| کد مطلب: ۴۱۱۷۸

سیرک عالم/روز نهم جنگ

صفحه گوگل ارث را باز می‌کنم و یک نگاه کلی به زمین می‌اندازم. کمی نزدیک‌تر می‌شوم ایران را از بالا برا‌نداز می‌کنم. به خراسان، به اصفهان، به تبریز، تهران، کردستان، بندرعباس، خوزستان، بلوچستان، خزر و خلیج فارس نگاهی می‌کنم و اسکرول را بر می‌گردانم.

سیرک عالم/روز نهم جنگ

صفحه گوگل ارث را باز می‌کنم و یک نگاه کلی به زمین می‌اندازم. کمی نزدیک‌تر می‌شوم ایران را از بالا برا‌نداز می‌کنم. به خراسان، به اصفهان، به تبریز، تهران، کردستان، بندرعباس، خوزستان، بلوچستان، خزر و خلیج فارس نگاهی می‌کنم و اسکرول را بر می‌گردانم. از روی تصویر چنان دلفریب است که به هر کس نشانش دهی و اخبار را دنبال نکرده باشد دوست دارد خودش را در شهرهایش غرق کند و محو تماشا شود.

از روی ایران بلند می‌شوم به چهار گوشه عالم سرک می‌کشم. جاهای دیگر هم قشنگی‌ دارد. اصلا به هر جایی از بالا نگاه می‌کنم به چادر سیرکی می‌ماند که هر کس ببیندش دوست دارد داخلش شود و به تماشا بنشیند. به این فکر می‌کنم که نکند پدر همه‌مان اول بار بابت همین دلبری زمین، روضه رضوان رها کرد و پا به زمین گذاشت؟ نکند بهر تماشا به این چادر پا گذاشت؟ آمد که گوشه‌ای بنشیند و ببیند که بازیگران، آتش‌بازها، بندبازها، دلقک‌ها و... هر کدام به وقتش روی صحنه بیایند و نمایش اجرا ‌کنند.

تماشاچی می‌بیند که آتش‌باز چنان شعله را به وجودش راه می‌دهد که انگار کن شراب بهشتی به دلش می‌نشاند. آن یکی چنان سرش را در دهان شیر می‌برد که گویی گمشده‌ای را جستجو می‌کند. از جایگاه تماشاچی بازیگران چنان دقیق، منظم و آرام نقش بازی می‌کنند که بیننده مقهور و محو تماشا می‌شود.

نظمی که کافی است به پشت صحنه بروی و بفهمی در دل این صحنه‌های زیبا و دلفریب چه آشفته‌بازاری از خستگی، اضطراب، کین‌توزی و حسادت و قساوت و ... نهفته است. این روزها که آوار جنگ دوباره روی سرمان ریخته به این فکر می‌کنم اگر کسی از بیرون به زمین نگاه کند، همه‌چیز را منظم و زیبا می‌بیند؟ اصلا اگر کسی از بالا به چادر ما نگاه کند می‌داند که چه آشفته بازاری برپاست؟ او سپید رود آبی می‌بیند و مایی که در چادریم شلیک به سپیدرود می‌بینیم.

او تهران می‌بیند و ما از خیابان‌های شهر آوار بر می‌داریم و شهید بیرون می‌آوریم. او اصفهان می‌بیند، اهواز می‌بیند، قم می‌بیند، کرمانشاه می‌بیند و ... بدی ماجرا این است که در این سیرکی که گرفتارش آمدیم کسی قصد رفتن و نزدیک شدن به پشت صحنه ندارد.

در این دنیای کثیف بی قانون کسی نمی‌گوید که یک رژیم کثیف بعد از نمایشی که واقعا پنجاه هزار نفر را کشت، بعد از نابود کردن عروس خاورمیانه، سوریه، یمن و ... حالا به جان ملت دیگری افتاده. همه در چادر نشسته‌اند و محو تماشای آتش‌بازی شده‌اند. نه تنها محو تماشا که برای بازیگران کثیفشان کف می‌زنند و سوت می‌کشند. هدفشان سرگرم شدن و ‌دنبال هیجان تازه‌ای می‌گردند. انگار حقیقتا هیچ‌‌کس دلش نمی‌خواهد این نمایش کشتار که حقیقتا جان می‌گیرد خاموش شود. 

تهران کمی شلوغ‌تر از روزهای قبل است. جاده‌ها به طرف تهران یک طرفه شده است. ظاهرا مردم کم کم به روال عادی زندگی بر می‌گردند. مغازه‌های بازار چند‌تا در میان باز شده‌اند. رفیقم زنگ زد و با شوق گفت که توی ترافیک گیر کرده‌ و هیچوقت در مخیله‌اش نمی‌گنجیده که دلش برای ترافیک تهران تنگ شود. ترامپ دو هفته برای حمله به تاسیسات هسته‌ای فرصت داده.

رییس جمهور از ساختمان شیشه‌ای صدا و سیما بازدید کرده. وضعیت اینترنت کمی بهتر شده. در کل تا این لحظه که یادداشت را تمام می‌کنم روز آرام‌تری را سپری کردیم. شب قبل اما قم و اصفهان و اهواز درگیری شدیدی با پرتابه‌ها، پهپاد‌ها و احیانا جنگنده‌های دشمن داشته‌ایم. از این‌طرف هم البته حمله‌ها بی پاسخ نمانده و چندین موشک و پهپاد پرتاب کردیم که تعداد قابل ملاحظه‌ای به هدف برخورد کرده است. 

تهران روز نهم جنگ

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک