چون پرده برافتد...
عبدالجواد موسوی شاعر و روزنامهنگار اگر از من بخواهند فقط یک مشکل را در کشور نام ببرم صراحتاً خواهم گفت: آزادیبیان! این لفظ اگرچه در بازار مکاره سیاست به ابت

عبدالجواد موسوی
شاعر و روزنامهنگار
اگر از من بخواهند فقط یک مشکل را در کشور نام ببرم صراحتاً خواهم گفت: آزادیبیان! این لفظ اگرچه در بازار مکاره سیاست به ابتذال کشیده شده است و برای خیلیها مهملی برای کسبوکار، اما هنوز جدیترین و مظلومترین واژهای است که من میشناسم. بگذارید منظورم را از آزادیبیان توضیح دهم. مدافعان وضع موجود با اشاره به فضای مجازی و بهتعبیر خودشان ولنگاریای که در این حوزه وجود دارد، معتقدند که دیگر چیز ناگفتهای باقی نمانده و هرکس هرچیزی که دلش میخواهد بر زبان میآورد و ما نهتنها مشکلی در این حوزه نداریم بلکه اگر مشکلی هم باشد از زیادی آزادیبیان است و اگر جلوی این آزادی بیحد و حصر گرفته نشود، عنقریب است که بنای مملکت و حکومت به باد خواهد رفت. در مقابل هم عدهای معتقدند آزادیبیان وقتی معنا پیدا میکند که بهراحتی بتوانیم به فلانشخص معین هرچه دلمان خواست بگوییم و کسی مانعمان نشود و مادامی که چنین منعی وجود دارد، یعنی خفقان و استبداد بر تمام ارکان زندگی ما سایه افکنده است.
احتمالاً در گفتههای هردو فریق دغدغههای قابلتأملی وجود دارد اما حقیقت ماجرا این است که ما درباره بسیاری از مسائل اساسی زندگی روزمرهمان اصلاً حرف نمیزنیم. مهمتر از آن، اصلاً بسیاری از مسائل را بهرسمیت نمیشناسیم و طرح موضوع نمیکنیم. بهگمانم این دیگر بدیهیاست که تا مسئلهای طرح نشود و بهعنوان یک موضوع یا معضل بهرسمیت شناخته نشود، سخن گفتن یا تصور حل آن از بیخوبن ناممکن است.
در چندسال اخیر اوضاع بد اقتصادی آنقدر واضح و آشکار نفس خیلکثیری از مردم را بند آورده که دیگر مدافعان قسمخورده وضع موجود هم رویشان نمیشود بیشازاین شغل شریف مالهکشی را ادامه دهند اما بااینحال درباره توابع و نتایج این وضع بد اقتصادی کمتر سخن میگوییم. انگاری با خودمان رودربایستی داریم و هنوز هم رویمان نمیشود درباره چیزهایی حرف بزنیم که مایه شرمساری همه ماست. اینکه یک خانواده مجبور میشوند یکی، دو اتاق را مشترکاً اجاره کنند فقط یک خبر بد اقتصادی نیست. از دل این اتفاق شوم مصائب هولناکی سر برخواهد آورد که تصورش هم بندبند وجود آدمی را بهلرزه درمیآورد. چرا دراینباره حرف نمیزنیم؟ منتظریم تا صفحات حوادث روزنامهها و خبرگزاریها این فجایع را به تیتر یک بدل کنند؟ تازه فکر میکنید آن فجایع به همان یکی، دو خبر محدود میماند؟ نمیگویم به استقبال فاجعه برویم اما خوب است که بدانیم چه چیزهایی در انتظارمان کمین کردهاند و فردا که خبرهای هولناک از زمزمه و حرفهای درگوشی گذشت و به تیتر یک بدل شد با خودمان نگوییم که چرا چنین شد و چنان.
این روزها خبر خودکشی دارد به یکی از اخبار عادی و روزمره ما بدل میشود. تا سالها قبل اینقبیل اخبار را فقط در صفحه حوادث روزنامهها میخواندیم یا بهنقل از یکی از آشنایان دور و نزدیک میشنیدیم اما بیتعارف کمتر کسی را حالا سراغ دارم که یکی از نزدیکان دور و نزدیکش به چنین داغی مبتلا نشده باشد. چرا درباره خودکشی حرف نمیزنیم؟ خودکشی حرام است اما حرفزدن درباره خودکشی هم حرام است؟ آمار دقیق و واقعی و علت این پدیده روبهافزایش را اعلامکردن، حرام است؟
سالها سعی کردیم درباره اعتیاد حرفهای فانتزی و انتزاعی بزنیم. تصویری غیرواقعی و عجیب از آن در رسانه ارائه دادیم. بر تعداد اعدامیان قاچاق موادمخدر افزودیم. طرحهای ضربتی دستگیری معتادان را بهراه انداختیم اما در عالم واقع روزبهروز به تعداد گرفتاران موادمخدر افزوده شد چراکه ما درباره موادمخدر حرف نزدیم. یا شعار دادیم یا آمار کذب دادیم یا چیزهایی گفتیم که فقط چیزی گفته باشیم. امروز هم دقیقاً داریم همان کار را درباره مصرف مشروبات الکلی انجام میدهیم. یکبار بیاییم و در رسانههای رسمی- تاکید میکنم: رسانههای رسمی- درباره میزان مصرف مشروبات الکلی به مردم اطلاع بدهیم. چه ایرادی دارد؟ یکبار بیاییم و به مردم بگوییم چرا اینهمه پیر و جوان، به مصرف موادمخدر و مشروبات الکلی گرایش پیدا میکنند؟ در پرده و در شبکههای بیمخاطب نه؛ از شبکههای رسمی رسانههای رسمی. از تریبونهای رسمی. تاکید میکنم تریبونها و رسانههای رسمی چراکه تا این مسائل ازسوی حاکمیت بهعنوان یکمسئله بهرسمیت شناخته نشود هیچ کاری از پیش نمیتوان برد.
ما نه فقط درباره خودکشی و مصرف الکل و فقر روزافزون، بلکه درباره مدرسه و سربازی و رشوهگرفتن در ادارات و گرانفروشی و دزدی رسمی برخی نهادها از جیب مردم و خیلی چیزهای دیگر هم حرف نمیزنیم. تنها چیزی که خوب بلدیم، پردهپوشی است و از یاد میبریم که اگرچه میتوان تا مدتها پردهای بر سر صد عیب نهان و آشکار پوشانید اما چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من.