تشیع به قبل و بعد انقلاب تقسیم میشود/پرسش و پاسخ با رسول جعفریان نویسنده کتاب «مقدمهای بر مطالعات شیعهشناسی»/ بخش پایانی
در شماره دیروز هممیهن، بخش نخست پرسشوپاسخ با رسول جعفریان، نویسنده کتاب «مقدمهای بر مطالعات شیعهشناسی» منتشر شد.
در شماره دیروز هممیهن، بخش نخست پرسشوپاسخ با رسول جعفریان، نویسنده کتاب «مقدمهای بر مطالعات شیعهشناسی» منتشر شد.
جهان اسلام و بهتبعآن شیعیان، روزهای دشواری را از سر میگذرانند. بخشی از این دشواری، متاثر از برهمخوردن حداقل موازین پیشین بینالمللی و رویکرد شتابزای راست افراطی در سطح جهانی و منطقهای است که خروجی آن را در حملات افسارگسیخته اسرائیل نتانیاهو به مناطق مختلف خاورمیانه قابل مشاهده است و در این میان، هدف اصلی و نهایی را ایران قرار داده است که تنها حکومت شیعی متکی بر اسلام سیاسی را نمایندگی میکند.
خیابان را چارهای جز عادیسازی نیست. خیابان را باید چنان که هست، پذیرفت. جایی برای آمدوشد، برای نمایش پوششها، رنگها و آوازهای مختلف. جایی برای کنسرت خیابانی. همچنان که جایی برای عزاداری مذهبی. اما خیابان جای خودفریبی نیست. برای سادهاندیشان سیاست، خیابان شیطانی است در لباس زیبارویی فریبا. گول میزند و به بیراهه میبرد. سنجیدن وزن سیاسی با حضور خیابانی، مصداق خودفریبی است؛ چه تظاهرات و تجمعات باشد، چه تشییع یا کنسرت. جای وزنکشی در صندوق است، نه خیابان.
برای تندروها این تفاوتهای عینی و جا ماندن از قطار توسعه هیچ اهمیتی ندارد. مسئله اصلی آنان دشمنی با مذاکره و بستن معدود روزنههای باقیمانده تماس ایران با جهان است. حتی قطر را هم شماتت میکنند که چرا راه خود را رفته است و به بیراهه ما پای نگذاشته است؟
رئیس قوهقضائیه روز گذشته در سخنانی درباره بیانیه اخیر جبهه اصلاحات موضعگیری کرد.
پزشکیان کار خود را کرده است و ضربه خود را زده. او نهفقط تندروهای داخلی را با پرسشی صریح مواجه میکند که «اگر حرف نزنیم، پس جنگ کنیم؟»؛ سیگنالی را به جامعه بینالمللی میفرستد و نشان میدهد در ایران، جریان خواستار پذیرش نظم جهانی فعال است و در پی فراهمسازی بستر مذاکراتی جدی و جدید و احیاناً، جامع. این، همان سیگنال متفاوتی است که حتی شاید ترامپ را هم به بازنگری در مواجهه تند ماههای اخیر خود با ایران وادارد.
نمیدانم آنچه در جریان این لایحه رخ داد، ناشی از سیاست غریزی و سادهسازی مسئله پیچیده نفوذ از سوی بزرگان و سران قوا بود که بهجای وفاق برای ایران، به وفاق برابر ایرانیان روی آوردند یا آنکه دستپخت نفوذیها و خروجی دولت بیکیفیت را توشیح کردند. هرکدام باشد، نتیجه فرق نمیکند. خروجی سیاست غریزی و نقشه نفوذی یکی است. شکافی که با جنگ کمی رفو شده بود، بدتر از قبل بازمیگردد.
همچون ناترازیهای امروز که دستکم بخشی از آن، میراث تثبیت قیمتهای توکلی است؛ احمدینژاد نیز خروجی نهایی راهی بود که «چپ جدید» میرفت و توکلی، خواسته یا ناخواسته فضل تقدم در همان راهی را داشت که احمدینژاد تا آخر آن را رفت...
در ۴۸ساعت گذشته، دو مشاور کهنهکار مقامرهبری در سرتیتر اخبار جای گرفتهاند. نخست، علی لاریجانی که سخنگوی کاخ کرملین خبری از سفر او به مسکو و دیدار ناگهانیاش با ولادیمیر پوتین داد و دوم، علیاکبر ولایتی که با انتشار توئیتی صریحاً از «نوبت مسئولین» و «پاسخگو نبودن شیوههای منقضیشده» برای حفظ انسجام و اتحاد ملی در جامعه پس از جنگ نوشت؛ همان موضوعی که چند روز قبل مقامرهبری از آن سخن گفته بود. این دو رخداد پیاپی، پرسشهایی را درباره روند تحولات سیاست داخلی و خارجی کشور شکل میدهد؛ پرسشهایی که البته، انتساب هر دو چهره به عالیترین مقام نظام سیاسی و مسئولیت مشترک آنان بهعنوان مشاور رهبری، آنها را جدیتر میسازد.
واقعاً این سوال جدی پرسیدنی است: اسرائیل با برجام دشمن بود یا جنگ؟ اگر کمی با خود صادق باشیم و مسیر ۱۰ساله برجام تا جنگ را بیحب و بغض بازخوانیم؛ خواهیم دید نتانیاهو کابوس احیای برجام را در خواب میدید و این شبها، رویای ازسرگیری جنگ را میبیند.