انقلاب صنعتی لیتیوم: سرآغاز حکمرانی نوین در جهانی متحولشده
دکتر سید علیرضا بهبهانی| دیپلماسی علم و فناوری
در ابتدای قرن بیستویکم، جهان در میانه تحولات عمیق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فناورانه قرار گرفته است. از جهشهای حیرتانگیز در فناوریهایی نظیر هوش مصنوعی، خودروهای خودران، و انرژیهای پاک گرفته تا تحولات ژئوپلیتیک که ساختارهای حکمرانی را دگرگون کردهاند، همه نشان از بازتعریف قدرت و نفوذ در این عصر جدید دارند.
تحولات فناوری، ریشهایترین تغییرات را در سیاست و حکمرانی ایجاد کرده است. امروز، لیتیوم همان نقشی را ایفا میکند که نفت در قرن بیستم داشت؛ عنصر استراتژیکی که برندهها و بازندههای آینده را مشخص میکند. کشورهایی چون بولیوی، شیلی و ایران که ذخایر عظیمی از این «طلای سفید» دارند، اگر از منابع خود بهدرستی بهرهبرداری کنند، میتوانند در معادلات قدرت آینده نقش کلیدی ایفا کنند. اما آیا آنها میتوانند از تلههای تاریخی نفت و وابستگی رها شوند؟
در صحنه سیاسی جهان، تحولات عمیقتر و غیرقابلپیشبینیتر از همیشه هستند. خاورمیانه، که زمانی مرکز اصلی بحرانهای جهانی بود، اکنون در حال گذار به نظم جدیدی است. محور مقاومت، بهعنوان یکی از ارکان اصلی سیاست منطقهای، در حال تغییر شکل است. در سوریه، بشار اسد که سالها بر ساختار قدرت این کشور حکمرانی میکرد، به نقطه افول خود رسیده و احتمال حذف او از معادلات، بیش از هر زمان دیگری به واقعیت نزدیک است. در اسرائیل، نتانیاهو، چهرهای که بهعنوان ستون صهیونیسم شناخته میشد، با محاکمات داخلی و افول قدرت روبهرو شده است. جهان عرب، با پوستاندازی سیاسی و بازتعریف روابط خود، بهدنبال ایجاد ثباتی نوین است.
در مقیاسی گستردهتر، جنگ اوکراین و روسیه نمونهای از بازتعریف نظامهای قدرت جهانی است. روسیه، اگرچه در تلاش است تا نفوذ خود را گسترش دهد، با محدودیتهایی جدی مواجه است. در همین حال، چین، بهعنوان بازیگری اقتصادی و فناورانه، در حال تقویت موقعیت خود در صحنه بینالمللی است، در حالیکه آمریکا با بدهیهای کلان، شکافهای داخلی و چالشهای اقتصادی روبهرو است. اروپا نیز، در میانه بحرانهای اقتصادی و امنیتی، همچنان بهدنبال بازسازی اتحادهای خود است.
اما در این میان، فناوری نقش اصلی را بازی میکند. فناوریهای جدید مانند بلاکچین، هوش مصنوعی، و ارتباطات ماهوارهای نظیر استارلینک، ساختارهای قدرت سنتی را به چالش کشیدهاند. این فناوریها، از یکسو، دولتها را قادر به اعمال کنترل دقیقتر بر شهروندان میکنند و از سوی دیگر، ابزارهایی را در اختیار شهروندان قرار میدهند که قدرت نظارت بر دولتها را افزایش میدهد. در این شرایط، کشورهایی که بتوانند بین کنترل و شفافیت تعادل برقرار کنند، در جهان آینده موفق خواهند بود.
در ایران، منابع عظیم لیتیوم، ظرفیتهای فناورانه، و نیروی انسانی متخصص، فرصتی بینظیر برای تبدیلشدن به قدرتی فناورانه در جهان فراهم کرده است. اما تحقق این هدف، نیازمند تغییر رویکردهای حکمرانی و ایجاد دیپلماسی علم و فناوری است. این دیپلماسی، نهتنها ابزاری برای انتقال فناوری بلکه راهی برای تثبیت موقعیت کشور در نظم جهانی جدید است.
جهان در حال بازتعریف خود است؛ نظمی که در آن مرزهای میان فناوری، سیاست، و اقتصاد محو میشود و کشورها باید توانایی بازآفرینی خود را داشته باشند. انقلاب صنعتی لیتیوم، فرصتی بینظیر برای شکلدهی آینده است؛ فرصتی که تنها به شرط آگاهی از پیچیدگیهای آن، میتوان از آن بهرهبرداری کرد. ایران، اگر بتواند بهدرستی نقش خود را در این نظم نوین ایفا کند، میتواند نهتنها در منطقه بلکه در صحنه جهانی، به بازیگری تعیینکننده تبدیل شود.
آینده متعلق به کسانی است که قدرت علم و فناوری را در خدمت حکمرانی عادلانه و توسعه پایدار قرار دهند.
آینده جهانی به شکل منحصربهفردی به فناوریهای تحولآفرین گره خورده است. فضاپیماها و ارتباطات ماهوارهای، همچون برنامههای استارلینک، مفهوم مرزها را بازتعریف کردهاند. کشورهایی که در گذشته از نظر جغرافیایی محدود بودند، اکنون میتوانند از طریق فناوری بر موانع غلبه کنند. هوش مصنوعی، با توانایی شبیهسازی تصمیمگیری انسانی، نهتنها سیاستهای داخلی بلکه دیپلماسی بینالمللی را تحتتأثیر قرار داده است.
از سوی دیگر، مدیریت تغییرات اقلیمی و انرژیهای تجدیدپذیر، بخش دیگری از معادلات حکمرانی نوین است. کشورهایی که سرمایهگذاری استراتژیک در این حوزهها انجام دادهاند، بهزودی قدرت نرم و سخت جدیدی را تجربه خواهند کرد. اروپا که با بحرانهای اقتصادی و جمعیتی روبهروست، در تلاش است تا از طریق پیمانهای سبز، جایگاه خود را بازسازی کند. اما این چالشها، بدون مدیریت هوشمندانه منابع و فناوری، میتواند به انزوای بیشتر منجر شود.