| کد مطلب: ۳۰۱۱۹

آینده دین و مرجعیت دینی در ایران

دین اهداف اجتماعی دارد که از طریق مسلمانان و علمای دینی می‌تواند دنبال شود. از نظر من آراء متأخر آیت‌الله منتظری نیز به همین سمت سوق پیدا کرد و این بسیار مهم است.

آینده دین و مرجعیت دینی در ایران

مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس: سی‌وچند سال پیش سیاه‌مشقی با عنوان سرآغاز نواندیشی معاصر با قلم بنده چاپ شد و در آن کتاب از متفکران بزرگ جهان اسلام از جمله علی عبدالرازق مصری بحث کردم و به تفصیل، دیدگاه‌های ایشان را توضیح دادم که تفکیک دین و دولت را مطرح کردند؛ معتقد است که حتی رسول‌الله به اقتضای شرایط حکومت ایجاد کرد. عبدالرازق در این مبحث توضیح می‌دهد که تفکیک دین و دولت، هم به نفع دموکراسی است و هم پاسخگویی دولت را بیشتر و کنترل دولت را راحت‌تر می‌کند و بعلاوه منجر به حفظ اصالت دین می‌شود و نفوذ معنوی و اجتماعی دین را افزایش داده و می‌تواند موثر شود.

در سی سال گذشته از نظر من این نظریه عبدالرازق در ایران نیز آزموده شد و پیمایش‌ها نشان داد که دین در ایران همچنان بخشی از فرهنگ و بخشی از جامعه است و در دل‌ها وجود دارد اما از آنجایی که تداعی سیاسی دارد (سیاست به معنای دولت) در نتیجه در ذهن و جان برخی از طیف‌های اجتماعی نفوذ خود را از دست داده و محل مناقشه شده است.

بیست‌وچند سال پیش بحثی در انجمن جامعه‌شناسی داشتم و در آنجا توضیح دادم که تفکیک دین و دولت به معنای خصوصی‌سازی اسلام و دین نیست بلکه آن دین اجتماعی با تفکیک دین و دولت خوب می‌تواند کار کند؛ دینی که با نهادهای اجتماعی، علمای دین، فرهنگ‌ها و حوزه‌ها معرفی شود، بهتر می‌شود از آن مراقبت کرد و غایات آن دنبال شود.

دین اهداف اجتماعی دارد که از طریق مسلمانان و علمای دینی می‌تواند دنبال شود. از نظر من آراء متأخر آیت‌الله منتظری نیز به همین سمت سوق پیدا کرد و این بسیار مهم است. ادراک‌های آیت‌الله منتظری کار کرد و شواهد و مظاهر را دید و تجربه‌ها را دید و یادگرفت. او به حقایق گشوده بود و تأمل کرد و حتی در دیدگاه‌های خود تأمل کرد و سیر الی‌الله خود را از دست نداد. او در پی حقیقت دویدن را از دست نداد و توانست از حقایق، آزادگی و عدالت دفاع کند.

10 سال پیش در شماره ۱۳ «ایران‌فردا» نیز آینده‌پژوهی از من چاپ شد که سناریوهای دین سیاسی را در آن بررسی کردم. در آن مقاله اجبارهایی که ما را به آینده پرتاب می‌کند و نداشتن درکی نسبت به آن را بررسی کردم. براساس متدهای علمی پیشران‌های آینده را بررسی کردم. برای نمونه، جامعه ما زنانه می‌شود و زنانه شدن یک روند است که اتفاق می‌افتد و یا ایجاد فضای رقابتی، تنوع‌های نسلی و هویتی به وجود می‌آید و این بخشی از جامعه است که باید آن را باور کرد.

در زندگی بخش‌های متنوعی به وجود می‌آید و این واقعیت‌ها بخشی از جامعه ما است و هیچ پیغمبری نیامد که واقعیت‌ها را تکوین کند و در ادامه پیشران‌های فرهنگی را بررسی کردم که براساس آن جنبش‌های محیط زیستی مهم می‌شود، تکثر در جامعه به وجود می‌آید که بخشی از رشد این جامعه است. روندهای دانش، ترندهای اقتصادی، جهانی شدن و چرخش مرزها و اهمیت دیپلماسی و تغییراتی که در حکمرانی رخ می‌دهد نیز از دیگر مواردی بود که درباره آن‌ها بحث کردم. در ادامه به اینکه چه روندهایی در دین و دینداری در ایران رخ می‌دهد را بررسی کردم.

براساس شواهد و پیمایش‌ها به این نتیجه رسیدم که دین همچنان در ایران هست اما دچار تنوعات و پرسش‌های زیادی شده است. کم و کیف‌های دینداری براساس پیوندهای اجتماعی متفاوت شده است؛ برای نمونه دینداری طبقه متوسط شهری ویژگی‌های تازه‌ای پیدا کرده، افراد تحصیلکرده با رفتن به دانشگاه در نوع برداشت‌های دینی‌شان تغییراتی به وجود می‌آید و در کنار جریان سنتی دین و جریان رسمی دولتی دین یک نوع دین‌گرایی‌های تجددخواهانه و همینطور در خود حوزه علمیه، علمای نواندیش به وجود می‌آیند.

در این جامعه دین، دینِ قبلی نیست و منابع و تعدد دیدگاه‌ها، اجتهادها، نواندیشی‌ها و گرایش‌های مختلف به وجود می‌آید و در کنار آن انواع دیگری از دین از جمله دین عامه‌پسند به وجود می‌آید. یکی از چیزهایی که در ایران در حال رشد است پدیده دین به مثابه تجربه شخصی است. اینکه فرد تجربه زیسته دینی در تجربه فردی خود داشته باشد و این مسائل در ایران در حال رشد است. البته فقه هم می‌تواند در این گرایش‌ها قرار گیرد و کمک کند.

دین خصوصی در ایران در حال رشد است، به این معنی که دین بتواند به زندگی خصوصی فرد کمک کند. در واقع دین در ایران هست اما قالب‌های مختلفی دارد و تنوع‌های مختلفی پیدا کرده است. در نهایت این یکپارچه فکر کردن همه براساس دیدگاه یک نفر با توجه به مقتضیات فرهنگی ایران اجازه بروز پیدا نمی‌کند. اما متاسفانه بعد از انقلاب با توجه به دولتی شدن و عمومی شدن دین و همچنین انحصاری شدن و هژمون پیدا کردن دین بر علم و اخلاق و فرهنگ و جامعه مدنی و تفکر در نتیجه میراث معنوی در حال تخریب است. در ایران وضعیتی به وجود آورده‌ایم که خداوند در حال کسوف است و خداوند با آیاتش در جامعه تجلی پیدا نمی‌کند و صدای دین به برخی از وجدان‌ها سخت می‌رسد.

تحقیقات من نشان می‌دهد که اینگونه نیست که دین در ایران رفته باشد، بلکه دین در ایران همچنان وجود دارد و در ذهن و تاریخ و فرهنگ ایرانی ثبت است اما در حال کسوف و خسوف است و ما حجاب [مانع] شدیم و شرایطی ایجاد کردیم که صدای دین به وجدان‌ها نمی‌رسد و ما باید تلاش‌هایی کنیم که حجاب‌ها [موانع] برطرف شود و همینطور به نام دین نهادهای غلط و مشکلاتی که ایجاد کردیم برطرف شود.

ما چهار سناریو پیش روی دین سیاسی داریم. اگر عاملان دین خوب عمل کنند و ساختار آمادگی تحول داشته باشد، در آینده شاهد دین سفید خواهیم شد؛ دینی که مدنی و فرهنگی است و در بهبود جامعه و سعادت عمومی مشارکت می‌کند و گفت‌وگوهای آزادمنشانه خواهد داشت. اما اگر عاملان دینی خوب عمل کنند ولی ساختارهای رسمی حکومتی تحول پیدا نکند، با دین سبز مواجه خواهیم شد؛ دینی که اصلاح‌طلب و تحول‌خواه است و با وجود تحول پیدا نکردن ساختار حاکمیت همچنان به عدالت و اصلاح دعوت می‌کند و از حقوق مردم به نام دین دفاع می‌کند.

اگر ساختارها بهبود پیدا کند اما عاملان دینی نتوانند کار کنند، در ایران آینده‌ای خواهیم داشت که دچار دوگانه دین و سکولاریسم خواهد شد و شاهد دین سرخی خواهیم شد که خشونتگرا است. اما اگر نه عاملان دینی خوب کار کنند و نه ساختار بهبود پیدا کند، در آینده با یک دین سیاه روبه‌رو خواهیم شد که از یک سو دین دولتی است و دین‌زدایی و دین‌گریزی رقم خواهد زد و تداعی‌کننده خشونت و ستم است و امیدوارم چنین نشود چراکه به مثابه تاراج ارزش‌ها و هویت و فرهنگ ما خواهد بود.

دیدگاه

ویژه سیاست
آخرین اخبار