| کد مطلب: ۵۰۳

روشنفکر در محکمۀ «تونلِ زمان»

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

چطور تاریخ جعلی و کلاژ شده من‌وتو منجر به حمله نظام‌مند به امثال براهنی و سایه می‌شود؟

افراطیان از هر طیفی اگر در هدف نهایی‌شان با یکدیگر اختلاف داشته باشند -که حتی در بعضی اوقات با هم همپوشانی هم دارند- اما در روش کاملا همسو با یکدیگر هستند. دوری از عقلانیت، تسویه حساب شخصی و مهم‌تر از همه تقسیم جهان به ما و علیه ما از مشترکات اصلی تندرویان است. برای هرچه بیشتر کار کردن این تقسیم‌بندی، ابتدا تلاش می‌کنند خود را متر و معیار جا بیندازند، متر و معیار درستی و نادرستی هر چیز. نقطه دیگر تلاقی اینان تخریب و تخطئه حریف یا حریفان خیالی است که بسته به توانایی‌ها و قدرت‌شان پیروز یا ناکام می‌شوند. این هوشمندانه‌ترین استراتژی برای جایگزینی خود، به‌عنوان تنها امکان موجود است. برای پر کردن ظرفی پُر ابتدا باید که محتویات قبلی آن‌ را تهی کنید. ظرف خالی‌شده گنجایش پذیرش هرچیز جدیدی از جانب شما را دارد. سوژه تهی‌شده همان ظرف است که از معنا خالی شده، پشتش به هیچ هویتی گرم نیست و مهم‌تر از همه آینده‌ای برای خودش متصور نیست. برای هر حریفی نهایت دستیابی به دشمنش تهی کردن او از هر معنایی است. آنچه در جریان تخریب چهره‌های فکری، سیاسی و هنری ایران در چند سال اخیر شکل گرفته و این اواخر شدت زیادی پیدا کرده را می‌توان در امتداد همین استراتژی دید. استراتژی‌ای که مبدع آن سلطنت‌طلبان بوده‌اند و مهم‌ترین ابزارشان شبکه من‌‌وتو بود. امروز هم طیف‌های فکری دیگری با خود همراه کردند و هم اینکه ابزارهای رسانه‌ای‌شان گسترش یافته. اما چطور چنین می‌کنند؟ بسیاری از کسانی را که دست به تخطئه «براهنی» یا اخیراً «سایه» زدند، می‌توان لشگریان شبکه «من‌وتو» خواند. این عبارت نه از سر تحقیر آنان که بیانگر وضعیتی است‌. «من‌وتو» سال‌هاست که با یک کار رسانه‌ی تاثیرگذار توانسته بر رویکرد بسیاری از مردم ایران نسبت به دوران پهلوی اول و دوم موثر باشد. خوانش نوستالژیک و اتوپیایی از دوران زمامداری پهلوی‌ها بر ایران، با برنامه‌هایی نظیر «تونل زمان»، مخاطبان این شبکه را که کم هم نیستند با یک تاریخ کلاژشده مواجه می‌سازد. وضعیتی که گویی ما چون آدم نبی بودیم و از بهشت به زمین هبوط کردیم. گام دوم این جریان از بین بردن تمام بدیل‌ها و تسویه‌حساب با دشمنان پیشین است. روشنفکران صف اول دشمنان پهلوی بودند. کدام روشنفکری می‌شناسید که در زمان پهلوی، بخصوص پهلوی دوم زندان نرفت و رنج نکشید؟ یا به یاد بیاورید «شب‌های گوته» و صف‌بندی تمام‌قد روشنفکران آن زمان در برابر پهلوی را. پرواضح است برای آنان‌که که به هر دلیلی دل در گرو سلطنت پهلوی داشتند و دارند این کینه همیشه خواهد ماند. اگر در ابتدای امر نیاز به هویت داشتند و سعی می‌کردند با تاکید بر نقاط اختلاف روشنفکران دیروز با وضعیت سیاسی امروز برای خود آبرو بخرند و اعتبار جمع کنند، امروز، بعد از شعارهای احساسی «...روحت شاد» چنان اعتماد به‌نفسی پیدا کرده‌اند که دیگر خود را متر و معیار سره و ناسره تاریخ می‌دانند. حال می‌خواهند با شخم زدن بالا و پایین زندگی آنان‌که که کنشی داشتند و از قضا بخش عمده‌ای از کنش‌شان در برابر استبداد پهلوی بوده، دست به بزرگ‌کُشی بزنند تا جا برای خود کوچک‌شان باز شود. در این میان شوربختانه بسیاری هم که از آنان انتظار می‌رود نگاه تیزبین‌تر و عمیق‌تری به چرایی وضعیت موجود داشته باشند هم، اسیر موج سطحی نوستالژی‌پنداری گذشته می‌شوند و در دام تاریخ جعلی «من‌وتو» می‌افتند. این را بگذارید کنار فشار غیرقابل تحملی که مردم امروز می‌کشند و ذهنی که ذاتاً می‌خواهد سریع علت‌العلل را بیابد و مردمانی که می‌خواهند بر سر باعث و بانی وضعیت ناخوشایند فریاد بزنند و دنبال مجرم می‌گردند. اما فرمول ساختار «من‌وتو» در این وضعیت چگونه کار می‌کند؟ آنها ادعا می‌کنند که یک گذشته‌ی باشکوه داشتیم، در این گذشته همه چیز خوب بود و ناگاه سیل جهل و ارتجاع آن وضعیت خوب را در ربود، دشمن اصلی متولیان وضعیت مطلوب پیشین چه کسانی بودند؟ انقلابیون و روشنفکران. الان چه باید کرد؟ باید هرچه فریاد و ناسزا داریم بر سر اینان بزنیم. با این کار هم هیجانات مردم هدایت می‌شود، هم تمام بدیل‌های معقول از معنا تهی می‌شوند و هم دیگر کسی جرأت نمی‌کند با ما مخالفت کند. تلخ‌ترین وجه این داستان برای آینده ایران نه هوچی‌گری مجری‌های بی‌سوادی است که از قبل هوچی‌گری ارتزاق می‌کنند، بلکه همراهی آنانی است که ادعای روشنفکری دارند اما از هر عوامی، عامیانه‌تر به تاریخ می‌نگرند و به‌جای خواندن تاریخ و دیدن سوژه در بستری تاریخی، روایت خیالی مجریان را نقطه عزیمت تحلیل خود قرار می‌دهند و همدلانه با لندن‌نشینان پروژه‌بگیر، البته بی‌جیره و مواجب به نفع آنان بازی می‌کنند. دغدغه‌مندان ایران (ایران به معنای همین مردمی که در سختی و مصیبت‌اند و فرهنگی که پشت سرمان است) باید در برابر این تخریب‌های نظام‌مند و هیستیریک بایستند‌. نباید فضا را برای تخطئه‌گران، آنانی که به هر روی دل در گرو ایران داشتند و برای زیست جمعی حتی زندگی فردی‌شان را هم دچار مشقت کردند، خالی کرد. براهنی و سایه فلان سلبریتی نیستند که بود و نبودشان خللی در فرهنگ ما ایجاد نکند. تخریب اینان تخریب بسیاری از ارزش‌های زیست جمعی ماست، تخریب کنش‌گری است تخریب توجه به بهبود زیست اجتماعی است. جز اینکه اینان بخش بسیار مهمی از میراث فرهنگی ما هستند.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی