توجه دنیا به افکار عمومی و بیتوجهی ما به آن
نگاهی به مزایا و کاستیهای کتاب «رسانهها، اقناع و پروپاگاندا»

نگاهی به مزایا و کاستیهای کتاب «رسانهها، اقناع و پروپاگاندا»
محمد آقاسی
پژوهشگر ارتباطات
پژوهشکدۀ فرهنگ و هنر اسلامی با همکاری دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها چندی پیش اقدام به برگزاری نشست نقد و بررسی کتاب «رسانهها، اقناع و پروپاگاندا» با حضور احسان شاهقاسمی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مترجم اثر و محمد آقاسی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزۀ افکار عمومی کرد. آنچه در ادامه میخوانید متن مکتوب و خلاصهشدهای از گفتههای آقاسی در نقد کتاب نامبرده است.
در سال 1397 کاری پژوهشی انجام دادم و در آن نگاهی به این موضوع انداختم که در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی چه تعداد کتاب در حوزۀ افکار عمومی منتشر شده است؟ نتایج این پژوهش از سال 1397 تاکنون، حداقل آنطور که من پیگیری کردهام، با تغییر فاحشی مواجه نشده و میتوان گفت در چهار دهه پس از انقلاب، شاهد انتشار حدود 70 کتاب مرتبط با حوزۀ افکار عمومی بودهایم که همگی نیز بهطور مستقیم و وسیع با این حوزه مرتبط نبوده و معمولاً موضوعاتی نزدیک به آن را مورد بررسی قرار دادهاند. بخش قابلتوجهی از این کتابها، نه تألیف که ترجمه بوده و کتابهای تألیفی نیز ترجمههایی پراکنده از متون مختلف بودهاند. پس ما در حوزۀ کتاب و مکتوبات با موضوع افکار عمومی با فقری جدی مواجه هستیم.
ممکن است برای کسانی، چه علاقهمندان به این حوزه و چه علاقهمندان کتاب به شکل عمومی، این سوال ایجاد شود که خب، با این وضعیت ما چه چیزی را از دست دادهایم؟ اگر شرایطی را که امروز در آن حضور داریم، شرایطی را که از پایان شهریور 1401 به این سو ایجاد شده، فاکتور بگیریم، شرایطی که اتفاقاً نشان از اهمیت حوزۀ افکار عمومی دارد؛ میتوانم به چند نکته ارجاعتان دهم. ما پس از یک انقلابی که مردم در آن نقش داشتند، احتیاجی جدی داشتیم که به حوزۀ افکار عمومی توجه کنیم؛ اتفاقی که با کمال تأسف و تأثر به هر دلیلی رخ نداد. ما هیچ رشتهای در دانشگاههای کشورمان نداریم که بهطور خاص و تخصصی روی افکار عمومی کار کند و فقط در دو رشته، دو درس اختیاری سهواحدی هست. قرار گرفتن عنوان اختیاری در کنار این واحدهای درسی نشان میدهد که نه متخصص و مدرس خوبی برای تدریسشان هست و نه متصدیان آن جدیاش میگیرند و هرچند موضوع بحث ما نیست، اما در دانشگاههایمان، جز این، کار جدی دیگری در حوزۀ افکار عمومی انجام نشده است. این دو رشته، یکی ارتباطات و دیگری مدیریت فرهنگی است. این در حالی است که پس از انقلاب اسلامی، بهعنوان انقلابی مردمی، نیازمند آن
بودیم که توفیقات بیشتری در این حوزه داشته باشیم، درحالیکه به حوزه فراموششده یا کمتر موردتوجه، تبدیل شده است. البته در پهنهای دیگر، ذیل مطالعات امنیت، به افکار عمومی توجه شده و ما معمولاً در مقاطعی که دچار بحرانهای اجتماعی و غیراجتماعی شدهایم، با تعبیر جنگ روانی به آن پرداختهایم، اما حتی در حوزۀ جنگ روانی هم نتوانستهایم به معنای آکادمیک کاری ویژه انجام دهیم و به کارهایی پراکنده و تکمضرابهایی در حوزۀ انتشار کتاب و مقاله بسنده کردهایم که ردشان نمیکنم، اما تقریباً میتوان گفت جریان تولید علم ذیل مفهوم افکار عمومی را شاهد نبودهایم.
این کتاب بسیار برای تدوین مناسب است و مثالهای بسیار خوب عامیانهای دارد و شاید صاحب بهترین زبان برای کسی باشد که میخواهد دانشی را در این حوزه بیاموزد. حُسن دیگر، استفاده از عکس در این کتاب است و در فصلی از آن از عکسهایی گفته میشود که توانستهاند تغییراتی را به وجود بیاورند. در پایان نیز شاهد سوالاتی هستیم که طرح شدهاند. این طرح سوال شاید برای کسانی که مشغول تحصیل نیستند، چندان ملموس به نظر نرسد، اما خوب یا بد، طرح سوال در انتهای فصل برای دانشجو جذاب است و دلیلش این است که به انسجام مطالب در ذهنش کمک میکند. از سوی دیگر اگر این کتاب، به همین واسطه، بهعنوان متن درسی هم تلقی شود، خوب است. حُسن دیگر که از محاسن کار نویسنده است و باید بابت آن به ایشان تبریک گفت، اینکه در نگارش اثر تقریباً از بسیاری مفاهیم علوم ارتباطات بهخوبی استفاده کرده است. او با وجود آنکه متمایل به مطرحکردن مفهوم افکار عمومی است، اما چتر خود را نیز گستردهتر از آن در نظر گرفته است. شاید پرتیراژترین کتاب در حوزۀ افکار عمومی در ایران، اثر «ژودیت لازار» با ترجمه مرتضی کُتُبی از نشر نی باشد. لازار در آنجا تعبیر جالبی به کار میبرد و
میگوید، افکار عمومی در چهارراهی قرار دارد که بخشی از آن ارتباطات، بخشی جامعهشناسی، بخشی روانشناسی اجتماعی و بخش دیگر علوم سیاسی است و در واقع افکار عمومی فقط ارتباطات نیست. نویسندۀ کتاب در این چتر گسترده در مورد مفاهیمی چون پروپاگاندا، اقناع و رضایت بحث کرده و در خلال آنها به افکار عمومی پرداخته است. نویسنده مثالهای متعددی هم زده است؛ از جمله در مورد فیلمها و سریالها و در صفحات پایانی کتاب به شبکههای اجتماعی هم ارجاع داده و حتی بحث اعتراضات و مفهوم پیشبینی را هم مطرح کرده، اما در این میان اِشکال کتاب چیست؟
اشکال کتاب، مملو بودنش از واژههای نزدیک به هم است که هر کدام برای خود بحثی متفاوت میطلبند، از جمله اقناع، افکار عمومی و... نکتهای که باید به آن توجه کرد، اینکه افکار عمومی، فقط ارتباطات، فقط رسانه، حتی فقط رسانههای اجتماعی نیست و طبق تعریف نادرست کلیشهشده در ایران، فقط افکارسنجی هم نیست. افکار عمومی یک مکانیسم است و درک آن کاری دشوار. همانطور که «سیرایت میلز» و «آنتونی گیدنز» از تخیل جامعهشناسی صحبت میکنند، ما نیز برای درک افکار عمومی بهگونهای تخیل نیاز داریم و تا به این تخیل دست پیدا نکنیم، بهویژه، نمیتوانیم افکار عمومی ایرانی را درک کنیم. من این را حسب تجربه میگویم؛ صرف یک نظرسنجی یا تعبیری که متأسفانه اکنون بیشتر باب شده، افکارسنجی نمیتواند نشاندهنده افکار عمومی باشد. شاید یک تکنیسین بتواند پشت یک برنامه SPSS بنشیند و بگوید این درصد از مردم اینگونه فکر میکنند، اما این بهویژه برای نظام حکمرانی خطاهایی راهبردی ایجاد میکند. مثال میزنم؛ در سال 1394، 51 یا 52 درصد مردم در انتخابات مجلس شرکت کردند و 48 یا 49 درصد مردم شرکت نکردند. اگر نگاهی ساده به این آمار بیندازیم، باید بگوییم اکثر مردم
در انتخابات شرکت کردهاند، اما این یک وجه ماجراست، درست هم هست و گزارهای غلط نیست، ولی اگر کسی سوار بر مفهوم افکار عمومی باشد، باید بلافاصله آن سمت ماجرا را ببیند که 48 یا 49 درصد مردم مشارکت نکردهاند. بیتوجهی به این درصد موجب شد در انتخابات بعدی شاهد اتفاقاتی دیگر باشیم.
افکار عمومی صرف داشتن داده نیست و درک و فهم آن نیازمند مکانیسمی است که باید به آن توجه کرد. کاری که به نظر میرسد کتاب آن را انجام نداده؛ هرچند گهگاه به این نکته اشاره دارد. من اگر میتوانستم با نویسندۀ کتاب صحبت کنم، حتماً به او میگفتم اگرچه مفاهیمی که به کار برده، بهشدت در تحلیل افکار عمومی کمککننده است؛ از جمله اینکه بدانیم چه چیزی پروپاگاندا ایجاد میکند، اینکه بدانیم چه میزان از مردم چه مصرفی و چگونه مصرفی از رسانه دارند و... اما همه افکار عمومی این چیزها نیست، هرچند اگر به روزهایی که افکار عمومی درس میدادم، برگردم، حتماً این کتاب یکی از منابعام خواهد بود؛ ضمن اینکه ما هنوز که هنوز است، نتوانستهایم نظریههای افکار عمومی را در یک کتاب در ایران گردآوری کنیم و اگر بخواهم از افکار عمومی بگویم، ناچارم به جامعهشناسی، نظریۀ ارتباطات و بحثهای پراکنده دیگری اشاره کنم که به نظرم این کتاب از عهدۀ آن برنیامده است.