استعاره مفهومی شیکاگو/تخریب پیش از موعد گزینه وزارت اقتصاد
مشکل مخالفان دولت با این کلمه چیست و چرا «شیکاگویی» یک انگ محسوب میشود؟

مهلت ارائهی گزینه برای تصدی پست وزارت اقتصاد رو به اتمام است. اسامی مختلفی در محافل گوناگون شنیده میشود. رسانهها نیز حسب مورد به گمانهزنی مشغول هستند. یکی از این گزینهها که در عرصه رسانهها مطرح شده؛ یک اقتصاددان جوان است که دکتری خود را از دانشگاه شیکاگو گرفته است.
مخالفان دولت از همین ابتدا انگهایی همچون نفوذ، غربزده و امثال آن را مطرح کردهاند اما به نظر میرسد موضوع اساساً ارتباطی با آمریکا ندارد بلکه قضیه به «شیکاگو» برمیگردد.
مشکل مخالفان دولت با این کلمه چیست و چرا «شیکاگویی» یک انگ محسوب میشود؟ پینوشه دیکتاتور شیلی گروهی از اقتصاددانان به سرپرستی میلتون فریدمن را دعوت کرد که مشاور اقتصادی او باشند. فریدمن استاد برجستهی اقتصاد در دانشگاه شیکاگو و یک اقتصاددان پولگرا بود و پیشنهاد پینوشه را پذیرفت.
در مورد اینکه حضور فریدمن و «شیکاگوییها» چه آثار مثبت و منفی در اقتصاد شیلی برجای گذاشت باید طبعاً کارشناسان اقتصادی اظهارنظر کنند ولی از همان موقع عبارت «شیکاگو» و «شیکاگویی» در قالب یک استعارهی مفهومی در حوزهی اقتصاد شکل گرفت.
در روزگار معاصر دو اندیشمند به نامهای جرج لیکاف و مارک جانسون مطالعات گستردهای در باب استعارهی مفهومی انجام دادند و در سال 1980 اثر مشهوری به نام «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم» را منتشر کردند.
هرچند مفهوم استعاره را در حوزه زبانشناسی و مطالعات ادبی دنبال میکنند ولی اثر مشهور این دو باعث شده که استعاره از حوزهی آرایهی ادبی و صورتهای کلامی خارج شده و وارد ساحت علومشناختی شود. این دو معتقدند سرشت استعاره همانا درک تجربه «چیزی» در چارچوب «چیز» دیگری است.
تحقیقات لیکاف و جانسون نشان داد که استعاره چونان یک ابزار مفید میتواند نقش مهمی در شناخت و درک پدیدهها و امور داشته باشد و درواقع یک مدل فرهنگی در ذهن ایجاد میکند که زنجیرهی رفتاری مشخصی برطبق آن برنامهریزی میشود. لذا استعاره برحسب ضرورت و نیاز بشر به درک و بازنمایی پدیدههای ناآشنا و با تکیه بر ساخت واژهها و اطلاعات قبلی شکل میگیرد.
این همان نقطهای است که جریان منتقد دولت بر آن انگشت گذاشته است. درواقع استعارهی مفهومی «شیکاگو» ناظر بر مفاهیمی همچون غربزدگی؛ پولگرایی اقتصادی و نهایتاً عدم بهبود شرایط اقتصادی کشور خواهد بود. باید دانست تعداد زیادی از طبقهبندیها و استنباطهای ما برحسب استعارهها صورت میگیرند.
بسیاری از مفاهیم (خصوصاً مفاهیم انتزاعی) از طریق انطباق استعاری اطلاعات از زمینهای به زمینهی دیگر نظم پیدا میکند. وقتی کشورمان در هالهی شرقگرایی قرار دارد طبعاً هر پدیدهی وابسته به غرب میتواند شکل منفی و غیرارزشی پیدا کند.
به همین خاطر است که یک نمایندهی جوان و تندرو مجلس در واکنش به اخبار معرفی این کاندیدا اظهار داشت که دیدگاههای اقتصادی این گزینه، «غلط» است و هشدار داد که کشور جایی برای آزمون و خطا ندارد. این در حالی است که اقتصاددان مزبور صرفاً در حد یک گزینه مطرح شده و اساساً هیچ برنامه اقتصادی در قالب گزینه وزارتی نیز ارائه نداده است.
با این همه پیشاپیش هر برنامهای که از سوی وی ارائه گردد نیز انگ «غلط» خواهد داشت. مبنای استعاره بر اساس شباهت نیست بلکه بر پایه نوعی ارتباط در قلمروهای متقاطع همزمان است که در تجربهی انسان و درک شباهتهای این حوزهها به کار میرود.
لیکاف و جانسون اشاره کردند که استعارهها نهتنها نگاه کنونی ما به زندگی را شکل میدهند بلکه میتوانند توقعات و انتظارات ما نسبت به زندگی آیندهمان را نیز تعیین کنند. مفاهیم حاکم بر اندیشهی ما فقط شامل موضوعات فکری نمیشود بلکه اعمال روزمره و حتی پیشپاافتادهترین جزئیات آن را نیز شامل میشود.
با این اوصاف میتوان فهمید که چرا آن نمایندهی تندرو درخواست کرد فردی معرفی شود که اولویتش مبارزه با رانتخواران، مستکبران داخلی و بریز و بپاشهای دستگاههای دولتی باشد. ساختار ادراکات، نحوهی مراوده ما در جهان و چگونگی تعامل با سایر افراد را همین مفاهیم ذهنی تشکیل میدهد.
نظام مفهومی ما نقشی اساسی در تعریف و تبیین واقعیات روزمرهمان ایفا میکند. نحوهی اندیشیدن و تجربهها و اعمال ما مقولههایی از جنس استعاره هستند. تاثیر استعارهها به حدی است که میتواند واقعیتهای موجود را تغییر دهد و خودش واقعیتهای جدیدی را بسازد.
این تعابیر با نحوهی مفهومسازی پیوند دارد. نظام مفهومی نقش تبیینی در واقعیتهای زندگانی دارد و چون ساختار استعاری دارد لذا شیوههای اندیشیدن و تجربه و عمل ما نیز استعاری هستند.
جالب این است که استعاره اساساً مفهومی ناخودآگاه و خودکار است و بدون تلاش آگاهانه عمل میکند چراکه مفاهیم استعاری صرفاً در دلالتهای خود فهمیده نمیشود بلکه در مؤلفههای مفاهیم دیگر شکل یافته و درک میشوند. به همین دلیل است که نام دانشگاه شیکاگو پیش از هر چیز تعابیر مقولهای منفی را در ذهن منتقدان پدید میآورد.
یعنی به این اشاره نمیشود که این گزینهی نخبه با طیفی از تخصصها و افتخارات از طلای المپیاد ریاضی و کارشناسی شریف گرفته تا ارشد دانشگاه استنفورد و دکتری دانشگاه شیکاگو، میتوانست در خارج از کشور زندگی آرام و مرفهی داشته باشد؛ اما ترجیح داد به کشور بازگردد و وارد فعالیت دانشگاهی و پژوهشی شود. در عوض برای تخریب او به این متوسل میشوند که «سابقه اداره هیچ نهاد و دستگاهی را نداشته است.»