| کد مطلب: ۹

نقش پزشکی در فرودستی معلولان

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

به‌نظر می‌‏رسد ما از عصر سنتی که در آن از معلولان انسانیت‌‏زدایی می‌‏شد و به آنها القاب زشت داده می‌‏شد عبور کرده‏‌ایم و دیگر به آنها قربانی، داغ ننگ، نیازمند کمک مالی، ناهنجار، فاسد و عناوینی از این دست نمی‌‏دهیم. بررسی گفت‏‌وگوی آدم‌‏ها در شبکه‏‌های اجتماعی اما نشان می‌‏دهد با وجود ارتقای حساسیت‌‏های اخلاقی ما در دوره مدرن، ما همچنان برای اینکه صفت ناروایی را به کسی نسبت دهیم، بلافاصله چیزی درباره معلولیت می‏‌گوییم. برای نمونه می‌‏گوییم مگه تو منگلی؟ مگه عقب‌‏افتاده‏‌ای؟ یا حتی سیاستمدار ما در توئیتر می‌‏نویسد: «کاخ سفید دچار معلولیت ذهنی شده است.» یا سیاست‏‌مدار دیگری می‏‌نویسد: «اینستکس فرزند معلول برجام است» یعنی برای نسبت دادن نهایت بدی‌‏ها به کاخ سفید یا یک برنامه، از عنوان معلولیت استفاده می‌‏کند. این نشان می‌‏دهد ته‌‏نشین فرهنگ سنتی همچنان در خلق و روحیه ما وجود دارد و به سختی و با آگاهی می‌‏توانیم از اسارت این میراث و ادبیات بیرون بیاییم. از نظر اخلاق معلولیت، این ادبیات نادرست است زیرا نوعی «دگرسازی» نسبت به معلولان انجام می‌‏دهد. آدم‌‏های سالم را «خودی» می‏‌داند و شخص معلول را «دیگری» قلمداد می‌‏کند. بدن و ذهن نرمالی را تعریف می‌‏کند که معلولانی که از آن برخوردار نیستند، «غیرخودی» تعریف می‌‏شوند. طبیعی است که همه آدم‏‌ها دوست دارند با نقاط قوت‌‏شان هم‏ذات‏‌پنداری کنند و نقاط ضعف‏شان را به فراموشی بسپارند یا به آن صفت ناروا بدهند. در این میان شخص معلول می‌‏شود تجلی و تجسد تمام آن نقاط ضعف بدن و ذهن. سوالی که اینک پیش می‌‏آید این است که این بدن و ذهن نرمال از چه زمانی طرح شد؟ پاسخ این است که با پیشرفت علم پزشکی، صنعت درمانی و توانبخشی. پیشرفت علوم پزشکی باعث تعریف استانداردهایی برای بدن و ذهن سالم و آرمانی شد، اما این الگو در حیطه پزشکی نماند و به حوزه‌‏های ارزش‏‌گذارانه هم رسید. سلامت به فضیلت و بیماری به رذیلت تبدیل شد. همچنین قدرت بدنی و ذهنی، فضیلت اخلاقی و وابستگی بدنی و ذهنی، رذیلت اخلاقی دانسته شد. پیشرفت پزشکی این انتظار را ایجاد کرد که همه آدم‏‌ها به صورت یک‌دست از قوت و سلامت کامل برخوردار باشند و ما نسبت به هر نوع تنوع و تکثری مقاومت نشان دهیم. به هر کس که اندکی با آن الگوی سلامت متفاوت است، صفت بیمار دهیم و او را از خودمان طرد کنیم. انتظار این است که همه در سلامت و قوت کامل جسمی و ذهنی به‏‌سر برند؛ فقط در این صورت است که با فضیلت هستند و با این حساب معلولان از هر نوع فضیلتی تهی می‌‏شوند. انتظار این است که همه مردم جوان، قوی، سالم و حتی مرد باشند؛ حتی انگار انتظار نداریم در جامعه نشانی از زن و ضعف‏‌های زنانه ببینیم. در کل فضای عمومی جامعه برای یک بزرگسال نه کودک، مرد نه زن، سالم نه معلول، قوی نه ضعیف و جوان نه سالمند ساخته شده است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی