| کد مطلب: ۱۸۳۹۸

شکاف عمیق میان نسل زد و نهادهای اجتماعی

کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیب‏ شناسی ایران

شکاف عمیق میان نسل زد و نهادهای اجتماعی

درهر جامعه‌ای نهادهایی برای جامعه‌پذیر کردن فرزندان تعریف شده‌اند که به موجب کارکردهای این نهادها نسل‌ها تربیت یافته و منطبق بر ارزش‌ها و هنجارهای جامعه ایفای نقش می‌کنند، اما باید دید چه اتفاقی می‌افتد که این جامعه‌پذیری در فرزندان ما به صورت ناقص شکل می‌گیرد؟ پاسخ این پرسش را باید در کارکرد نهادهای جامعه‌پذیرکننده یعنی خانواده، آموزش‌وپرورش، رسانه، همسالان و نهاد دین جست‌وجو کرد که این مسئولیت را بر عهده دارند.

روشن است که در سه دهه اخیر در جامعه ایران ضعف کارکردی این نهادها کاملاً مشخص و قابل درک است؛ در واقع انحراف در کارکرد نهادهای اجتماعی از پنج دهه قبل و همزمان با تحولات پیش از انقلاب در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی آغاز شد و بعد از انقلاب سرعت بیشتری پیدا کرد؛ به همین دلیل است که نوجوان نسل امروز را در شرایطی می‌یابیم که در دوران رشد خود تحت آموزش‌های مشخص و منسجمی برای طی کردن فرآیند اجتماعی شدن قرار نداشته است.

به‌طور مشخص نهاد آموزش و پرورش در این زمینه به شدت ناکارآمد عمل کرده و حالا ما با فضایی مردابی در نظام تعلیم و تربیت روبه‌رو هستیم که از حدود ۷۰ سال پیش دست‌نخورده باقی مانده و تغییری در رویکردهای این نهاد اتفاق نیفتاده‌است. من این نهاد را بی‌کارکرد و بی‌خروجی می‌بینم و نقش آن را در تربیت نسل‌های نوجوان جامعه صفر می‌دانم، درواقع در آنچه که امروز در کارکرد نوجوانان جامعه شاهدیم آموزش‌و‌پرورش نقش مؤثری ایفا نکرده بلکه باید گفت این فضای بیرون از نهادهای اجتماعی بوده که نسل نوجوان جامعه یا همان نسل «زد» را تربیت کرده است. نتیجه اینکه آموزش و پرورش ما در حوزه تعلیم و تربیت یک نظام ناکارآمد بوده و در بسیاری از موارد مخرب هم عمل کرده است.

در کنار آن باید به نهاد خانواده در جامعه ایران هم اشاره کرد که به طور کلی رها شد؛ به‌خصوص از سه دهه پیش که سرعت گذار جامعه سنتی ایرانی به سمت مدرنیته و صنعتی شدن شدت یافت و بعد از آن شاهد شکل‌گیری و تردد نسل‌های نو با حجمی از مطالبات پاسخ‌داده‌نشده بودیم. بی‌پاسخی نظام اجتماعی‌کننده جامعه به نیازهای نسل زد در این بازه زمانی منجر به شکل‌گیری نسل‌هایی با تلنباری از نیازها و مطالبات شد و این روند بدون هیچ تغییر ادامه یافت تا جایی‌که چند نسل‌ جامعه با همین رویکرد و با جامعه‌پذیری ناقص وارد میانسالی شده‌اند که تبعات حضور این نسل‌ها در کارکردهای اجتماعی نسل‌های بعد خود را نشان داده است و چرخه انتقال این ضعف کارکردی به نسل‌های بعدی همچنان ادامه دارد.

بنابراین باید پذیرفت که هیچ‌کدام از نهادهای مؤثر در فرایند جامعه‌پذیری فرزندان، یعنی خانواده، رسانه، آموزش و پرورش و دین نتوانسته‌اند ارتباطی منطقی و مؤثر با این نسل برقرار کنند؛ و به تبع این ضعف ساختاری در جامعه‌ای که درحال گذار است و با توجه به جهان پیچیده عصر ما که سرعت تحولات در آن بسیار بالاست و تکنولوژی و رسانه‌های جدید بر تمام کارکردهای اجتماعی آن سایه انداخته، با وجود الگوهای ضعیف و غیرمؤثر، کاملاً طبیعی است که در فضای ارتباطی بین جامعه با نسل زد خلأ بزرگی شکل گیرد که عرصه مناسبی برای جولان رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی است.

در چنین شرایطی است که شاهدیم این فضای خالی در زندگی نوجوانان و جوانان یا همان نسل زد را فضای مجازی و رسانه‌ای پر می‌کند. باوجود چنین روند ناکارآمدی بی‌تردید ۱۰ سال دیگر مانند امروز باید حسرت بی‌تکلیفی متولیان امر در حوزه فرهنگی و اجتماعی را بخوریم؛ چون همواره در مواجهه با تحولات جهانی با نگاه تهدید برخورد کردیم و به جای برنامه‌ریزی و تولید محتوای مناسب، صرفاً مقاومت و صورت مسئله را پاک کردیم.

با عدم پذیرش واقعیت، ماهواره را ممنوع و سایر پلتفرم‌های ارتباط مجازی را فیلتر کردیم اما هرگز تکلیفی برای نهادهای متولی فرهنگ و جامعه‌پذیری قائل نشدیم! غافل از اینکه هیچ شهروند ایرانی نه از وجود ماهواره محروم شد و نه پشت فیلترینگ پلتفرم‌های ارتباطی معطل ماند! این عدم پذیرش و موضع ناکارآمد در مقابل تکنولوژی و تحولات جهانی باعث شد نسل جدید ارتباط متناسب با نیاز خود را از فضایی خارج از نهادهای جامعه‌پذیرکننده دریافت کند.

درمورد این نسل نباید انتظار رفتارهای متناسب با ارزش‌ها و کارکردهای جامعه خود را داشته باشیم؛ چون ارتباطی با آنها در حوزه‌های مختلف برقرار نکردیم و شکافی که بین جامعه و نسل‌های نوجوان و جوان ایجادشده آنقدر عمیق است که با هیچ الگو و فرآیندی پر نمی‌شود؛ به همین دلیل کاملاً طبیعی است که نسل «زد»ِ ما یک رابطه منفی و معکوس با حاکمیت و نهادها و هنجارهای جامعه خود برقرار کند.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی