صدسال تنهایـی/ درباره جیمی کارتر که رویاهایش نسبتی با واقعیت نداشت...
کارتر شمعی بلند را میمانست که صدسال در تنهایی باید قطرهقطره آب میشد تا لحظهلحظه دریابد طعم تلخ واقعیت قدرت را. همان که از آن فراری بود و به همین جهت هم، تا جایی که توانست دست به دامان آرمانهایش میانداخت و میخواست تخیل و رویای زیبا را جایگزین واقعیت زشت و سخت کند و چه خاماندیشی بود کارتر!