگی تاریخ
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

نگاهی به خوانش «شهرام مکری» از فاجعۀ سینما رکس آبادان
«سینما رکس آبادان». همین اسم برای هر ایرانی یک قصه تراژیک است. همانقدر واضح که چند صد نفر زندهزنده در آتش سوختند و همانقدر مبهم که خلافِ روحیۀ قطعیت ما در همه چیز، کمتر کسی قاطعانه جواب خواهد داد که چه شده است. عجیبتر اینکه با توجه به ابعاد فاجعه، (در زمان خودش بزرگترین حادثه تروریستی است)، آنچنان مورد بحث و فحص قرار نگرفته است. شاید تلخی حادثه چنان است که ناخودآگاه جمعی ما واپس میزندش. شاید قربانیان دور از مرکز، میدان نیرویی برای کندوکاو حادثه، آنطور که دیگر موارد مشابه مورد تفقد قرار گرفتند، تولید نکردند و قدرت برجسته کردن حادثه را نداشتند. جز چند ارجاع داستانی، یک تئاتر و اخیراً هم یک کتاب تحقیقی، به خاطر ندارم درباره حادثه سینما رکس در فرهنگ و هنر این سالها بحث شده باشد. روندی که باعث میشود تفسیرهای بعضا متعارض دربارۀ واقعه، در سطوح جامعه سیلان پیدا نکرده باشند. حالا مکری در «جنایت بیدقت» بدون ساری شدن تفسیرهای واضح (فارغ از غلط یا درست بودن آن) و با پرش از تفسیرهای مرسوم، سعی کرده است خوانشی «علیه تفسیر» از واقعه داشته باشد. با این نگاه، میتوان جنایت بیدقت را از دو بابت مورد سنجه قرار داد، موفقیت فیلمساز در بیان سینمایی مواجهه خودش و کارکرد این خوانش در فضای تفسیر واقعه. البته باید اشاره کرد که احتمالاً برای مکری حادثه سینما رکس جز دستمایهای برای مواجهه با تاریخ نباشد؛ مواجهه سینمایی با تاریخ. مکری در فیلم اخیرش هم ساختار خاص خودش که دیگر امضای اوست، حفظ کرده. مهمترین مولفه در ساختار او برهم زدن [زمان خطی] است. این روزها مواجهه غیرمرسوم با زمان در سینما باب شده است و «کریستوفر نولان»، شناختهترین چهرۀ این کار است، اما کاری که مکری با آشناییزدایی ما از خوانش مسلط زمان، بهخصوص در جنایت بیدقت میکند از دو حیث با کاری که نولان میکند متفاوت است. اول اینکه نولان و امثالهم بهمیانجی علم به سراغ تفسیر از زمان میروند و مکری به میانجی فلسفه و از سوی دیگر برای مکری لااقل در فیلم آخرش، زمان و تفاسیر از آن نه غایت سخنش که ابزاری برای شیوه نشان دادن برخورد او (و طبیعتاً دیگرانی) با تاریخ است. مکری برای برهم زدن تفسیر غالب از زمان، ناچار است که قواعد ژانری را تا سر حد ممکن به هم بریزد. میدانیم یکی از مهمترین مولفههای ژانری فیلم زمانمندی آن است. زمانمندی نه بهمعنای اینکه منبع زمانی فیلم امروز باشد، یا گذشته یا آینده، به این معنا که روح زمانه را مستولی بر خود میکند. یعنی تفسیر یا خوانش زمان بر آن رویداد یا وضعیت سایه میافکند. مکری در «جنایت بیدقت» تلاش دارد که از این هسته مرکزی گریز پیدا کند. اسیر روندهای مسلط در تفسیر از واقعه نشود و بگوید: «همۀ آنها هست و آن همه نیست» این کار را او، هم در شیوه روایت، چیدمان سکانسهایش و درهمتنیدگی زمانی انجام میدهد، هم در دیالوگهایی که میبینیم. فیلم مکری از این منظر که تلاش میکند تا در روایت یک داستان واقعی از مستندسازی فاصله بگیرد موفق است؛ از اینکه بگوید راوی حقیقت این واقعه است. همانطور که بسیاری هم گفتهاند، «جنایت بیدقت» از بابت همپوشانی فرم و ساختار خاص مکری احتمالاً موفقترین فیلم اوست. بهخصوص اینکه از ساخت فیلم «سکانس پلانی» در هر حالتی هم فاصله گرفته و با تقطیع پلانها و سکانسها و به تبع آن دقت بیشتر در فیلمبرداری، نورپردازی و بهخصوص بازیگری، قواعد تکنیکال سینمایی واضح از فیلمهای قبلی او بیشتر رعایت شده و حاصل کار را چفتوبستدارتر کرده است. مکری در نشان دادن عبارت معروفِ «کار ما با گذشته تمام شده است و کار گذشته با ما نه» تا حد بسیاری موفق بوده است. ایندست فیلمها، فیلمهایی که در تلاش است خوانشی فلسفی بر پرده به تصویر بکشد، همیشه امکان دارد در دامِ «خواندن مانیفیست» به جای «ساختن فیلم» بیفتند. اینکه فیلمساز مدیومِ بستر را فراموش کند و فقط کتابوار مشغول خواندن آن چیزی شود که میخواسته با سینما بازنمایی کند. مکری در فاصله گرفتن از این دام چنان پیش رفته است که دام خودساختۀ دیگری برای خودش پهن کرده است. اصرار به ادای دین به سینما و سینهفیل بودن فیلمساز مهمترین پاشنه آشیل فیلم است. طرفه اینکه به نظر میرسد که «فیلم در فیلم شدن» کارکردی جز ادای دین به سینما نداشته باشد. فیلم نمایشدادهشده در فیلم، اگر ارجاعاتی هم به نفع کلیت روایت داشته باشد، سود آنها به اندازه ضررهایش بهنظر نمیرسد. فیلم روی پرده، استعارهها و ارجاعاتی به مخاطب تحمیل میکند که بخش عمدۀ آن نه برای کلیت روایت ضروری است، نه در خدمت ادای دین به سینماست. با همۀ اینها فیلم در آنچیزی که میخواهد بگوید، هرچند سخت و هرچند پراستعاره، اما خودبسنده است. مخاطب درگیر میشود و با فکر کردن به فیلم، میتواند با راوی همقدم شود، هرچند با دشواری و احتمالا با چندبار تماشای فیلم به این برسد و شاید برای مخاطب عادی هم ناممکن و حوصلهسربر باشد. ارتباط نگرفتن مخاطب عام با فیلم مکری اما باعث میشود که اثر مکری، مازاد زیادی برای فضای تفسیر واقعه در فضای عمومی نداشته باشد. در واقع این معدود باری هم که فیلمساز مهمی سراغ واقعهای مهم رفته است، امکان مواجهه مخاطب گسترده با یک واقعه تاریخی وجود ندارد و از این بابت فرصتی از دست رفته است.