برخاستن به کشتن خود
«موتورسواری در مراتع خالد نبی ممنوع شد.» سرپرست اداره کل منابعطبیعی استان گلستان، خبر از ممنوعیت موتورسواری در آن نواحی داده است.
«موتورسواری در مراتع خالد نبی ممنوع شد.» سرپرست اداره کل منابعطبیعی استان گلستان، خبر از ممنوعیت موتورسواری در آن نواحی داده است.
در تداوم و پیوستگی تاریخی موجودیت سرزمین مادریمان، بیش از سلحشوری و جنگاوری و نظامیگری، عناصر فرهنگی دخیل بودهاند. نوروز، زبان و ادبیات فارسی و سنتهای ملی و دینی، سبب ساختهشدن هویتی جمعی شد که به جمعیت ساکن در این جغرافیا معنای «ملت ایران» بخشید.
خدایش بیامرزد، استادی داشتم - استاد مرتضی خان ورزی - که در شکستن رسم و سنت میفرمود: «شکستن سنت و عادت کار خوبی است تا آنجا که بنیانکن نشود.» و چه درست میفرمود. خبر مکاتبهٔ استاندار آذربایجان غربی با رئیسجمهور به زبان ترکی از همان سنت شکنیهایی است که میتواند «بنیان کن» باشد.
باید حضور نوروز در کشورهای ترکزبان را نیز خوش آمد گفت. بیگمان مردم آن سرزمینها، خود قرنهاست که نوروز را جشن میگیرند. اما اگر امروز سیاستمدارانی در پی بهرهبرداری سیاسی و هویتسازی از آن باشند، نتیجهای معکوس در پی خواهد داشت: نوروز «ترکی» نمیشود، بلکه آنانی که دل به نوروز میسپارند، در فرهنگ آن حل خواهند شد.
درونی شدن فرهنگ و ادب رانندگی با داغ، درفش و جریمه میسر نمیشود. اگر میشد، بعد از این همه سال توقیف هزار هزار دستگاه موتورسیکلت، جریمه و «اعمال قانون» حداقل موتورسواران ما باید افرادی مبادی آداب فرهنگ ترافیکی از آب درمیآمدند، اما نشد، نتوانستیم.
ما ملتی به راستی افتخارآمیز هستیم، چرا؟ چون پس از اینهمه سختی و مرارتی که قرنهاست کشیدهایم انسانیترین سویه تمدن بشری را فرو نگذاشتهایم و هنوز به مرهم فرهنگ، زخمهایمان را ترمیم میکنیم.
«جغرافیاست که تاریخ را میسازد» و این گزاره، دقیق و درست است. اما آنچه سرزمین ما را با این هویت و پیشینه به امروز رسانده، البته فقط شکل و موقع جغرافیایی آن نبوده است. زاگرس، البرز، دشتهای و بیابانهای مرکزی ایران، در حفظ هویت و شخصیت ملی ما تاثیری غیر قابلانکار داشتهاند.
در اینکه شبکههای اجتماعی مناسبات و نحوه حضور آدمها در جامعه را تغییر داده، شکی نیست. ما در زمانهای زندگی میکنیم که هر کانال و صفحهای و حسابی در این شبکهها میتواند مانند کانالهای تلویزیونی ۲۰-۱۰ سال پیش عمل کند.
فردوسی بزرگ در شاهنامهای که برای ما به میراث گذاشته، شیوه و رسم و راهی را در پرداختن به شخصیتهای روایتهای اسطورهای و تاریخیاش برگزیده که جوهر ادب فارسی است.
احمد عزیزی دیپلمات قدیمی، کتاب خاطرات دلکشی دارد بهنام «شتای عمر». آقای عزیزی از کادرهای اولیه وزارت امورخارجه دولت انقلابی است و روایتهایی از ناآشنایی دیپلماتهای تازهکار به پیچیدگیها و الزامات تشریفات و بایدها و نبایدهای پروتکلهای معمول در دید و بازدیدهای رسمی دارد.