زوال دانشکده
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
دانشکده ادبیات از روزهای شکوهمند خود فاصله گرفته است
دانشکده ادبیات و علوم انسانی، قلب دانشگاه تهران است، ساختمانی کهن و زیبا در میانه پردیس مرکزی دانشگاه در ضلع شمالی خیابان انقلاب، مقابل راسته کتابفروشیها که در حیاط روبهروی آن، تندیس حکیم ابوالقاسم فردوسی، سراینده شاهنامه، حماسه ملی ایرانیان، نشسته بر سکویی روبهروی رواقی شکوهمند با ستونهای بلند و قدیمی، گویی به مراجعان خوشامد میگوید و آنها را به برداشتن کلاه از سر و ادای احترام فرا میخواند. نگارنده نیک به خاطر میآورد، در روزگار کودکی، وقتی با پدرش برای نمازجمعه به دانشگاه تهران میآمد، از دیدن عظمت و ابهت ورودی دانشکده، شگفتزده میشد و ذهن کودکانهاش ناخودآگاه تحسین و فروتنی احساس میکرد. شادمانی او سالها بعد در میانه جوانی، از قبولی در رشته فلسفه این دانشکده وصفناپذیر است. آن زمان که بنا بود، به عنوان دانشجو از زیر سردر پرخاطره دانشگاه تهران وارد شود، از روبهروی ساختمانهای دانشکده هنرهای زیبا بگذرد، از درهای شیشهای-آهنی سبز کوچک دانشکده ادبیات وارد شود، همان درهایی که همچنان استادانی چون باستانی پاریزی، جلیل تجلیل، شفیعیکدکنی، ژاله آموزگار و محسن جهانگیری از آن عبور میکردند و بعد از گذر از راهروی فراخ طبقه اول، از پلههای کوتاه و قدیمی دانشکده بالا رود و بر نیمکتهای چوبی کلاسهای بزرگ، روبهروی تختههای سبز و سیاهبزرگ و گچی بنشیند، نیمکتها و اتاقهایی که نفس برخی از بزرگترین نامآوران فرهنگ ایران در آنها دمیده شده، از بدیعالزمان فروزانفر، علیاکبر سیاسی، یحیی مهدوی، سعید نفیسی، جلال همائی، محمد معین، عیسی صدیق، رشید یاسمی، عباس زریابخویی، سیدجعفر شهیدی، احمد تفضلی و محمد مقدم گرفته تا ایرج افشار، محمدعلی اسلامیندوشن، محمدرضا باطنی، عبدالحسین زرینکوب، سیدجلالالدین مجتبوی، منوچهر ستوده و شیرین بیانی. به راستی اسامی دانشوران نامآور دانشکده ادبیات و علوم انسانی آنقدر زیاد است که گزینش این مختصر از آن همه، بسیار با دشواری صورت گرفت. این احساس احترام و فروتنی در نگارنده حتی با گذر چند سال از حضور در این دانشکده و فهم اینکه دانشکده، با دورههای اوج و درخشش بسیار فاصله گرفته، همچنان وجود داشت، وقتی که در سال 93 بار دیگر به عنوان دانشجوی تاریخ در دانشکده پذیرفته شد. به راستی اهمیت دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران صرفا در بنای زیبا و خاطرهانگیز و شکوهمند آن یا حتی در نامهای سترگی که در آن درس خوانده و تدریس کردهاند و به پژوهش و تحقیق پرداختهاند، نیست. از اینها مهمتر، جایگاه این دانشکده در نظام معرفت و دانش جهانی است. ما حتی اگر در هیچ رشته دانشگاهی و دانشی در سطح جهانی و بینالمللی حرفی برای گفتن نداشته باشیم، در رشتههایی که در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران تدریس میشوند، باید بدون تردید، حرف اول را بزنیم، در رشتههایی چون زبان و ادبیات فارسی، تاریخ ایران، فرهنگ و زبانهای باستانی ایران، باستانشناسی ایران، ایرانشناسی و فلسفه. زبان و ادبیات فارسی، مهمترین و اصلیترین میراث فرهنگی ما ایرانیان است و تاریخ، بستری زمانی که هویت ما در آن شکل گرفته. از این حیث دانشکده ادبیات دانشگاه مادر با آن سابقه درخشان و آن نامهای بزرگ، جای بیارزش و کماهمیتی نیست. نگاهی گذرا به اسامی کسانی که پیشتر ریاست این دانشکده را بر عهده داشتند، خود گویای این وصف است، عیسی صدیق، ولیالله نصر، علیاکبر سیاسی، ذبیحالله صفا، سیدحسین نصر، ابوالحسن جلیلی، محمدحسن گنجی، عزتالله نگهبان، عبدالحسن امشهای، رضا داوریاردکانی، علی شیخالاسلامی، جلالالدین مجتبوی و... . آنچه این روزها درباره وضعیت دانشکده، ریاست آن و عملکردش از جمله ماجرای اخیر انتصاب ریاست موسسه لغتنامه دهخدا به گوش میرسد، به راستی دردآور و اسفناک است و نشاندهنده افول دانشکدهای است که زمانی امثال بدرالزمان قریب، عزیزالله جوینی، عیسی شهابی، جعفر سجادی، خانبابابیانی، احمد بهمنش و علیاکبر شهابی در آن فعالیت میکردند. به راستی امروز کسانی که بر کرسی این بزرگان تکیه زدهاند و تصمیمهای عجولانه و ناسنجیده میگیرند، پیش خود چه فکری میکنند و چه اهداف و برنامههایی در سر دارند؟ آنها در مقایسه با هر یک از اسامی مذکور، چه کارنامهای دارند و چگونه به خود اجازه میدهند برای این دانشکده و برنامههای آن تصمیمگیری کنند؟ آیا به پیامدهای ناگوار زوال و انحطاط دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران اندیشیدهاند و اصلا به آن اهمیت میدهند، جایی که بنا به تعریف باید یکی از اصلیترین نهادهای حفظ و گسترش زبان فارسی و فرهنگ و تاریخ ایران باشد، اما متاسفانه به علت تصمیمهای غلط و برنامهریزیهای نادرست، مدتهاست که ارزش و اعتبار پیشین خود را از دست داده و دیگر نمیتوان از آن انتظار داشت که دانشجویانی چون نامآوران مذکور، پرورش دهد. امروز بسیاری از دانشجویان این دانشکده، سرخورده از فضای رکود و کرختی یا ناامید از رشتهای که در آن درس میخوانند، به دنبال مشغلهای برای امرار معاش هستند و یا در پی آن هستند که برای ادامه تحصیل، در رشتههای زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران و زبانهای باستانی و حتی ایرانشناسی، به خارج از ایران سفر کنند. امروز بیتردید دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، دیگر قطب دانشها و معرفتهایی نیست که طبق برنامه در آن تدریس میشود. کهنگی ساختمان قدیمی وقتی از نزدیک به آن مینگریم، دیگر نه یادآور ابهت و شکوهمندی سابق که تداعیگر مفهوم زوال است.