فضای مجازی و گسترش روح تجدد
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
فناوریهای ارتباطی برای مدرنیته هم تهدید و هم فرصت است
روح تجدد (مدرنیته)، پذیرش همه انسانها در دایره وسیع انسانیت است. تجدد عبور تدریجی از غیریتسازیهای بیشماری است که در طول تاریخ بشر وجود داشته و دارد. امواج مدرنیته هر یک بخشی از محذوفان دایره انسانیت را برای ورود به جمع انسانها فراخواندند. بردگان نخستین گروهی بودند که نخست در نگاه متفکران و فیلسوفان مدرن، بر خلاف دیدگاه بنیانگذارانی چون ارسطو و افلاطون، مورد توجه قرار گرفتند و بهتدریج، حداقل در متن قوانین از زنجیرها رستند. همزمان با آن، آزادی رعایای وابسته به زمین با نفی برتری ذاتی اشرافیت، موجی بزرگ ساخت که انقلابهای قرون هفدهم و هجدهم اروپا و آزادی رعایا را رقم زد. ورود زنان به دایره انسانهای برابر تا شروع قرن بیستم به تأخیر افتاد. اینکه حق رأی زنان در انگلیس پس از جنگ جهانی اول و در سوئیس در دهه ۷۰ میلادی تحقق یافت، برای نسل امروز باورنکردنی است. پذیرش کارگران در دایره انسانیت از قرن نوزدهم با متفکران سوسیالیست شروع شد، اما نتایج عملی تا قرن بیستم به تأخیر افتاد. توجه به اقلیتهای جنسی و حقوق برابر انسانی آنها در سالهای اخیر از حالت تابو خارج شد و پلورالیسم مذهبی و احترام به عقاید دیگران راهی است که هرچند گشوده شده، اما دشواریهای بسیار دارد. مسلم است که حتی در پیشرفتهترین کشورها تا رسیدن به وضعیتی که در آن همه انسانها دارای حقوق و ارزش برابر و برخوردار از همه نیازهای پایه یک زندگی انسانی برای کشف و تحقق انسانیت خود باشند، بسیار فاصله داریم. امروز خوشحالیم که بردهداری ممنوع است، اما در سراسر جهان کم نیستند بردگان و زنجیرهایی که همچنان سنگینی میکنند، هرچند پوشش مخملی داشته باشد. آرمان و شعار تجدد در همه انقلابها و تلاشهای اصلاحطلبانه فکری، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و برابری حقوقی همه انسانها بماهو انسان، از مسیر پاسداشت کرامت ذاتی آنها و ایجاد فرصت برابر برای رشد و شکوفایی در سرتاسر این سیاره آبی است. در اغلب دیدگاههای آخرالزمانی، نهایت بشر، زمانی است که در آن عدالت فراگیر و جهانی شده باشد. آیا عدالت مطلق در آرزوی عمومی مشترک انسانها، جز ورود یکسان همه آنها به دایره انسانیت و مواهب آن است؟ انگار که این رؤیای مشترک انسانها با عینی و ملموسشدن دهکده جهانی و با گسترش فضای ارتباطات مجازی دستیافتنیتر شده است. غیریتسازی حاصل بیگانگی و بیروننهادن دیگری از دایره خودی است. این ما و من نتیجه بیگانگی بود، صد دل به یکدیگر شود آشنا یکی است. غیریتسازی امری گفتمانی است. در گفتمان یک ملت، ملت دیگر یا یک اقلیت میتواند نقش دشمن پیدا کند؛ حتی اگر مثل روسیه و اوکراین قرنها همزیستی داشته باشند. در گفتمان یک مذهب، مذهب دیگر میتواند چنان دیوگونه جلوه کند که مستحق تکهتکهشدن باشد؛ حتی اگر خدا و کتاب و پیغمبر و شعار واحد داشته باشند. بیتردید، در دنیای فناوریهای ارتباطی نوین گفتوگو بسیار گستردهتر شده و همین امکان پایه خوشبینی همگانی برای محو تدریجی گفتمانهای غیریتساز است. اما این خوشبینی دشمنی بزرگ به نام قبیلههای مجازی دارد. فناوری ارتباطی جدید امکان نشنیدن و حذفکردن و قبیله خود را ساختن را به شکل گستردهای در اختیار کاربران قرار میدهد. در احوالات صدر اسلام میگویند وقتی پیامبر در سالهای نخست دعوت خود و در ایام حج به کنار خانه کعبه میرفت و سخن میگفت، مشرکان از زائران میخواستند تا گوش خود را بگیرند که نشنوند. البته بسیاری شنیدند و مسلمان شدند. اکنون صداها در فضای مجازی بسیار بلندتر و البته متنوعتر است، اما برای نشنیدن یک کلیک کافی است. تنوع و گستردگی پیامها چنان وسیع است که کمتر فرصت میشود دل بسپاریم تا دلها به هم آشنا شود. سهلتر آن است که به همان که عادت به شنیدنش داریم، قناعت کنیم که گفتهاند اندیشیدن و نقد کردن از سختترین کارهای عالم است و وقتی میتوان با یک توئیت دوسطری در امری صاحبنظر شد، چه حاجت به مثنوی هفتاد من کاغذ؟ تجربه گروههای متعصب و افرادی چون داعش که توانستند هزاران دختر و پسر جوان را از طریق ارتباطات مجازی به صحنههای نبرد یا جهاد نکاح بکشانند و هنوز هم این روند توسط جریانهای افراطی در همه کشورها ادامه دارد، خوشبینیها را کمرنگ میکند. از سوی دیگر یکی از پایههای برابری انسانها عدالت اقتصادی و کاهش فاصله فقیر و غنی است. آمارهای جهانی نشان میدهد که هر سال ثروت یک درصد برخوردار رشد تصاعدی دارد و فقرا محرومتر میشوند. شوربختانه سهم اصلی افزایش ثروت یکدرصدیها، نصیب شرکتهای فناوری ارتباطات و اطلاعات و حوزههای مرتبط با آنها میشود. از قضا سرکنگبین صفرا فزود. همچنین شبکههای اجتماعی به عرصه وسیعی برای نشاندادن تمایل و تفاخر تبدیل شدهاند. آنچه در صفحات افراد بیشتر به چشم میخورد، به رخ کشیدن فردیت و مزیت خود است تا همدلی و همراهی با دیگری و اگر همدردی نیز بشود، برای خودستایی و خودنمایی و قبیلهسازی است، نه همدلی و یگانگی انسانی. برابری جنسیتی با سلطه ستارگان و شکوه ظاهری آنان در فضای مجازی به محاق رفته است. بیشتر دیدهشدن به سوژه جنسیشدن گرایش بیشتری دارد تا سوژه انسانیتشدن. فناوریهای ارتباطی و توسعه بیشتر آن برای مدرنیته هم تهدید و هم فرصت است؛ فرصتی برای گفتوگوی بیشتر و گفتمانسازی همدلانه و تهدید انزوا در قبیله مدرن و رفتن به پیله خودمحوری و خودبینی و غیریتسازی. انسان مدرن مجبور است روح حقیقی تجدد یعنی تعمیم جوهر انسانیت به همه انسانها را باورمندانه و با عقل و خودآگاهی دنبال کند. در مقابل با روندهای مخرب با خرد جمعی و یکپارچگی عمل کند و این مسیر ویرانگر را مسدود سازد. متأسفانه بعضی از سیاستمداران برای حفظ موقعیت خود، از وجود دشمن خوشحال میشوند، چون هویتبخش آنهاست. غیریتسازی بخشی از سیاست بقاست؛ همان غریزهای است که در طبیعت وجود دارد و در ژنهای ما به یادگار مانده است. نیاز به ترشح هورمونهای ترس است که اگر تهدیدی هم نباشد، خودمان به شهربازی میرویم یا فیلم ژانر وحشت تماشا میکنیم. این هیجانها را میشود بهخوبی در فناوریهای جدید با گوشی همراه یا کنسول بازی تجربه کرد، اما وقتی قبیلهسازی میکنیم و دشمن فرضی را به سطح دشمن خونی یا برده جنگی تقلیل میدهیم، دیگر بازی و تخلیه هیجانی نیست، ویرانگری است. برای رفع این تهدید به دولتها و سیاستمداران امیدی نیست. وظیفه اصلی در سطح جامعه مدنی، بر دوش فعالان آگاه و اخلاقمدار است، اما در سطح قدرت، شرکتهای بزرگ فناوری اطلاعات و ارتباطات که بهتدریج همه امکانات و سرمایههای مورد نیاز را به خود منحصر کردند و دولتی در دولتها و حتی فراتر از آنها شدند، مسئولیت اصلی را دارند. این شرکتها چون با جامعه مدنی بهعنوان مشتری مستقیم خود روبهرو هستند، در صورت فشار فعالان جامعه مدنی، پاسخگویی بیشتری دارند. مدافعان در جهانیشدن گسترده و عمیق است پس کمتر میتوانند همه جهانیان را فارغ از تبعیض در درون خود بپذیرند. آیا شرکتهای بزرگ فناوری به مسئولیت خود برای ساختن جهانی بدون تبعیض و حذف نفرتهای ساختگی بین انسانها عمل خواهند کرد؟ اگر بتوانند از قدرت و ثروت کمی چشم بپوشند و راه پیشینیان خود را دنبال نکنند.