جهنم/درباره عکسی از فاجعه دپوی زباله نیشابور
عکس را که میبینم تصویر «جهنم» در ذهنم تداعی میشود. تصویری که از جهنم در ذهن دارم به مکانی میماند که هر آلودگی و عفنی که تصور کنید درش پیدا میشود.
عکس را که میبینم تصویر «جهنم» در ذهنم تداعی میشود. تصویری که از جهنم در ذهن دارم به مکانی میماند که هر آلودگی و عفنی که تصور کنید درش پیدا میشود.
این نوجوانان در نهایت مهربانی و بزرگمنشی و... به رئیسجمهور خوشآمد میگویند و از او پذیرایی میکنند و در ادامه بر سر موضوعات مختلفی به گپ و گفت مشغول میشوند و حتی مطالباتشان را در نهایت مناعتطبع بیان میکنند. سوال پیش آمده این است که دیدن چهره نوجوانان با این کمالات البته به شرط رضایت خودشان چه اشکالی میتواند داشته باشد؟
میگویند علاج دلتنگی زیارت است و غم است. من در عین دلتنگی و ناامیدی به حریم امنی پا گذاشتم که شنیده بودم هرچه بخواهم میدهد. خواستم. هرچه به ذهن علیلم، به زبان الکنم رسید، خواستم. باقیاش را سپردم به کرم مولا که کریم کریمان عالم است...
به این فکر میکنم که مدیای ینگه دنیا چنان اذهان مردمان جهان را در سیطره خودش گرفته که اگر ناکارآمدی هم داشته باشد، در ذهن مردم دنیا به حساب درایتشان نوشته میشود. آنوقت صداوسیمای ما آنقدر از ماجرا پرت است که حتی نمیتواند اهالی یک قهوهخانه را قانع کند.
عشق و فداکاری ارزشمندترین هدایا هستند و اشیاء مادی در مقایسه با احساسات حقیقی پشیزی ارزش ندارد.
یارو اسم خودش رو گذاشته «آزادیبخش» بعد اینا اومدن تو یه بیابونی خنزر پنزر ریختن و اسمش رو گذاشتن سهشنبه بازار سیمون بولیوار.
در ایران امروز کمتر کسی پیدا میشود که با واژه مهاجرت درگیر نشده باشد. روزهای زیادی میگذرد که کارد به استخوانت میرسد و هزار چالش و مشکل روی سرت میریزد و تنها راه نجات را در رفتن میبینی.
من آدم شکمویی نیستم. اما دیروز برایم اتفاقی افتاد که داغش روی دلم مانده. چند روزی بود که لپتاپم بازی درمیآورد و برای آنکه در این وانفسای قیمت دلار مبادا از کار بیفتد، خواستم که راه تکرار «ارور» بر خطرش ببندم و قبل از آنکه دستم را توی پوست گردو بگذارد به طبیبش بسپارم.
به جرأت میتوانم بگویم صدی نود سالنهای همایش را مهمانانی تشکیل میدهند که اساساً هیچ ربطی با داستان و موضوع آن نشست ندارند. درحقیقت برگزارکنندگان مجامع، نشستها و جشنوارهها به افراد حاضر در سالن به شکل آکسسوارهای پرکننده صندلیها نگاه میکنند. آکسسوارهایی که اگر در میانشان یکی دو چهره شناختهشده هم باشند فبهالمراد.
موتورسواری در خیابانهای این شهر در روزهای برفی عین جنگیدن در میدان است. به عکس نگاه کنید. زره گلادیاتور را ببینید. دشمن اصلی سرماست. سرمایی که هر طور شده راه خودش را پیدا میکند و به جانت مینشیند.