| کد مطلب: ۲۷۸

آکتور سینما جذاب سیاسی

آکتور سینما جذاب سیاسی

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

بررسی چرایی گرایش سینماگران به زمانه‌ی قاجار در گفت‌وگوهایی با حسن فتحی و رضا مختاری اصفهانی

در این واقعیت تردیدی نیست که سینمای ایران در تولید آثار تاریخی بیش از هر دوره و برهه زمانی به دوران قاجار پرداخته و بیشترین مقطع تاریخ ایران که بر پرده سینما و قاب تلویزیون بازتاب یافته و بازنمایی شده دوره قاجار است. در همین یکی دو سال گذشته فقط سه فقره سریال در شبکه نمایش خانگی درباره ناصرالدین‌شاه و دوره تاریخی او ساخته شد. ازجمله «قبله عالم» به کارگردانی حامد محمدی که با نگاهی طنز به دوره ناصرالدین‌شاه تلاش کرده تا یک مجموعه کمدی تاریخی بسازد. سریال «جیران» حسن فتحی که تجربه عاشق شدن ناصرالدین‌شاه را دستمایه روایت خود قرار داده و یک عاشقانه تاریخی است و سریال «آهوی من مارال» به کارگردانی مهرداد غفارزاده که آن‌هم حکایت عاشقی ناصرالدین‌شاه را روایت می‌کند و سازندگانش مدعی‌اند سریال «جیران» از روی سریال آنان کپی‌برداری شده است؛ ادعایی که ادامه پخش «جیران» را تا حل این مشکل حقوقی، متوقف کرده است. در واقع نه‌تنها درباره قاجار با تولیدات نمایشی متعددی مواجه هستیم که بر سر مالکیت آن هم دعواست. در ادامه این گزارش به آثار نمایشی سینما و تلویزیون ایران با محوریت دوره قاجار خواهیم پرداخت اما پیش از آن، باید به این پرسش پاسخ داد که چرا ردپای دوران قاجار در سینما و تلویزیون ما پررنگ‌تر از مقاطع دیگر تاریخی است و چرا این دوره و رخدادهای آن بیش از دوره‌های دیگر دستمایه روایت‌های سینمایی شده است؟

آکتور سینما

بین خود سینما و دوره قاجار می‌توان نسبت و علیت تاریخی هم برقرار کرد. به این معنا که اساسا صنعت سینما در دوره قاجار وارد ایران شده و دورترین دوره تاریخی که از آن فیلم و تصویر وجود دارد، همین دوره قاجار است. نخستین سفر مظفرالدین‌شاه قاجار به فرنگ در ۲۴ فروردین ۱۲۷۹ شمسی زمینه‌ساز خرید برخی تجهیزات و ورود سینماتوگراف به ایران شد. در این سفر مظفرالدین‌شاه، دستور ابتیاع سینماتوگراف را به صنیع‌الدوله و پسرش میرزا ابراهیم‌خان عکاس‌باشی داد تا در برگشت به ایران، آن را همراه بیاورد. یک سال بعد که سینما وارد ایران شد، تبدیل به علاقه و سرگرمی عجیب شاه شد. محسن مخملباف در فیلم «ناصرالدین‌شاه، آکتور سینما» همین سویه ماجرا را دستمایه روایت طنازانه خود از علاقه ناصرالدین‌شاه به دوربین، عکاسی و سینما می‌کند. بدیهی است وقتی تاریخچه سینمای ایران به دوره قاجار گره می‌خورد و با آن آغاز می‌شود و سینما هویت ملی و بومی خود را نسبت با این دوره برساخته و آغاز کرده، این دوره و پرداخت دراماتیک آن هم در سینما اولویت و اهمیت پیدا می‌کند. سینما در ایران اگر بخواهد از پیدایش و سرنوشت خودش بگوید چاره‌ای ندارد جز اینکه به دوره قاجار رجوع کند و در این رجوع به‌تبع واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی و به طور کلی تجربه تاریخی این دوره و سلسله هم در کانون توجه قرار گرفته و در متن یا حاشیه آن روایت می‌شود. چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. اما نه فقط سینما که بسیاری از مظاهر تمدن مدرن به ویژه در اواخر دوره قاجار به ایران آمد و اساسی‌تر از همه اینها که نقطه عزیمت مواجهه ایران و غرب و به عبارتی مواجهه ایران با مدرنیته در دوره قاجار رقم خورد و جدال سنت و تجدد از این نقطه تاریخی آغاز شد که به مثابه مهمترین گفتمان کلان تاریخی به تحولات اجتماعی و سیاسی بعد از خود انجامید. گویی پرداختن سینمای ایران به دوره قاجار یک نوع جست‌وجوی هویت جدید تاریخی و ریشه‌یابی بحران‌های معاصر است که همچنان در حال بسط و تجربه تاریخی است. بدیهی است وقتی تاریخچه سینما به دوره قاجار گره خورده، دوره قاجار هم بیش از هر دوره‌ای در سینما بازتاب پیدا می‌کند.

تعریف یا تحریف تاریخ

رضا مختاری اصفهانی پژوهشگر و تاریخ‌نگار درباره توجه فیلمسازان به دوره قاجار معتقد است: «شاید فکر می‌کنند که به واسطه پرداختن به دوره قاجار هم می‌توانند به نقد اکنون بپردازند یا به وضعیت موجود نیش و کنایه بزنند بدون اینکه به جایی و کسی بربخورد یا با آنها برخوردی شود. یا برخی فیلمسازان که از پرداختن به دوره پهلوی به دلیل محکوم شدن احتمالی به وابستگی می‌پرهیزند به دوره قاجار رجوع می‌کنند تا کمتر در معرض نقدهای احتمالی قرار بگیرند. در واقع پرداختن به دوره قاجار برای نقد دوران موجود، دوره کم‌خطرتری است و از این حیث می‌توان گرایش به این دوره را از نوعی محافظه‌کاری شخصی یا سیاسی هم دانست.» مختاری یکی از مولفه‌های موثر در بدفهمی از تاریخ در سینما را ارجاع به برخی روایت‌های عامیانه از تاریخ می‌داند و معتقد است: «برخی از روایت‌هایی که در فیلم و سریال‌های تاریخی شاهدیم، براساس برخی انگاره‌ها صورت می‌گیرد، نه اسناد و مدارک تاریخی. مثلا نگاه به مهدعلیا، مادر ناصرالدین‌شاه، که تصویر زنی بدکاره از آن به نمایش درمی‌آید درحالی که از حیث جامعه‌شناسی تاریخی به دلیل سلطه شدید فرهنگ مردسالاری در دوره قاجار، حضور اجتماعی پررنگ یک زن را برنمی‌تابیدند و به او انگ و برچسب‌های اخلاقی می‌زدند. این وضعیت درباره «ام خاقان» مادر محمدعلی‌شاه قاجار هم قابل تعمیم بود که بعد از طلاقش ازدواج می‌کند و مورد قضاوت‌های اخلاقی قرار می‌گیرد.» او درباره توجه به ناصرالدین‌شاه در میان شاهان قاجاری در سینما می‌گوید:«حتی در همین دوره قاجار هم توجه سینمای ما به همه پادشاهان آن نبوده و بیشتر به ناصرالدین‌شاه پرداخته شده. ناصرالدین‌شاه علاوه بر اینکه در تواریخ مطرح است در ادبیات عامه هم شناخته‌شده است که به غیر از روایت رسمی، تصویر و روایت عامیانه هم از او در اذهان عمومی وجود دارد. از طرف دیگر بسیاری از مظاهر تمدن مدرن و مواجهه ما با غرب در دوره قاجاریه رخ‌ داده، از جمله همین سینما و عکاسی که ناصرالدین‌شاه به آن علاقه شدیدی داشت و همین مساله هم در توجه سینماگران به این دوره یا شخص ناصرالدین‌شاه تاثیر داشته؛ نمونه‌اش فیلم «ناصرالدین‌شاه آکتور سینما» اثر محسن مخملباف. حتی قبل از انقلاب هم باز شاهد همین رویکرد هستیم مثلا علی حاتمی می‌رود سراغ ناصرالدین‌شاه و فیلم «سلطان صاحبقران» را می‌سازد. ضمن اینکه منابع تاریخی از دوره قاجار نسبت به دوران قبلی و قبل از خودش بیشتر است، حتی ما عکس و فیلم هم از اواخر آن دوره از جمله دوره ناصرالدین‌شاه داریم که در دوره‌های قبلی نداریم.» از جمله نقدهای جدی به آثار تاریخی، عدم انطباق آنها با اسناد تاریخی است که همواره از سوی مورخان و تاریخ‌پژوهان مورد انتقاد بوده. رضا مختاری در این باره می‌گوید یکی دیگر از مسائلی که در ساخت آثار تاریخی وجود دارد تقدم ملزومات دراماتیکی اثر بر سندیت تاریخی است که گاهی منجر به تحریف یا بدفهمی از وقایع و رخدادها یا شخصیتهای تاریخی می‌شود. با توجه به کمرنگ بودن مطالعات تاریخی در سطح جامعه، بسیاری از مردم تصور و درک‌شان از مسائل و وقایع تاریخی مبتنی بر همین فیلم و سریالهاست که خیلی از مواقع به خطاهای شناختی درباره تاریخ دامن می‌زند.

نشخوار تاریخ یا درام؟

حسن فتحی؛ نویسنده و کارگردان سینما اما معتقد است: «باید بین ساخت فیلم و سریال تاریخی و ساخت مستند تاریخی تفکیک قائل شد. در فیلم و سریال قرار است از زاویه دید درام به یک واقعه یا دوره تاریخی نگریسته شود و لذا رعایت قواعد سینما و روایت آن به زبان سینمایی یک ضرورت است نه صرفا یک انتخاب یا سلیقه. در واقع وقتی پای یک سریال و درام سینمایی با تکیه بر تاریخ به میان می‌آید، آنچه در اولویت قرار می‌گیرد زاویهٔ دید خالق اثر است وگرنه هیچ نیازی به سینما نبود و برای درک تاریخی یک دوره بهترین کار رجوع به اسناد و مدارک مکتوب و کتاب‌های تاریخ است.» فتحی تاکید می‌کند: «در فیلم و سریال اما تاریخ صرفا ماده اولیه است که قرار است در شکل‌گیری هویت زیبایی‌شناسی اثر نقش داشته باشد. به عبارت دیگر کارگردان باید بتواند واقعیت تاریخی را با تخیل هنرمندانه و شاعرانه‌اش بپروراند و زیبایی‌شناسی هنری را با آن پیوند بزند. درام تاریخی مخاطب را نسبت به مسالهٔ تاریخ علاقه‌مند می‌کند و بعد برای جست‌وجوی بیشتر و استناد نعل به نعل به تاریخ، مخاطب را به سمت اسناد سوق می‌دهد. در درام تاریخی پیش از آنکه بازسازی تاریخ اهمیت داشته باشد، به کار آمدن درون‌مایه‌های مستتر در یک واقعهٔ تاریخی برای مخاطب امروزی است که در اولویت قرار می‌گیرد. اگر این نکته غایب باشد به نظرم ساخت درام تاریخی کاری است عبث و بیهوده که بیشتر به نبش قبر و نشخوار تاریخ شبیه است.» کارگردان جیران معتقد است:«اصل و اساس رویکرد تاریخی در دنیای سینما همین است که بتواند فضایی برای عبرت‌آموزی از گذشته و درک بهتر فضای امروز جامعه برای مخاطب فراهم کند. برای من در ساخت یک اثر تاریخی بیش از آنکه قهرمانان ادوار مختلف تاریخی اهمیت داشته باشند، مردمان آن دوره تاریخی که در تاریخ‌نگاری رسمی به حاشیه رانده شده‌اند در اولویت قرار می‌گیرند».

زبان‌پریشی تاریخی و جغرافیایی

یکی دیگر از نقدهای جدی که همواره به آثار تاریخی از جمله پرداختن به دوره قاجار وجود دارد، عدم انسجام و انطباق در زبان آن دوره تاریخی در مکالمات و دیالوگ‌هاست. مختاری در این باره می‌گوید: «زبان مکالمه در آثار تاریخی پر از تناقض و دوگانگی و گاهی خلق یک زبان خودخواسته است که واقعیت تاریخی ندارد. مثلا در کارهای آقای فتحی شاهد این زبان‌پریشی تاریخی هستیم که گویی تکلیف اثر یا کارگردان با زبان فیلم معلوم نیست. بسیاری از اصطلاحات به کار رفته در دیالوگ‌ها ریشه در واقعیت تاریخی ندارند و بیشتر برساخته زبانی در فیلمنامه‌نویسی هستند. حتی گاهی تصویر محیطی و شهری از دوره‌های تاریخی منطبق با واقعیت نیست و همه برای ساخت اثری از تاریخ معاصر به شهرک غزالی علی حاتمی می‌روند بدون توجه به تغییر و تحولات بافت شهری در ادوار و حتی سال‌های مختلف از یک دوره تاریخی. در واقع بیشتر از منظر لوکیشن به جغرافیای تاریخی نگاه می‌شود نه اسناد تاریخی. مثلا فرقی بین طهران قاجار با طهران رضاشاهی نمی‌بینیم. همچنین برخی منابع تاریخی مورد استفاده قرار گرفته برای ساخت فیلم و سریال‌ها در ژانر تاریخی دست‌چندم و کم‌اعتبار است. به نظرم فیلمسازان برای ساخت آثار تاریخی اگر نمی‌خواهند از مشاور تاریخی استفاده کنند که برای آنها بار مالی و شغلی داشته باشد، حداقل در تامین منابع و کتب و اسناد معتبر تاریخی از آنها کمک بگیرند. شاید حساسیت سیاسی نسبت به دوره قاجار وجود ندارد یا کمتر است، اما عدم توجه به سندیت تاریخی به فهم تاریخی جامعه از گذشته آسیب می‌زند و آن را از آگاهی‌بخشی تهی می‌کند و گویی این آثار صرفاً به‌درد سرگرمی می‌خورند.سریال تاریخی قرار است بین گذشته و حال یک پیوند تاریخی برقرار کند اما این پیوند در سریال‌های تاریخی متاخر ما قطع شده است. در حالی که سریالی مثل «هزاردستان» علی‌رغم همه نقدهایی که می‌توان به آن داشت اما یک پیوند تاریخی برقرار و به مخاطب کمک می‌کند به فهمی تاریخی از جامعه ایران و در واقع ایران معاصر برسد. سریال تاریخی‌ای که نتواند در مخاطب فهم تاریخی ایجاد کند، صرفا مصرف سرگرم‌کنندگی دارد نه آگاهی‌بخش.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی