| کد مطلب: ۳۷۶

دیگرگونه‌دیدن فیلم

دیگرگونه‌دیدن فیلم

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

درباره کتاب مقدمه‌‏ای بر درک بینارشته‌‏ای فیلم نوشته محمد هاشمی

کتاب مقدمه‌‌ای بر درک بینارشته‌‌ای فیلم را به محض انتشار تهیه کردم و خواندم. علت هم روشن بود، نزدیکی عنوان کتاب به ماهیت رشته‌‌ای که در آن تحصیل کرده‌‌ام؛ یعنی پژوهش هنر. خاطرم هست که ترم اول دانشگاه، استاد محترم روش‌تحقیق به ما گفته بود که اگر می‌‌خواهید پروپوزال‌‌های‌تان ترم آخر بدون حرف پیش و ایجاد مانع‌‌تراشی در گروه تصویب شود، به مباحث بینارشته‌‌ای روی آورید و مثلا سینما را با عینک جامعه‌‌شناسی یا روانکاوی بنگرید. از آن زمان به بعد هر دانشجو با انتخاب یک رشته هنری (مثلا نقاشی، عکاسی، سینما، تئاتر و...) دغدغه‌‌اش شد پیدا کردن چارچوبی مشخص، بیرون از هنر برای نگریستن به موضوعات هنری. بنابراین انتخاب یک مبانی نظری و توانایی تحلیل براساس آن یکی از اهداف دانشجویان شد. موضوعی که اکنون نیز نه فقط محدود به یک دانشگاه خاص و یک شهر بلکه قابل تعمیم به تمام دانشگاه‌‌های هنر است. از این رو کتاب دکتر محمد هاشمی به علت تنوع مضامین و رویکردهای جامع قابل تامل است. کتاب مقدمه‌‌ای بر درک بینارشته‌‌ای فیلم در 30فصل سامان یافته است. مقدمه ناشر در ابتدای کتاب سراغ تفاوت میان نقد ژورنالیستی و نقد علمی،پژوهشی می‌‌رود و جایگاه اولی را نزد عوام و امکان انتشار دومی را در ژورنال‌‌ها و در میان دانشگاهیان می‌‌داند. بر این اساس مقدمه‌‌ای بر درک بینارشته‌‌ای فیلم را در جایی میان این دو قرار می‌‌دهد و این‌‌طور استدلال می‌‌کند که کتاب به دلیل اجتناب از پیچیده‌‌گویی‌‌ در حوزه‌‌های نظری‌‌ نزد مخاطب، محبوب واقع خواهد شد. مساله‌‌ای که به حقیقت بدل می‌‌شود و خواننده با رجوع به بخش‌‌های مختلف کتاب با قلمی برخاسته از عطش سینه‌‌فیلیایی نویسنده مواجه شده و خوانش اثر برای او خسته‌‌کننده نمی‌‌شود. ازطرفی کتاب به علت تنوعی که در پرداختن به فیلم‌‌ها و مباحث نظری دارد، قادر به جلب نظر طیف وسیعی از خوانندگان است. دامنه انتخاب فیلم‌‌ها گسترده و گوناگون است؛ از فیلم‌‌های محبوب خارجی نظیر هفت و راه کارلیتو گرفته تا انیمیشن‌‌های موفقی مثل کوکو و آثار ایرانی مهمی همچون چهارشنبه‌سوری و ابد و یک‌روز. فیلم‌‌هایی که هرکدام امکان خوانش‌‌های متفاوتی را به وجود آورده‌‌اند و از این رو می‌‌توان مباحث نظری این کتاب را به دو بخش کلی تقسیم کرد؛ مباحثی برخاسته از نقد ادبی نظیر تناقض ایدئولوژیک، نشانه‌‌شناسی پساساختارگرا، منطق پارادوکسی دریدا، وانمایی بودریار و تاریخ‌‌گرایی جدید و مباحثی که بیشتر با زیبایی‌‌شناسی سینما در ارتباط‌‌اند مثل ژانر حماسی، ساختار سه‌پرده‌‌ای و ساختار غیرخطی در فیلم‌‌نامه. همچنین کتاب از این منظر که از اندیشمندان و فیلسوفان بزرگی مثل افلاطون، ارسطو و باختین مباحثی جهت تحلیل و نقد فیلم‌‌ها می‌‌آورد، میان فلسفه و سینما پلی می‌‌زند و به مخاطب زاویه دیدی جدید برای خوانش آثار می‌‌دهد. اما چرا ادعا می‌‌کنیم که مقدمه‌‌ای بر درک بینارشته‌‌ای فیلم کتاب موفقی است؟ یکی از چالش‌‌هایی که دانشجویان هنگام نوشتن مقاله یا پایان‌‌نامه پس از پیدا کردن مبانی نظری با آن روبه‌‌رو هستند، چگونگی تحلیل براساس آن نظریه است. آن‌‌ها اثر مورد مطالعه را پیدا کرده‌‌اند، یک مبانی نظری متناسب نیز یافته‌‌اند اما توانایی اینکه براساس آن بتوانند دست به تحلیل بزنند را ندارند. این موضوع می‌‌تواند دو دلیل مختلف داشته باشد؛ اول اینکه دانشجو نتوانسته مبحث انتخابی را به خوبی درک کند تا در ادامه سراغ تحلیل و نقد برود که در این صورت باید وقت بیشتری را برای یادگیری صرف کند، اما دلیل دوم به کمبود مصداق‌‌ها در بسط و شرح نظریه انتخابی برمی‌‌گردد. نوع سیستم آموزشی کشور طوری است که فرد از همان ابتدا درکش از تئوری‌‌ها و فرمول‌‌ها با مثال‌‌های متعدد میسر می‌‌شود، در چنین شرایطی طبیعی است که او با ورود به دانشگاه برای درک نظریات مختلف به مثال‌‌های مختلفی از پدیده‌‌ها نیازمند باشد. مساله‌‌ای که در کتاب محمد هاشمی به آن پاسخ گفته شده و هر فیلم گویای بخش‌‌های مختلف از یک نظریه است. در این راستا یک درس دیگر را نیز می‌‌توان از نوع پرداختن به فیلم‌‌ها از این کتاب گرفت و آن اینکه دکتر هاشمی ابتدا به استنباط شخصی از فیلم‌‌ها پرداخته و بعد در بازنویسی آن را براساس یک نظریه سامان داده است. موضوعی که شاید در محیط آکادمیک خلاف آن عمل شود و دانشجو با مشورت استاد راهنما ابتدا یک مبانی نظری را انتخاب کند و در ادامه سراغ اثر هنری انتخابی‌‌اش رود. اما در پایان خوب است که به یکی دیگر از ویژگی‌‌های مهم کتاب اشاره کنم و آن نگاه متفاوت نویسنده به آثار مشهور سینماست. مثلا در فصل مورد علاقه من از کتاب یعنی «بزرگ‌ترین حیله شیطان»، دکتر هاشمی به بررسی فیلم مظنونین همیشگی از منظر برهان شیطان دکارت پرداخته است. در نوشته‌‌ها و نقدهای پیشین، نویسندگان و منتقدان بارها و بارها به ویژگی‌‌های روایی فیلم و غافلگیری پایانی آن پرداخته بودند، اما نکته مهمی که در متن دکتر هاشمی به چشم می‌‌آید انتخاب یک زاویه دید بدیع برای نگریستن به فیلم است، طوری‌که در پایان نوشته با خود می‌‌گویی: «پس این‌‌طور هم می‌‌شد دید!».

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی