سرو ایدئولوژی در ظرف فانتزی/فیلم بچه مردم که جسارت ژانری دارد اما انسجام روایی نه
«بچه مردم»، اولین تجربه کارگردانی بلند داستانی محمود کریمی است. اهمیت این فیلم، نه در توانایی بازی گرفتن از نابازیگران و در کنار آن حضور بازیگران شناختهشده، بلکه در جسارت کارگردان در انتخاب فرم روایی و تلفیق ژانرها در بافتار سینمای ایران است.
«بچه مردم»، اولین تجربه کارگردانی بلند داستانی محمود کریمی است. اهمیت این فیلم، نه در توانایی بازی گرفتن از نابازیگران و در کنار آن حضور بازیگران شناختهشده، بلکه در جسارت کارگردان در انتخاب فرم روایی و تلفیق ژانرها در بافتار سینمای ایران است.
لحن خاص و متفاوت این فیلم، آن را به برنده جوایزی همچون بهترین کارگردانی اول و بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم فجر تبدیل کرد. رویکرد محمود کریمی بهعنوان یک فیلمساز که سابقه طولانی در مستندسازی دارد، یک زمینه تحلیلی مهم را فراهم میآورد. این گذار از واقعیت مستند به روایت داستانی با رنگ و لعاب فانتزی، دگرگونی ساختاری را در فیلم (و سینمای ایران) ایجاد کرده است.
خاستگاه روایی و منبع الهام
ایده اولیه فیلم «بچه مردم» ریشهای عمیقاً واقعگرایانه و اجتماعی دارد که از فضای برنامههای تلویزیونی آغاز شد. محمود کریمی ایده اصلی را از گفتوگویی در برنامه «خندوانه» با یوسف اصلانی، مدیر خیریه بهشت امام رضا، دریافت کرد. اصلانی در این برنامه از سرنوشت تلخ نوجوانان پرورشگاهی صحبت کرده بود که برای دفاع به جبهههای جنگ رفتند، اما درنهایت مفقودالاثر شدند و کسی منتظر آنها نیست. این روایت از رهاشدگی مضاعف (ابتدا توسط خانواده، سپس در بستر تاریخ ملی) هسته تراژیک فیلم را شکل میدهد.
درواقع فیلم بر مفهوم رهاشدگی تمرکز میکند و تلاش میکند، یک بحران فردی را به یک جستوجوی هویتی کلان در یک دوره تاریخی پرتلاطم (جنگ و موشکباران) پیوند بزند. تصمیم کریمی برای روایت این ایده سنگین و واقعی در قالبی کمدی-فانتزی، بلافاصله پرسشهایی را در مورد حدود اخلاقی و فنی ژانر در مواجهه با تروماهای ملی مطرح میکند.
ساختار تماتیک
قلب درام «بچه مردم» بر تلاش چهار نوجوان پرورشگاهی متمرکز است که بهدنبال کشف گذشته خود هستند. محرک اصلی داستان، تصمیم آنها برای دزدیدن پروندههایشان از پرورشگاه است تا شاید ردی از خانوادههای خود پیدا کنند. این جستوجو، در مورد شخصیت محوری ـ ابوالفضل ـ به یک کشف تلخ و دردناک منجر میشود؛ او متوجه میشود که مادرش او را عامدانه رها کرده است.

اگرچه لحن فیلم کمدی و بازیگوشانه است، اما تم مصیبت و رهاشدگی کودکان (بدسرپرستی) را حفظ میکند. این فیلم در ساختار خود نشان میدهد که چگونه جستوجو برای ریشه و هویت، حتی در بستر طنز، عمق تراژیک خود را از دست نمیدهد. در نبود ساختار خانواده سنتی، فیلم بر پیوند عمیق میان این چهار شخصیت متمرکز است. رفاقت در «بچه مردم» نهتنها یک پیوند فرعی، بلکه بهعنوان یک مکانیسم حیاتی برای بقا و غلبه بر تروماهای ناشی از طرد اجتماعی عمل میکند.
استعاره مادر/وطن
فیلم «بچه مردم» از جستوجوی هویت فردی به یک تحلیل گستردهتر، یعنی هویتی ملی ارتقاء مییابد. در این ساختار، شخصیت مادر نقشی استعاری ایفا میکند. مهینخانم بهعنوان نقطهثقل عاطفی داستان، تمثیلی از «ایران» برداشت میشود که همه این فرزندان رهاشده و آواره را زیر چتر خود جمع کرده و به آنها حس تعلق میدهد. این استعاره نشاندهنده آن است که هویت، در غیاب ریشههای خونی، میتواند در یک جامعه بزرگتر و مادرانه بازتعریف شود.
تجربه پویایی فرمی
پویایی فرمی، از ویژگیهای متمایز «بچه مردم» است که در طول فیلم، رفتوآمدهای نسبتاً موفق میان فانتزی و رئالیسم را بهنمایش میگذارد. لحن کمدی فیلم غیرتکراری است و حتی جاهایی هرچند ناموفق بهسمت سوررئال میرود.
اینکه کارگردان تلاش کرده یک قصه بومی را در قالب ژانرهای مختلف و با نگاه به سینمای جهان روایت کند، اگرچه در سینمای جهان قدیمی است اما در سینمای ایران تازگی دارد. این فیلم با رنگ و لعاب و شکل کادربندیهایش، مدام یادآور سینمای وس اندرسون و ژان پییر ژنه است؛ منهای شکوه آنها.
«بچه مردم» درعیناینکه فیلم مرتب و مفرحی است، فیلم دقیق و همهپسندی نیست. این میتواند یک شکست برای فیلمساز باشد؛ چراکه ساختار فیلم نشان میدهد که تلاششده تا مخاطب عام را جذب خود کند و ناموفق بوده است. تا هنگام نوشتن این نقد، «بچه مردم» در رتبه 27 از 57 فروش گیشه در سال 1404 قرار دارد.
ازطرفی میتوان برخوردهای ایدئولوژیک بهشدت عیان را هم دلیل پسزدن مخاطب دانست. چراکه بهنظر میرسد فیلمساز در تکاپوی ایجاد ارتباط بین فرم و محتوا، صرفاً به رابطه میان تکنیک و محتوا بسنده کرده است و این موضوع در مقابل چشم مخاطب، اغراقآمیز و گاهاً خامدستانه دیده میشود. پایانبندی ایدئولوژیک، هویت را نه در ریشههای فردی که نوجوانان بهدنبال آن بودند، بلکه در فداکاری برای وطن تثبیت میکند و این راهحلی ساده برای یک مسئله پیچیده است که مخاطب نسل جدید را با خود همراه نمیکند.
دستاوردهای فنی
موفقیتهای «بچه مردم» در حوزه فرم، عمدتاً مرهون عناصر فنی (تکنیک) است که توسط متخصصان حرفهای بهکار گرفته شدهاند. موسیقی متن رضاعی بهعنوان عاملی مهم، فضای عاطفی و نوستالژیک فیلم را تثبیت میکند. این موسیقی درواقع پلی را میان جهان احساسی مخاطب و جهان فانتزی شخصیتها ایجاد میکند. تیتراژ آغازین فیلم نیز بهعنوان یک عنصر خلاقانه، میتواند تأثیرگذاری فرم تیتراژ را به ما یادآوری کند.
اهمیت این فیلم در زمینه سینمای کودک و نوجوان هم، نهتنها در کسب جوایز، بلکه در تلاش (هرچند کمتوفیق) برای برقراری ارتباط مؤثر با مخاطب جدید است. زبان جدید فیلم از نوستالژی صرف، دوری جسته و بهدنبال ایجاد حال خوب در بستر داستان غمانگیز است. این فیلم میتواند راهگشای خوبی برای سبکهای نوین در سینمای ایران باشد و مسیر را برای سایر علاقهمندان به این سبک (تلفیق فانتزی و درام اجتماعی) هموارتر کند.
ارزیابی نهایی
فیلم «بچه مردم» درنهایت میتواند یک اثر بحثبرانگیز در سینمای ایران محسوب شود. شجاعت محمود کریمی در تلفیق ایدهای با ریشههای عمیقاً تراژیک با یک فرم کمدی-فانتزی الهامگرفته از سینمای اروپا، یک تجربه سینمایی متفاوت را رقم زده است. اما پاشنه آشیل فیلم، در ناتوانی آن در حفظ انسجام ژانری در مواجهه با مضامین ایدئولوژیک ملی نهفته است.
تغییر ماهیت روایت بهسمت دفاع مقدس و ارائه هویت از طریق شهادت، موجب گسست ساختاری شده و فیلم را از یک جستوجوی هستیشناختی فردی به یک بیانیه سیاسی تقلیل داده است. بااینوجود «بچه مردم» را میتوان بهعنوان نوآور فرمیک در روایت ایرانی دانست. این فیلم بهعنوان یک نمونه در مورد حدود اخلاقی کمدی و چگونگی پیوند روایتهای فردی و اجتماعی در بستر تاریخ معاصر ایران قابل مراجعه است.