| کد مطلب: ۳۷۵

شادی بازنویسی مطالعات فرهنگی به‌مثابه نقد فیلم

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

مطالعات فرهنگی بیش و پیش از آنکه یک جنبش یا رشته دانشگاهی ذیل علوم اجتماعی باشد که سابقه پیدایی آن به مکتب بیرمنگهام و مناقشات فکری و سیاسی دهه‌های 60 و 70 میلادی می‌‌رسد، اجماع و توافق نسبی‌‌ای مابین روشنفکران عرصه عمومی است در این خصوص که تمام رویدادهای روزمره جوامع ما باید در بافت کنش فرهنگی دیده شود. فرهنگ که حالا دیگر برای‌مان روشن است که نه چکیده بهترین و گزیده‌‌ترین تولیدات خلاقه بشری، بل همین زمینی است که بر آن قدم می‌‌زنیم و هوایی است که استنشاق می‌‌کنیم. طبیعی است که این زمین پستی‌بلندی‌ها، گل‌آلودگی‌ها و چمن‌آرایی‌‌های خود و این هوای خنکای فرح‌بخش اکسیژنی و سیاهی بویناک مونواکسیدی خود را هم داشته باشد. با این مدخل است که می‌‌خواهم سروقت دوگانه مصنوع و متاخر و البته حالا کلاسیک (به‌معنای کهنه!) فرهنگ والا، فرهنگ عام بروم. مطالعات فرهنگی کم‌وبیش با خروش علیه چنین برساخت دوگانه‌انگاری ظهور کرد و خواست نشان دهد که ازقضا سازوکار زندگی توده مردمان، خواسته‌‌ها و آمال و آرزوی‌شان و نیات‌‌ها و امیال و حسانیت‌‌ها و حساسیت‌‌های اخلاقی‌شان حاوی نظامات ارزشی و معنایی خاص و منشا بروز دگرگونی‌‌های اجتماعی است. از همین رهگذر بود که مطالعه رمان‌‌های عامه‌پسند، فیلم‌‌های سینمایی، موسیقی پاپ و خرده اجزای زیست روزانه مردمان محل بررسی و تامل شد. مطالعات فرهنگی همچنین لحظه کشف این مهم است که تعیین‌‌کننده کنش آدمی عوامل چندجانبه‌‌ای همچون طبقه، نژاد، جنسیت و در یک کلام بافتاری است که در آن سوژه متعین شده است. مطالعات فرهنگی دریافت که فرهنگ و تمام مولفه‌‌های متعددش را می‌‌توان همچون متن(text)‌‌های منسجم، خوانا و دارای تاثیر متقابل بر هم در نظر گرفت. به همین جهت هم بود که فراخوان این نگره‌جدید به درک و دریافت جهان پیرامون-دست‌کم در لحظات آغازین خود- شورانگیز و رادیکال جلوه می‌‌کرد. مطالعات فرهنگی متن را جایگزین اثر، دال را جایگزین مدلول و تکثر را جایگزین تک‌معنایی کرد. این گفتمانی بود علیه اقتدار مولف و طبقه‌بندی‌‌های معنایی، فرمی، ژانری و کتابخانه‌ای. مطالعات فرهنگی از این ایده جذاب سخن می‌‌گوید که لذت ناشی از مصرف تولیدات فرهنگی دیگر همه مساله نیست، بلکه خود مصرف یک تولید معنایی جدید است. خواندن متن توام با شادی بازنویسی است و این به این معناست که عصر یکسان‌سازی به‌واسطه القای یک پیام ایدئوژیک واحد به پایان رسیده است. آیا می‌‌توان «روانی» هیچکاک را مانند یک رمان، یک متن مجزا از بافتار تحلیل کرد؟ خب مسلم است که برای نقد و تحلیل یک فیلم، ساختار فرمال، شکل روایت و نحوه کاربست تکنیک در بدل کردن داستان به تصویر در آن را بررسی کرد، اما همچنین باید فرضا فیلم فوق‌الذکر را درون فرهنگ اواخر دهه50 و اقتصاد پایان نظام استودیویی هم بررسی کرد. همینطور که می‌‌توان «روانی» را واکنشی- نه البته مصرح- به مساله امنیت و تحرک اجتماعی در جامعه سرمایه‌داری متاخر دانست. در سطح دیگری هم فیلم هیچکاک بستر مناسبی است برای فهم ساخت روانی آدمی به‌واسطه خوانش آن به مدد روانکاوی فروید و تحلیل عقده‌ادیپی ضدقهرمان قصه که مرد جوان روان‌پریشی است که کودکی و رابطه کامپلکسیو و مساله‌دار با مادرش از او هیولایی اینچنین ساخته است. غرض از این گفته‌‌ها اینکه، فهم چندجانبه (Overdetermind) از فیلم به‌مثابه متن ممکن نمی‌‌شود مگر به لطف تجهیز به ابزار نظری و گفتمانی متفاوت و متکثر و البته در پیوند با بافت (Context). در مطالعات فرهنگی، متن و بافت در پروسه مشاهده و ادراک فیلم پیکربندی مجدد می‌‌شوند. چه اینکه خود تعامل بیننده و فیلم هم نوعی متن است که می‌‌تواند تفسیر شود. فرم و محتوای فیلم تنها زمانی معنا می‌‌یابند که نقاط تقاطع‌شان را در تمام درهم بافتگی و پیچیدگی‌شان بررسی کنیم. سخن پایانی اینکه مساله این است که چگونه یک نظریه مطالعات فرهنگی را با درکی از ساختار فرمال فیلم تلفیق کنیم و به خوانشی از متون سینمایی دست یابیم که آن‌‌ها را درون کنش‌‌های فرهنگی بزرگ‌‌تر و درون فرهنگ به‌مثابه یک کل قرار دهیم. چنین تکلیفی لازمه‌اش به دقت نظر کردن در یک فیلم و چگونگی جمع شدن آن است. ازجمله فرم آن، ساختار روایی آن و کارکرد بازیگران و غیره. همه اینها اما چندان دلچسب و ارزشمند نخواهد بود اگر قسمی بازیگوشی خلاقانه زبانی و روایی در کار نباشد. توانایی‌‌ای که رسیدن به آن مستلزم داشتن کیفیتی ویژه است از درهم آمیزی درست و به‌جای عقلانیت انتقادی و شور فلسفی و زیباشناسانه و در کلام نهایی آنچه عنوان این یادداشت است؛ شادی ناشی از غوطه خوردن در دنیای متن و بازیابی خلاقانه آن برای گشودن افقی تازه.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی