| کد مطلب: ۲۰۷۴۸

بررسی سخنان دیروز محمدرضا عارف و وزیر علوم درباره شروع تغییر در دانشگاه‌ها

اوین دانشگاه می‌شود؟

«قوه‌قضائیه قول داده‌ در کارگروهی پرونده‌های دانشجویان دوباره مطرح‌شده و حرف‌های ما را بشنود.» بعد از چندهفته بحث و نظر درباره تغییرات احتمالی در نگاه به دانشگاه و وضعیت دانشجویان محروم از تحصیل، حسین سیمایی‌صراف، وزیر علوم دیروز با گفتن این جمله، بالاخره به صورت رسمی در این باره اظهارنظر کرده است.

اوین دانشگاه می‌شود؟

 او گفته که وزارت علوم درباره دانشجویان یا اساتید بازداشتی یا آنهایی که پرونده قضایی دارند، نمی‌تواند دخالتی در امور قضایی داشته باشد ولی با قوه‌قضائیه تفاهمی در نظر گرفته شده که درباره پرونده‌های دانشجویی و اعضای هیئت‌علمی است که احیاناً در این قضایا و حوادث گرفتار شدن در کارگروهی، نظرات ما را هم بشنوند: «من مطمئن نیستم قوه‌قضائیه مجدد پرونده را بررسی بکند ولی به ما این قول را داده‌اند که در یک کارگروهی، پرونده‌ها دوباره مطرح شوند. امیدواریم که با طرح آن پرونده‌ها، شنیدن حرف‌ها و شناخت، گزارش‌ها و کارشناسی‌های ما، تجدیدنظری در آرای آنها هم صورت بگیرد.»

از طرف دیگر اجلاس رؤسای دانشگاه‌ها، مؤسسات آموزش عالی پژوهشی و فناوری کشور صبح دیروز، شنبه 24 شهریورماه 1403، با حضور محمدرضا عارف، معاون اول رئیس‌جمهور، سیدضیاء هاشمی، معاون فرهنگی و اجتماعی معاون اول رئیس‌جمهور و حسین سیمایی‌صراف، وزیر علوم، مصطفی رستمی، رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها و رؤسای دانشگاه‌ها در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد و عارف از وضعیت کنونی دانشگاه‌ها انتقاد کرد. او گفت که فضای دانشگاه‌ها امنیتی شده و باید درباره دانشجویان اخراجی جلساتی برگزار یا کارگروهی تشکیل و این مسئله بسته شود: «باید مشخص شود، برخوردی که با دانشجویان شده چند درصد براساس ضوابط بود.»

او در ادامه صحبت‌هایش به موضوعی قدیمی پرداخت که حالا سال‌هاست چندوقت یک‌بار مطرح می‌شود؛ دانشگاه کردن زندان اوین. عارف با بیان اینکه انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است، در پاسخ به درخواست رئیس دانشگاه شهید بهشتی برای اختصاص فضای زندان اوین به این دانشگاه گفت: «با آنکه 21 سال از مصوبه اختصاص فضای زندان به دانشگاه گذشته است، اما تصمیم داریم مخوف‌ترین زندان قبل از انقلاب را به دانشگاه تبدیل کنیم، این موضوع در دولت‌های قبل تصویب شده و اگر پیگیری جدی‌ای صورت گیرد مسئله حل می‌شود و اکنون در دولت چهاردهم آماده‌ایم که آن مصوبه را احیا کرده و زمین معوض هم به قوه‌قضائیه داده شود، این مسئله پیام خوبی به دنیا ارسال می‌کند که «زندان» به «دانشگاه» تبدیل شده است.»

او در ادامه از امنیتی شدن فضای دانشگاه و محافظه‌کار شدن رؤسای دانشگاه‌ها انتقاد کرد: «وقتی از دانشگاه کمک می‌خواهیم، دانشگاهیان می‌پرسند آیا امکان مکان طرح نقد را به دانشگاه‌ها داده‌اید؟ آیا در جهت برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی که فرموده مقام معظم رهبری است عمل کرده‌اید؟ آیا بیان نقد هزینه‌ای ندارد؟ متاسفانه هنر ما این است که صورت‌مسئله را پاک کنیم و برخورد‌های امنیتی داشته باشیم و در چند سال گذشته، این فضا بردانشگاه حاکم بود که دانشگاه با دخالت نیرو‌های غیردانشگاهی و امنیتی آرام شود، اما این آرامش مطلوب نیست، آرامش اصلی پای صحبت جوانان نشستن و با آن‌ها سخن گفتن است؛ آرامشی که به دنبال آن هستیم همان راهبردی است که باعث پیروزی انقلاب اسلامی شد.»

عارف در ادامه با بیان اینکه برخی استادان و رؤسای دانشگاه‌ها در دو دهه گذشته بسیار محافظه‌کار شده‌اند، گفت: «در سال‌های آغازین دهه ۸۰ هر هفته، نامه‌ای به دستمان می‌رسید که تعدادی از رؤسای دانشگاه‌ها، مطالبه‌ای جدی را مطرح کرده بودند، اما امروز باید از خود پرسید آن مطالبات و پیگیری‌ها کجا رفت و چه اتفاقی افتاده است؟ چقدر ماندگاری پست‌ها برای ما ارزشمند شده است که وظایف ذاتی و اجتماعی خودمان را کنار گذاشته‌ایم. دانشگاه هنوز مرجعیت خود را از دست نداده و همچنان احترام استاد و دانشجو زیاد است، اما اگر محافظه‌کار باشیم آیا این جایگاه حفظ خواهد شد؟ وظیفه دانشگاه فقط پژوهش و تربیت دانشجو نیست، نقش دانشگاه در حل مشکلات و مسئولیت اجتماعی بی‌بدیل است و باید قدر این نقش را بدانیم.»

در انتظار وفاق

آغاز سال تحصیلی جدید برای خانواده آموزش عالی با دو تغییر در مقایسه با سال‌های قبل همراه است؛ نخست تزریق کلیدواژه مورد تاکید دولت یعنی «وفاق» به دانشگاه‌ها و دیگری بازگشت روح «حقوق» به وزارت علوم.

بعد از گذشت ۴۵ سال به نظر می‌رسد انتخاب یک چهره حقوقدان و برخاسته از علوم انسانی برای هدایت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به منظور پمپاژ کلیدواژه اصلی گفتمان مسعود پزشکیان و کابینه‌اش یعنی «وفاق» در این وزارتخانه و دانشگاه‌های متبوع آن، بیش از پیش مطرح شده است.

حالا هم دانشجویان و هم اساتید دانشگاه منتنظر تغییرند و این از بین حرف‌هایشان پیداست. به گفته بعضی از اساتید دانشگاه، انتخاب یک فرد برخاسته از رشته علوم انسانی و مشخصاً رشته حقوق و به اصطلاح «حقوقی» برای قرارگیری در صدر وزارت علوم، امید به تغییر در دانشگاه را بیشتر کرده است.

بعد از انقلاب اسلامی حضور فارغ‌التحصیلان رشته‌های علوم انسانی در رأس وزارتخانه علوم به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد و همواره گوی ماجرا در دستان رشته‌های برخاسته از علوم تجربی و ریاضی بوده یا پزشکان و رشته‌های زیرمجموعه علوم زیستی یا مهندسان در زیرشاخه‌های مختلف نظیر شیمی، هوافضا و برق در صدر تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی برای امور نخبگانی کشور قرار گرفته‌اند؛ جز نخستین وزیر علوم یعنی علی شریعتمداری که در دولت موقت بازرگان با عنوان وزیر فرهنگ و آموزش عالی سکان امورات جامعه دانشگاهی را در دست گرفت و دارای مدرک کارشناسی فلسفه و علوم تربیتی، کارشناسی‌ارشد آموزش متوسطه و دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و برنامه‌ریزی درسی بود و دومین وزیر علوم یعنی حسن حبیبی که او نیز وزیر فرهنگ و آموزش عالی در دولت موقت شهید بهشتی – بنی‌صدر شناخته می‌شد، دارای دکترای حقوق و جامعه‌شناسی بود و در تهیه پیش‌نویس قانون اساسی نیز نقش داشت، تا به امروز هیچ‌یک از وزرای علوم از جامعه فارغ‌التحصیلان رشته‌های علوم انسانی انتخاب نشده بودند.

هرچند سید ضیا هاشمی که برای سه‌ماه از مردادماه تا آبان‌ماه ۹۶ به‌عنوان سرپرست این وزارتخانه انتخاب شد نیز دانش‌آموخته رشته جامعه‌شناسی بود اما در قامت یک وزیر در وزارتخانه علوم، حسین سیمایی‌صراف با یک وقفه طولانی بالغ بر ۴۰ ساله، سومین وزیری است که به نمایندگی از دانش‌آموختگان رشته‌های زیر شاخه علوم انسانی وارد مرکز اصلی آموزش عالی می‌شود و برای تصمیم‌گیری درباره مسائل جامعه نخبگانی کشور بر صدر این مجموعه نشسته است.  

حقوقی‌ها تاکنون دو بار توانسته‌اند با سبقت گرفتن از علوم پزشکی و مهندسی روح وزارت علوم را در دست گیرند؛ یک‌بار با انتخاب حسن حبیبی به‌عنوان وزیر علوم در سال ۵۸ و بار دیگر با انتخاب حسین سیمایی‌صراف در سال جاری و به‌عنوان وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در دولت چهاردهم. درواقع وقفه‌ای بالغ بر ۴۰ ساله در این میان رخ داد و مجدداً روح حقوق به وزارت علوم تزریق شد و این انتخاب از بین جامعه «علوم انسانی» از سوی رئیس‌جمهوری که خود پزشک است و در وادی علوم زیستی تحصیل کرده، امیدواری را بیشتر کرده است.

به‌نظر می‌رسد دولت چهاردهم برای به رأس آوردن حقوقی‌ها عزمی جدی دارد؛ چراکه در روزهای گذشته با حکم سیمایی صراف، محمد روشن که معاونت حقوقی و امور مجلس وزارت علوم طی سال‌های ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶، معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه شهید بهشتی و ریاست پژوهشکده خانواده دانشگاه شهید بهشتی را در کارنامه خود دارد و در حوزه حقوق خصوصی و حقوق خانواده چهره‌ای صاحب‌نظر است، به‌عنوان مشاور وزیر علوم انتخاب شده است.

مصادیق وفاق در دانشگاه

مسعود پزشکیان  همانطور که در مناظرات انتخاباتی‌اش نیز درباره لزوم اهتمام به ایرانیان خارج از کشور و اتخاذ تدابیری برای جلوگیری از خروج نخبگان و مهاجرت آنها اشاره کرده بود، درباره ماندن نخبگان در کشور صحبت کرده و وعده داده است که انتخاب مدیران براساس حق و عدالت صورت می‌گیرد اما اساس صحبت‌های او که بازتاب گسترده‌ای داشته و با واکنش‌های مثبت و بعضاً انتقادی همراه شده این است که رئیس‌جمهور اعلام کرده: «همه اساتیدی که به هر طریقی دانشگاه‌ها با آنان لغو قرارداد یا اخراج کردند، بازنگری کنید. دانشجوها را بازگردانید. حق است دانشجو حرف بزند. دانشجو نمی‌تواند آدم بدی باشد، او فردا و آینده کشور است. دانشجو باید بتواند سوال کند. برپایی کرسی آزاداندیشی که مقام معظم رهبری روی آن نیز تاکید داشتند، یعنی اینکه دانشجو بتواند حرف خود را مطرح کند. ما باید با منطق جواب دانشجو را بدهیم.»

تعداد زیادی از اساتید دانشگاه معتقدند، ترمیم شکاف‌های ایجادشده میان دانشجویان و اساتید آرمان‌خواه و مطالبه‌گر با حاکمیت به تبع اتفاقات رخ‌داده در سال‌های اخیر و جلوگیری از عمیق شدن مسائلی که در گفتمان وفاق می‌توان آنها را به خوبی مدیریت کرد، نیازمند تحقق وعده‌ اصلی پزشکیان در انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم یعنی «حق و عدالت» است.

حسین میرمحمدصادقی، حقوقدان و عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهید بهشتی در این باره به «هم‌میهن» می‌گوید، اینکه وزرا به‌ویژه وزیر علوم از میان دانش‌آموختگان علوم انسانی انتخاب شود، محاسن مختلفی دارد: «وزیر علوم باید با جامعیت اعمال نظر کند تا تمام رشته‌ها مورد حمایت قرار گیرند. برای تحقق وفاق بین دانشجو و کادر هیئت‌علمی باید تلاش شود و از طرفی برای اجرای وفاق در دانشگاه باید به این امر توجه شود که دانشجویان سلایق مختلفی دارند. در این سال‌ها بعضاً جز یک سلیقه خاص، صاحبان سلایق دیگر خیلی خود را در تصمیمات شریک نمی‌دانستند و در مسائل مربوط به جامعه و دانشگاه شرکت داده نمی‌شدند. این هنر را وزیر علوم و رؤسای دانشگاه‌ها باید داشته باشند که از نظرات صاحبان سلایق مختلف استفاده کنند.»

وضعیت وخیم دانشگاه

در این بین اما همچنان به نظر می‌رسد منظور اصلی «وفاق در دانشگاه» برای بسیاری از جامعه دانشگاهی، گنگ است و نیاز به تبیین از سوی وزارت علوم دارد. بخشی از جامعه دانشگاهی نسبت به این امر دغدغه دارد که مشخصاً «وفاق در دانشگاه» مادامی که افراد غیرشایسته در دانشگاه حضور دارند، چطور می‌تواند رخ دهد؟

سعید معیدفر، جامعه‌شناس و دانشیار بازنشسته دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در این باره به «هم‌میهن» می‌گوید که ابتدا باید معنای صحیح مدنظر دولت درخصوص «وفاق در دانشگاه» تبیین شود: «به اندازه کافی در سال‌های گذشته آموزش عالی ما خیش زده شده است و هرچه افراد نخبه و کارآمد داشتیم را از دانشگاه بیرون انداخته و هرچه آدم متوسط و ضعیف بوده، به دانشگاه چپانده شده است.

حال می‌خواهیم چه کنیم؟ آیا منظور از وفاق این است که می‌خواهیم افراد موثر را به دانشگاه برگردانیم و در کنار افراد ضعیفی بنشانیم که جایگاه و شأن آنها حضور در دانشگاه نیست؟ آیا می‌خواهیم چنین کاری کنیم و سپس نام آن را «وفاق» بگذاریم؟ یا اینکه می‌خواهیم مشخصاً بررسی کنیم که چه بلایی بر سر دانشگاه و آموزش عالی در سالیان گذشته آمده است و به سرعت این خون کثیف را از بدن بیرون کنیم، سپس خون سالم به آن تزریق کنیم؟ وقتی می‌خواهیم وارد اقدام شویم و مشکلات و بحران‌هایی که در عرصه‌های مختلف اعم از مسائل و آنچه در دانشگاه‌ها آوار شده است حل کنیم، دیگر بحث وفاق معنایی ندارد، چراکه اساس کار روی این امر است که شما دقیقاً درگیر کدام بحران هستید و پس از شناخت مسئله به اقدام روی آورید.

در حال حاضر ما در تمام عرصه‌ها مشکلات بسیار حادی داریم گه اگر با فوریت به آنها رسیدگی نشود تقریباً باید گفت، فرصت‌ها را برای همیشه از دست داده‌ایم. در حال حاضر حوزه آموزش عالی ما به‌دلیل مداخلات ناروا و غیراصولی و بدون برنامه‌ریزی و براساس نگاه‌ها و رویکردهای ایدئولوژیک وضعیت بسیار وخیمی دارد. از اساتید گرفته شده تا دانشجویان و درس‌ها و فضای دانشگاه‌.»

او درباره تجربه خود در محیط دانشگاه هم می‌گوید: «خود من از سال ۹۰ به طور کلی دانشگاه را رها کردم، چراکه احساس کردم دیگر نمی‌توان آنجا نفس کشید. احساس کردم فضای سالمی نیست به دلیل اینکه دیگر آنجا دانشگاه و یک محیط فعال، نقاد و پرتحرک و عرصه‌ای که بتواند به حل مسائل کشور کمک کند، نبود. بلکه دکانی برای عده‌ای شده است که نهایتاً یک پروپاگاندایی برای توده داشته باشند.

همین چند وقت پیش بحث بر سر این بود که یکی از مسئولان اجرایی ما که باید تمام وقت خود را صرف امور اجرایی کشور کند استادتمام دانشگاه شده است. مشخص است در این شرایط دیگر دانشگاه محل کسب دانش نیست بلکه محل توزیع رانت، پوزیشن و تبلیغات برای یک عده خاص است و واقعاً کارکرد دانشگاه در حال حاضر از بین رفته است. از همین رو دیگر نخبگان ما احساس خوبی ندارند، بسیاری از آنها ترجیح می‌دهند رها کرده و بروند و برخی ترجیح می‌دهند اصلاً به دانشگاه نیایند و برخی دیگر الان بیرون دانشگاه در حال کار کردن هستند.

درواقع باید گفت بهترین‌ها الان بیرون دانشگاه هستند و متوسط‌ها و ضعیف‌ها در دانشگاه؛ چراکه دانشگاه فقط مکانی شده است تا عده‌ای بیایند و مدرکی گرفته و عنوان استادتمام یا آقای دکتر بگیرند و به هر حال آن وظیفه اصلی و نقش اصلی که باید داشته باشند را ندارند. دانشگاه یک تابلوی تزئینی شده است که هیچ کارکردی ندارد. گرچه قبلاً هم کارکرد دانشگاه در جامعه ضعیف بود اما الان دیگر هیچ نقشی ندارد و فقط نقش تولید مدرک دارد و نقش اینکه عده‌ای بیایند و در کنار عناوین خود یک عنوان دیگر هم بگیرند را دارد.

این دانشگاه سخت درگیر بحران است و بحث وفاق معنا پیدا نمی‌‌کند بلکه همه سعی ما باید این باشد که به سرعت این محیط را احیا کنیم. دانشگاه در حال حاضر وضعیت کسی را دارد که در حال احتضار است، در شرایط احتضار نمی‌توان گفت بیایید رفیق باشیم و پست‌ها را با هم توزیع کنیم، اگر چنین منطوری از «وفاق در دانشگاه» داریم باید گفت چنین نگاهی کاملاً اشتباه است چراکه به هیچ وجه پذیرفته نیست که برای عرصه‌هایی که درگیر بحران جدی هستند و نفس‌های آخر را می‌کشند درباره «وفاق» به این معنا صحبت کنیم. این خطای بزرگی است.»

معیدفر معتقد است که وفاق در دانشگاه جز با یک امر محقق نخواهد شد: «اگر حاکمیت متوجه شده است که درگیر مسئله بزرگ و بحران در عرصه‌های مختلف است،  نباید تعارف داشته باشد و باید به نحوی از متخصص‌ترین و شایسته‌ترین افراد استفاده کند و کاری به این نداشته باشد که این فرد به حاکمیت نزدیک است یا خیر بلکه به عبارتی باید کسانی که می‌توانند علائم حیاتی این مریض در حال احتضار را برگردانند به کار گیرد تا بعدها بتواند به نحوی این مریض را ریکاوری کند.

بنابراین من به شخصه بر سر مفهوم «وفاق در دانشگاه» مسئله دارم و باید توضیح داده شود که مسئله وفاق در دانشگاه مشخصاً به چه اقداماتی باز می‌گردد. بر اساس آنچه در کابینه اتفاق افتاده است می‌توان این را فهمید که افراد وابسته به جریانات مختلف را بدون در نظر گرفتن شایستگی در کنار هم بنشانیم و کابینه‌ای تشکیل دهیم و به آن بگوییم کابینه ترکیبی است.

اگر چنین منظوری از «وفاق در دانشگاه» وجود داشته باشد که اساساً غلطی مهلک است نشان می‌دهد هنوز درک نکرده‌ایم که درگیر بحران هستیم. تمام سعی ما باید این باشد که فضای دانشگاه را فضای سالمی قرار دهیم که امکان تنفس در آن وجود داشته باشد. دانشگاه باید جایی باشد که افراد شایسته در آن حضور داشته باشند و اساتید و دانشجویان وقتی در آن محیط قرار می‌گیرند حس خوبی داشته باشند. الان وقتی وارد دانشگاه می‌شوید دانشجو و استاد شایسته آن زجر می‌کشند و خیلی علاقه‌ای به آن محیط ندارند. فضای آن دانشگاه فضای زجرآور و خسته‌کننده‌ای است‌.»

او ادامه می‌دهد: «در سال‌های اخیر وقتی وارد دانشگاه می‌شدیم تمام حوزه‌های دانشگاه در اختیار حراست بود و اساس دانشگاه پادگان شده بود و وقتی وارد دانشگاه می‌شدی حس می‌کردی وارد پادگان شده‌ای چراکه جای علم و تبادل اطلاعات و داده‌ها نبود. استاد را می‌ترسانند و دانشجو را اخراج یا تحریم می‌کنند. اساتید شایسته را اخراج می‌کنند و افرادی که شایستگی قرار گرفتن در مقام استادی را ندارند، وارد دانشگاه می‌کنند.

این فضا تاکنون بوده است، الان می‌خواهند با «وفاق» این فضا را چه کنند؟ باید وقتی وارد دانشگاه می‌شویم احساس کنیم وارد یک فضای گفت‌وگویی، علمی، تبادل دانش و اطلاعات می‌شویم که در آن اساتید شایسته و دانشجویان با انگیزه و با علاقه حضور دارند که با صلاحیت وارد دانشگاه شده‌اند.

باید وفاق در دانشگاه تبیین شود که مشخصاً چه معنایی دارد. باید دید از دانشگاه چه انتظاری داریم. برای مثال امسال در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران رشته‌ای تاسیس کردند به نام علوم پژوهش‌های اسلامی، این رشته دقیقاً چیست؟ آیا کار دانشگاه ترویج یک ایدئولوژی یا محل ترویج دانش است؟ آیا دانشگاه حوزه علمیه است و یا برای نهادهای حکومتی کادرسازی می‌کند؟

اولین و مهمترین مسئله ما این است که روندهای این‌چنینی را اصلاح کنیم و مشخص کنیم دانشگاه جایی است که قرار نیست ایدئولوژی خاصی تبلیغ شود، دانشگاه جایی است که قرار نیست در آنجا درجه به افراد دهند و جایی برای مدرک‌گرایی نیست، بلکه صرفاً جایی برای تولید دانش است. حتی اگر دانشگاه در سالیان گذشته در این مسئله ضعیف بوده باشد هم، به‌مراتب در چند سال‌ اخیر این کارکرد علمی خود را از دست داده است.

بنابراین اولین اولویت ما همین است که دانشگاه صرفاً جایی برای تبادل علم و دانش و حضور شایستگان باشد. کسانی که در حوزه دانشگاه حرفی برای گفتن دارند و صاحب آثار و تألیفات هستند در دانشگاه حضور یابند. این باید رویکرد اصلی ما باشد و قاعدتاً وقتی رویکرد اصلی این باشد در مرحله بعد باید مشخص کنیم دانشگاه قرار است برای کشور چه کند؟ آیا دانشگاه صرفاً موجودی جداافتاده و جداگانه است یا اینکه می‌خواهد برای بهبود جامعه کاری انجام دهد‌؟‌ یکی از مشکلات جدی ما این است که رابط بین دانشگاه و جامعه، دانشگاه و صنعت، دانشگاه و اقتصاد و عرصه‌های دیگر قطع است و این رابطه را نداریم.»

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار