| کد مطلب: ۲۹۹۷

صنف‏ها در صف تحریم

به بهانه بیانیه انجمن‌های تئاتری

به بهانه بیانیه انجمن‌های تئاتری

بعد از بیانیه انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی درباره عدم‌حضور در جشنواره‌های سینمایی، حالا انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران تئاتر هم طی بیانیه‌ای، خبر اعلام توقف فعالیت‌های صنفی و شرکت نکردن در جشنواره‌های تئاتری را در همدلی با سوگ مردم منتشر کرده‌اند. در بخشی از این بیانیه آمده است: «انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران تئاتر طی دو ماه گذشته در همگرایی با دیگر تشکل‌ها و صنوف هنری، از مسیر گفت‌وگو و تلاش جمعی صنفی، پیگیر وضعیت اسف‌بار همکاران محترم تئاتری و رسانه‌ای خود بوده و هست همچنان؛ اکنون نیز به‌صراحت و روشنی اعلام می‌داریم، به‌دلیل شرایط نامناسب حاکم بر جامعه و عرصه فرهنگ و تا آزادی بی‌قیدوشرط تمام هنرمندان و روزنامه‌نگاران در بند و بازگشت آرامش به جامعه، فعالیت‌ها و برنامه‌های‌جاری در تقویم سالیانه و نیز حضور خود در جشنواره‌ها، رویدادها و مجامع‌هنری را به‌حالت تعلیق در می‌آوریم.»
انجمن صنفی بازیگران تئاتر هم به همین سیاق، طی بیانیه‌ای خواستار آزادی تمام معترضان به‌ویژه هنرمندان در بند است و تاکید کرده، مردم حق دارند اعتراض کنند و هنرمند، معترض است. پیش از این، همه خانه سینما و برخی صنوف آن مثل انجمن بازیگران و فیلمنامه‌نویسان نیز بیانیه‌های مشابهی در دفاع از هم‌صنفان در بند خود نوشته‌اند و با اعلام عدم‌حضور در فعالیت‌های هنری، اعتراض صنفی خود را نشان داده‌اند. شاید به‌جرأت می‌توان گفت، مهم‌ترین خبر فرهنگی و هنری این روزها، پیوستن صنف‌های گوناگون هنری به اعلام عدم‌فعالیت خود یا عدم‌حضور در جشنواره‌هاست. مقصود نگارنده در این یادداشت، پرداختن به ابعاد و دلایل نگارش این بیانیه‌ها نیست، بلکه به نسبت صنوف هنری و فرهنگی، جامعه و ساختار قدرت خواهم پرداخت. واقعیت این است که به‌دلیل حضور پررنگ مدیریت دولتی در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی و هنری و نقش کمرنگ نهادهای صنفی در سیاست‌گذاری‌ها و کارهای اجرایی، نهادهای صنفی اغلب به انجمن‌های کم‌اثر و گاه خنثی تبدیل می‌شوند که حتی در تامین خواسته‌های صنفی اعضای‌خود هم دچار مشکل می‌شوند و به‌نظر می‌رسد مدیران و سیاست‌گذاران دولتی هم از آنها اغلب به‌عنوان پرستیژ برنامه‌های خود و به‌نوعی ژست دموکراتیک گرفتن بهره می‌برند؛ مثلا استفاده از آنها به‌عنوان تزئین جشنواره‌های هنری. اما وقتی در جایی پای سیاست‌گذاری و اجرا می‌رسد، آنها را نادیده می‌گیرند و بهای لازم را نمی‌دهند. آنها شاید به روزهای بحرانی فکر نمی‌کنند که به همراهی و همکاری این اصناف در برنامه‌ها و جشنواره‌های مختلف نیاز دارند. بسیاری از مدیران فرهنگی در شرایط عادی، جایگاه و قدرت این اصناف را دست‌کم می‌گیرند و حتی نگاه تحقیرآمیز به آنها دارند، اما در شرایط بحرانی و ملتهب اجتماعی است که قدرت و تاثیرگذاری این نهادها -دست‌کم در میان اعضای صنفی و حوزه حرفه‌ای خود- آشکار می‌شود. نهادهای صنفی هنری از قدرت بسیج‌کنندگی اعضای خود و حتی مخاطبان و علاقمندان خود برخوردارند و در بزنگاه‌های تاریخی می‌توانند قدرت صنفی‌شان را به‌رخ بکشند. حتی می‌توان گفت در چنین مواقعی، صنف‌ها می‌توانند هویت و قدرت حرفه‌ای و صنفی خود را که در شرایط عادی به محاق رفته را احیا کرده و به‌نمایش بگذارند. درواقع آنها در چنین موقعیت‌هایی نشان می‌دهند که گرچه از امکان و امکانات لازم برای اثربخشی در شرایط عادی برخوردار نیستند، در شرایط غیرعادی، توان بالقوه آنها بالفعل شده و موازنه قدرت در ساختار فعالیت‌های هنری را به‌هم می‌زنند. وقتی صدای اصناف از سوی مسئولان به توافق و همکاری منجر نشود، به صدای مخالفی تبدیل خواهد شد که می‌تواند ساختار دولتی حوزه فرهنگ و هنر را به چالش بکشد. درواقع شکاف بین ساختار دولتی و نهادهای صنفی در حوزه فرهنگ و هنر در مناسبات درون‌گروهی به‌واسطه التهاب‌های اجتماعی به تقابل دوگانه نهاد دولتی-مدنی در بستری بیرون‌گروهی تبدیل می‌شود. از این حیث، بیانیه‌هایی از این دست فارغ از بهانه‌ای که منجر به تولید محتوا می‌شود، یک تلنگر و هشدار به نهادهای سیاست‌گذار در حوزه فرهنگ و هنر است تا ضرورت و اهمیت جایگاه نهادهای صنفی در شرایط عادی را جدی گرفته و به‌رسمیت بشناسند و نقش حمایت‌گرانه خود از آنها را به فراموشی نسپارند تا نهادهای صنفی هم علیه فراموشی در برابر آنها قرار نگیرند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین