چند دقیقه طاقتفرسا پای تلویزیون
سالهاست که تلویزیون ندارم. نه اینکه فکر کنید مثلاً ماهواره میبینم و صداوسیمای وطنی برایم اَخ و پیف است. نخیر. اصلاً آنتن تلویزیون سالهاست که در منزل ما قطع ا
سیدعبدالجواد موسوی
شاعر و روزنامهنگار
سالهاست که تلویزیون ندارم. نه اینکه فکر کنید مثلاً ماهواره میبینم و صداوسیمای وطنی برایم اَخ و پیف است. نخیر. اصلاً آنتن تلویزیون سالهاست که در منزل ما قطع است. اوایل از سر تنبلی بود که دنبال راه افتادنش نبودیم اما بعدها دیدیم که همین قطعی، چه خیر و برکاتی دارد و به همین دلیل بیخیالش شدیم بالکل. درست مثل اوایل دهه 60 که در منزلمان تلویزیون نداشتیم و من برای دیدن بعضی برنامهها و فیلمها مزاحم همسایهها میشدم؛ الآن هم اگر قرار باشد فوتبالی چیزی ببینم میروم منزل دوستان و آشنایان. خیلی هم از این وضعیت احساس رضایت میکنم. باور کنید اگر به اقتضای شغلم نبود همین میزان اخبار را هم از طریق فضای مجازی پیگیری نمیکردم تا مابقی عمرم را لااقل با خواندن چیزهایی که یکسره باطل اباطیل است هدر ندهم. الحمدالله چون در خانه تلفن نداریم و بنابراین اینترنت خانگی هم نداریم و باز الحمدالله در جایی واقعشدهایم که آنتن موبایل هم بهزحمت جواب میدهد و برادران زحمتکش در این نقطه خاص بیش از جاهای دیگر در کار آنتندهی اختلال ایجاد میکنند، دسترسی ما به شبکههای مجازی هم بهسختی رخ میدهد. مخلص کلام اینکه دشواریهایی از ایندست
باعث شده همین چیزهایی را که مینویسم از طریق ایمیل و آنهم با ترفندهای هکری بهدست دوستان برسانم و از این وضعیت نهتنها راضیام که آن را توفیقی اجباری در زندگی خانوادگیام میدانم. این وضعیت باعث شده سرگرمی ما در منزل باز هم مثل گذشته خواندن و نوشتن باشد. و در کنار خواندن و نوشتن، موسیقی گوش کردن و گاهی فیلم دیدن آنهم به طریق گذشته. یعنی فیلمی را که دلخواه ماست انتخاب میکنیم و از طریق دیویدی میبینیم.
این مقدمه تفصیلی را از اینرو عرض کردم که چون چندباری نوشته بودم تلویزیون نمیبینم خدایناکرده حمل بر خودنمایی و اداواصول نشود. نخیر. اصلاً تلویزیون ندارم که ببینم و البته به تلویزیونندیدنم افتخار میکنم، چراکه هربار از سر اتفاق چشمم به این جعبه جادو افتاده است جز ناراحتی و عصبانیت حاصل دیگری نداشته است. آخرینباری که در یک کبابی تلویزیون دیدم رسماً به این نتیجه قطعی رسیدم که این رسانه را آدمهایی با هوش پایین اداره میکنند. یعنی از سر هوشمندی مخاطبانشان را بحت و بسیط فرض نمیکنند، بلکه بندگان خدا بضاعتشان همین است. فیالمثل در بخش خبری تلویزیون که ظاهراً باید از مهمترین بخشهای آن باشد و آدمهای بهشدت زیرک و هوشمند در این بخش مشغول باشند، کسانی به کار گماشته شدهاند که اصول اولیه خبر و چگونگی و میزان تأثیر و نفوذ آن بر مخاطب را نمیدانند. در همان چنددقیقهای که پسرم مشغول کباب خوردن بود من داشتم اخبار میدیدم. خبرهایی را که دیدم تا آنجا که حافظهام یاری میکند خدمتتان عرض میکنم: اولین خبر مربوط به آلمان بود و اینکه عدهای آدم را که معترض بودند و کمی شلوغکاری کرده بودند، دستگیر کرده بودند و
دادگاهی در آلمان آنها را به براندازی متهم کرده بود. روی کلمه براندازی خیلی هم تأکید میکردند. جوری که تو شیرفهم بشوی که فقط در این مرز پرگهر نیست که معترضان را به براندازی متهم میکنند. در آلمان هم که نمونه یک کشور توسعهیافته است آش همین آش است و کاسه همین کاسه. بعد از این، خبری پخش شد درباره قطعی گاز در یک خرابشده دیگر. بعدش هم درباره آمار جرم و جنایت در آمریکا. بعد از آنهم درباره فقر و فلاکت در یکجایی که انتظارش را نداشتی.
آنکه خبر را میخواند، اصلاً و ابداً منظورش خبررسانی نبود. انگاری نشسته بود تا در مقالهای به تو حالی کند که فکر نکنی در دیگر کشورها خبری هست. خیر. به هرکجا که بروی آسمان همین رنگ است. و تو فقط و فقط باید شاکر باشی. همین و بس. به قول رودکی:
در به ز خودی نظر مکن، غصه مخور
در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی
خلاصه آنکه در آن چنددقیقه طاقتفرسا مدام به کسانی فکر میکردم که در اتاقهای فکر نشستهاند و عقلهایشان را گذاشتهاند روی همدیگر تا به این شکل بدیع از خبررسانی برسند.
و باز به یاد حضرت مولانا افتادم که در فیهمافیه و مثنویمعنوی میگوید دوزخ مسجد کافران است، چراکه آنها در دوزخ یاد خدا میکنند. و با خودم گفتم احتمالاً این بندگان خدا با خودشان فکر کردهاند حالا که این مردم نمکنشناس قدر ما را نمیدانند اخباری را برایشان پخش کنیم تا ببینند و بدانند که باید شکرگذار باشند و قدر این نعمات الهی بدانند که فرمود:
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند