توقیف هر فیلم قربانی کردن هزاران آدم
حیف از سینمای ایران که با ترس، سلیقه و عشق به صندلی و قدرت از فیلمهای خوب محروم میشود و جایشان را کمدیهای مبتذل میگیرند.
حیف از سینمای ایران که با ترس، سلیقه و عشق به صندلی و قدرت از فیلمهای خوب محروم میشود و جایشان را کمدیهای مبتذل میگیرند.
«پیر پسر» اگر در بخش مسابقه بود، سیمرغ بهترین بازیگر مرد اصلاً جای حرف و حدیث نداشت. اگر اکران عمومی شود و به اسکار معرفیاش کنیم، بازی پورشیرازی حتی در حد اسکار است.
فکر میکنم وظیفهی کارگردانی که خودش را آدم مقیدی میداند و به ما هم در طول این سالها اینطوری معرفی شده در به تصویر کشیدن قصهای از کتاب مقدس باید با وسواس بیشتری عمل کند.
از آنجایی که «کفایت مذاکرات» اسم کمدی را یدک میکشد، یک اکران خوب هم میگیرد و هیچ بعید نیست پرفروش هم بشود. مثل همهی این فیلمهای فلهای سه، چهار سال اخیر که پرفروش هم شدند و نام و نشانی از آنها در ذهن مخاطب نمانده و حتی در حد یک جوک هم از این کمدیها یادمان نمانده.
بعد از تماشای ابتدای انیمیشن «افسانهی سپهر» و بخشهایی از قسمت اول «پسر دلفینی» که قبلاً دیده بودم، کلاً از انیمیشن ایران ناامید شدم.
نیمی از فیلمهای امسال جشنوارهی فیلم فجر یا پرتره هستند یا براساس وقایع تاریخی ساخته شدهاند.
بهنظرم محمود کریمی بعد از این فیلم باید بنشیند و تکلیفش را با خودش روشن کند که دوست دارد سینماگری باشد که بلد است قصه بگوید، جهان بسازد و تجربه جدید کند یا از همین فیلمسازهایی که عاشق این هستند که سرمایهای برای فیلمشان از نهادی بگیرند و در مقابلش جوری مضامین را به فیلمشان الصاق کنند که با دست خودشان، اثرشان را از بین ببرند.
آن شاگرد چاپخانه در آن پلان بد، باعث شد فیلم یک پله سقوط کند. فیلمی که میتوانست تکاندهنده باشد بهخاطر ضعف کارگردان تبدیل شد به اثری معمولی در حد همان ملودرامهای همیشگی سینمای ایران. زرینکوب سوژهی ملتهبش را با عطش نمایش رضا بابک در نقش مرد بیمار، نابود کرد.
موقع سفارشدادن به سابقهی کارگردان و تواناییهایش نگاه کنید. بپرسید چقدر در زندگیاش فیلم دیده، چه فیلمهایی را دوست دارد و سه تا بازیگر موردعلاقهاش را نام ببرد و ترجیحاً دو خط محاوره هم بنویسد که حداقل وقتی بازیگرها دیالوگهایشان عین آدم فضاییهاست، متوجه گیر کار بشود. یک کاراکتر دراماتیک و یک واقعهی تاریخی دراماتیک، فدای اشتباه پول خرجکردن در سینما شد!
روی سینمای ایران کاملاً احاطه دارد و حتی با فیلم «غریزه اصلی» و شارون استون و مایکل داگلاس هم شوخی میکند تا به نقل قولی از کرک داگلاس برسد و یعنی از سینمای جریان اصلی جهان و فیلمهای مهم غافل نبوده. یکسال بعد از این جشن، داور از ایران میرود.