| کد مطلب: ۱۰۸۰۶

مهاجرت فقط برای ثروت؟

ارزیابی جامعه‌شناسان از اظهارات اخیر رئیس‌جمهور و وزیر علوم درباره نخبگان

تمایل و رغبت برای مهاجرت این روزها بیش از همیشه در میان تمامی اقشار جامعه بروز و ظهور کرده است. متاسفانه تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان نیز درک درستی از علل و ریشه‌های مهاجرت ندارند و همواره با اظهارنظرهای نامناسب درباره مهاجرت که در آینده نه‌چندان دور به بحران تبدیل خواهد شد، روند تصمیم‌گیری مهاجرت متخصصان و نیروهای مؤثر را تسریع می‌سازند. 

بار سفر بستن و از کشور رفتن برای همیشه همان کلمه تکراری مهاجرت در کنار آمار پایین فرزندآوری در کشور، آینده ایران را به چالش می‌کشند. با این حال تلاش برای رسیدن به آرامش و آینده‌ای بهتر حق ذاتی هر انسانی است. نگاهی به شرایط کشور اعم از تنگناهای روزافزون اقتصادی، آمار ترسناک بیکاری در کشور تا انواع تحدیدهای روا داشته‌شده علیه آزادی‌های اجتماعی و سیاسی شهروندان در کنار ایجاد تنش‌های روزافزون علیه بخشی از جامعه که با قرائت گروه‌های تندرو حاضر در ساختار حاکمه از مفاهیم ارزشی و اخلاقی همسو نیستند همگی عواملی هستند که سیل رو به فزونی مهاجرت از کشور را به‌ویژه در کمتر از یک دهه اخیر و حتی شاید بعد از اعتراضات سال گذشته رقم‌زده‌اند. تاجایی‌که روح‌الله دهقانی‌فیروزآبادی معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانش‌بنیان رئیس‌جمهور،  نسبت به رشد دوبرابری خروج نخبگان از کشور دربرخی از حوزه‌ها ابراز نگرانی کرده است. از طرف دیگر بنا بر آمار اعلامی از سوی رصدخانه مهاجرت ایران که در چارچوب سالنامه مهاجرتی ایران ۱۴۰۱ منتشر شده است؛ «تمایل به مهاجرت به غیر از گروه پزشکان و پرستاران، که تمایل به مهاجرت‌شان بیش از ۶۰‌درصد بوده، در میان گروه «کارکنان»، «مدیران میانی» و همچنین «کارآفرینان و مدیران ارشد» از سایر گروه‌ها بالاتر و در تراز ۷۰‌درصد است. این میل برای گروه‌های «دانشجویان و فارغ‌التحصیلان» و «دانشجویان خارجی در ایران» ۶۶‌درصد است.» ‌همچنین براساس همین گزارش، تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور طی یک تا دودهه گذشته، از ۱۷هزار نفر در سال ۲۰۰۰، به ۶۶هزار نفر در سال ۲۰۲۰ رسیده؛ این درحالیست که براساس تحلیل یافته‌های مؤسسه افکارسنجی گالوپ، میل به بازگشت مهاجران ایرانی به کشور فقط یک‌درصد است. با این حال امروز مهاجرت و حتی پناهندگی ایرانیان تنها محدود به جامعه نخبگانی کشور نیست. این روزها از مهاجرت نیروی کار ساده و حتی مهاجرت در بخش‌هایی مانند کشاورزی نیز سخن گفته می‌شود. شرایط به‌گونه‌ای است که بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران تاکید می‌کند:«شاید تا حدود پنج‌سال دیگر به‌دلیل مشکلات اقتصادی و اقلیمی نیروی‌ کاری نداشته باشیم.» او حتی اتفاقات پاییز سال ۱۴۰۱ را نیز موضوعی می‌داند که  تاثیر قابل‌توجهی در مهاجرت خواهد داشت. 

با این حال مواجهه مسئولان کشور با مهاجرت ایرانیان همراه با تقبیح و طعنه و تقلیل دادن ریشه‌های مهاجرت به زیاده‌طلبی و عافیت‌جویی مهاجران است. به نظر می‌رسد مقامات به جای آنکه نگاهی به عملکرد خود داشته باشند، دست به فرافکنی زده و ارزش‌های علاقه‌مندان به مهاجرت و رویکرد آنها نسبت به سبک زندگی‌شان را عامل مهاجرت می‌دانند. ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور در مراسم روز دانشجو در دانشگاه شهید بهشتی یکی از شاخص‌های نخبگی را وطن‌دوستی دانست و گفت:«نخبگی اجازه می‌دهد که خدمت به کشور را رها کنید و به این بهانه که فلان جا مقداری بیشتر به من پول می‌دهد پس به آنجا بروم؟» با این حال رئیس‌دولت سیزدهم نگفت که اولاً آیا وطن‌دوستی تنها مختص به شهروندان نخبه است یا شامل مقامات نیز می‌شود و دوم آنکه، یک مسئول وطن‌دوست چه وظایفی در برابر رفاه‌، ‌‌آینده و حقوق و آزادی‌های اساسی شهروندان دارد. نگاهی به مشکلات عدیده ایرانیان در حوزه‌های مختلف این شبهه را ایجاد می‌کند که اساساً رئیس‌جمهور تا چه میزان با مشکلات مردم در ابعاد مختلف و از نزدیک آشنایی دارد. در همین ارتباط وزیر علوم در نشست پرسش و پاسخ دانشجویی در دانشگاه شریف با اشاره به افزایش نرخ آزادسازی مدرک تحصیلی با بیان اینکه افرادی هستند که مخالف افزایش هزینه هستند، گفت: «افرادی هستند که مخالف افزایش هزینه آزادسازی هستند و این اعتراض را به ما منتقل می‌کنند. از طرف دیگر افراد خیلی زیادی هم هستند که می‌گویند این افراد با پول ما تحصیل کرده تا به ما خدمت کنند، چرا باید از کشور خارج شوند؟ و می‌گویند راضی نیستیم از بیت‌المالی که متعلق به ما است برای فردی که می‌خواهد به خارج برود، خرج شود.» با توجه به سخنان زلفی‌گل این سوال ایجاد می‌شود که آیا از نگاه او به‌عنوان وزیر علوم، افزایش نرخ آزادسازی مدرک راهی برای مقابله با مهاجرت است و آیا از نگاه او باید به جای حذف علل،  با معلول مقابله کرد. وانگهی افزایش نرخ آزادسازی مدرک را می‌توان نوعی دامن زدن به اختلافات طبقاتی نیز دانست‌. زیرا در چنین شرایطی تنها افراد متمول و ثروتمند می‌توانند برای آینده خود تصمیم مقتضی گرفته و آزادانه برای رفتن یا ماندن اتخاذ تصمیم کنند. درحالی‌که افراد کم‌برخوردارتر حتی توان برداشتن اولین قدم یعنی آزادسازی مدرک تحصیلی خود را نیز نخواهند داشت و مجبور به ماندن می‌شوند. اینکه آیا اجبار و اکراه در ماندن آن‌هم برای گروه‌های کم‌درآمدتر راهکاری منطقی و منصفانه است یا رویکردی کژکارد که به خشم و عصبانیت جامعه می‌تواند دامن بزند؟ سوال بسیار مهمی است که مسئولان ذیربط باید به آن پاسخ دهند.

 

بحران نیروی کار در انتظار کشور

تقی آزادارمکی،‌ جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تهران درباره رویکرد مقامات نسبت به پدیده مهاجرت به هم‌میهن گفت:«معمولاً وقتی یک واقعیت بزرگ و پیچیده را نبینیم، آن را با مهارت‌هایی تقلیل می‌دهیم به یکی از اجزای آن پدیده. درباره مسئله مهاجرت هم این موضوع صدق می‌کند. جامعه به لحاظ اقتصادی و اجتماعی بیمار است اما می‌گویند که نخبه صرفاً به دلیل اقتصادی مهاجرت می‌کند. این درحالیست که اولین علت مهاجرت نخبگان از کشور دلیل اقتصادی نیست. اگرچه در کشورهای دیگر به نخبگی این افراد اهمیت می‌دهند و آنها دچار مشکل اقتصادی نمی‌شوند. اما نخبه‌ها به این دلیل از کشور ما مهاجرت می‌کنند که در خیلی از عرصه‌ها، پخمه‌ها حضور و نفوذ دارند و جای نخبه‌ها را پخمه‌ها و شبه‌نخبه‌ها گرفته‌اند.» او اضافه می‌کند:«دانشگاه‌های ما نیروی متخصص تربیت می‌کند اما نهادها و سازمان‌ها از داخل احزاب وابسته به خود و مناسبات شخصی خود نیرو استخدام می‌کنند. تعداد بالایی از افراد به‌عنوان متخصص روابط بین‌الملل در دانشگاه‌ها تربیت می‌شوند اما وزارت امورخارجه از آنها به‌عنوان سفیر و نماینده ایران در خارج از کشور استفاده نمی‌کند؛ جای این افراد را فرزندان و وابستگان افراد می‌گیرند؛ در همه وزارتخانه‌ها وضعیت چنین است. مسئله دیگر، بدبینی نسبت به نخبه‌ها در کشور است. هر کس در این کشور باسوادتر است غرب‌زده‌تر تلقی می‌شود. هر که منتقدتر است، خائن‌تر تلقی می‌شود؛ افرادی که تابع هستند محبوب شده و صاحب جایگاه می‌شوند. به رؤسای دانشکده‌های کشور نگاه کنید تا به شرایط پی ببرید. مسئله سوم و بسیار مهم این است که وقتی جامعه‌ای انسجام اجتماعی خود را از دست می‌دهد قدرت و محبوبیت و کارآمدی مطلوب ندارد نیروهای خود را بیرون می‌ریزد. علت اصلی مهاجرت عدم چسبندگی نظام اجتماعی به نظام سیاسی و فرهنگی است. متخصصین التماس می‌کنند که از دانش و مهارت آنها استفاده شود اما این کار را نمی‌کنند. بخش اعظم نخبه‌ها نه به دلیل مشکل اقتصادی بلکه به دلیل همین بیرون افتادن از چرخه‌های مربوط به دانش‌ است که از ایران خارج می‌شوند. باسوادترین و بهترین افراد این کشور با کمترین هزینه‌ها و دریافتی‌ها فعالیت علمی کردند اما چون اثر فعالیت علمی خود را دیدند و جذب سیستم شدند، ماندند.» این استاد دانشگاه عنوان کرد:«امروز تنها نخبه‌ها مهاجرت نمی‌کنند بلکه همه گروه‌های اجتماعی اقدام به مهاجرت می‌کنند. تعداد زیادی از مردم ایران می‌خواهند از کشور خارج شوند. علت این مسئله فقدان چسبندگی فرهنگی و سیاسی است. همبستگی اجتماعی، ‌سازگاری اجتماعی و فرهنگی، اخلاق عمومی‌ و... دچار افول شده است. افراد ولو کارگر ساده، مهاجرت می‌کنند به این دلیل که احساس می‌کنند شرایطی که در اینجا وجود دارد آزارش می‌دهد درحالی‌که در کشور دیگر آزار نمی‌بیند.» او درباره افزایش نرخ آزادسازی مدرک به‌عنوان راهکاری برای ممانعت از مهاجرت نخبگان،‌ عنوان کرد:«امروز در وزارت علوم هجمه‌ای فراگیر نسبت به آزادسازی مدرک فارغ‌التحصیلان به راه افتاده است. این هجمه به‌قدری زیاد است که معاونت آموزشی وزارتخانه از کارشناسان آموزشی دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها طلب نیرو کرده است که نمی‌رسیم پول بگیریم و مدارک را آزاد کنیم. این نیروها در دانشگاه آموزش می‌دهند که به آزادسازی مدارک کمک کنند. این مسئله نشان‌دهنده آن است که مهاجرت افراد در کشور افزایش داشته است که شامل وزارت علوم و وزارت بهداشت نیز می‌شود. البته 20 سال است که جامعه‌شناسان فریاد می‌زنند سرمایه‌های ملی از کشور خارج می‌شوند اما کسی گوش نکرد. اما امروز در وزارت علوم پول می‌گیرند و مدرک می‌دهند و مردم می‌‌روند. دولت‌ها اگر به فکر مردم خودشان نباشند باید به فکر چه کسی باشند. چرا نباید برای مردم کاری کرد.» آزادارمکی تاکید کرد:«مشکل عمده ‌آن است که بخش اعظم فارغ‌التحصیلان کشور در حال مهاجرت هستند. به علاوه اینکه سایر گروه‌ها هم در حال خروج از کشور هستند. این اتفاق عظیم منجر به بحران نیروی انسانی در کشور می‌شود. فکر نکنید که تنها افراد دارای مدارک بالای تحصیلی می‌توانند مشکلات کشور را حل کنند؛ هر کس که قادر به این کار است اعم از اینکه مدرک تحصیلی بالایی داشته باشد یا نه، از کشور می‌خواهد خارج شود. ما در آینده نزدیک دچار بحران مدیریتی،‌ کارشناسی،‌ نیروی کار و از همه مهم‌تر، علم و دانش خواهیم بود.»

آنچه امروز رخ می‌دهد فرار است نه مهاجرت

سعید معیدفر، جامعه‌شناس و استاد بازنشسته دانشگاه تهران درباره نگاه مقامات به مهاجرت به هم‌میهن گفت:«معمولاً در نظریه‌های مهاجرت که می‌تواند اعم از مهاجرت‌های داخلی و بین‌المللی باشد، نظریه‌ها مشترک است. در پدیده مهاجرت باید سه عامل جاذبه‌های مقصد، دافعه‌های مبدأ و مسیر مبدأ تا مقصد مورد بررسی قرار بگیرد. همچنین باید بررسی کرد که میزان غلبه جاذبه‌ها بر دافعه‌ها چه میزان است. مسائل و مشکلات مسیر مهاجرت تا زمان استقرار در مقصد نیز مهم است. در بسیاری موارد در پدیده مهاجرت جاذبه‌های اقتصادی مقصد برای عده‌ای زیاد است درحالی‌که در مبدأ وضعیت اشتغال یا درآمد مناسب نیست. این افراد برای داشتن شغل یا درآمد بهتر به کشور مقصد مهاجرت می‌کنند. این موضوع در کشورهای مختلف جهان از جمله ایران وجود دارد.» این جامعه‌شناس اظهار داشت:«متاسفانه امروز مهاجرت تحت هر شرایطی رخ می‌دهد. هر هفته تعداد زیادی از مهاجران در دریای مدیترانه جان خود را از دست می‌دهند. اکثر این افراد از ایران،‌ افغانستان،‌ نیجریه و سایر کشورهایی هستند که از نظر ساختار توسعه اجتماعی و جایگاه اجتماعی با مشکلات جدی مواجهند. در واقع این افراد مبدأ و مقصد را مقایسه نمی‌کنند و تنها قصد رفتن دارند که می‌توان از آن به‌عنوان فرار یاد کرد و نه مهاجرت. امروز عده زیادی از کشور فرار می‌کنند نه مهاجرت. دلیل این موضوع تنگناهای امنیتی، مشکلات اقتصادی، تنفر و انزجار نسبت به مبدأ، ‌احساس پوچی در کشور خود است. همچنین بسیاری از مهاجران احساس می‌کنند، در کشور خود به‌عنوان انسان و فردی که دارای جایگاه و منابع و منافع است، شناخته نمی‌شوند. به‌ویژه در کشورهایی که شهروندان درجه اول، دوم و سوم وجود دارد این پدیده بیشتر احساس می‌شود. مدتی پیش در صداوسیما فردی بیان کرد، این کشور مال حزب‌اللهی‌هاست. معنای این حرف آن است که افرادی در کشور ما دارای تامین اقتصادی، ‌اجتماعی‌، حیثیت و احترام هستند و شهروند تلقی می‌شوند که حزب‌اللهی باشند. این مسئله باعث می‌شود افرادی که این ویژگی را ندارند، سعی کنند به هر شکل ممکن فرار کنند.» معیدفر با تاکید براینکه امروز در اردوگاه‌های پناهندگان که مردم از کشورهایی با شرایط ویژه مهاجرت کرده‌‌اند، پناهجویان با انواع آسیب‌ها در کنار آوارگی مواجه می‌شوند، اظهار کرد:«وقتی خبر این بلایا منتشر می‌شود می‌تواند سایرین را از مهاجرت و پناهندگی منصرف کند اما شاهد هستیم که انقدر دافعه‌های مبدأ در کشور ما زیاد شده است که افراد به این اخبار توجه نمی‌کنند و همراه با خانواده با وجود همه خطرات و بلایا دست به مهاجرت می‌زنند. بنابراین مسئله امروز ایران فرار است نه مهاجرت. علت چنین پدیده‌ای نمی‌تواند صرفاً اقتصادی باشد.» این استاد سابق دانشگاه در پاسخ به این سوال که آیا وطن‌دوستی تنها شاخصه نخبگان است یا شامل مقامات کشور نیز می‌شود؟ گفت:«در قرآن هم آمده است وقتی که در محل زندگی خود دچار تنگنا هستید، مهاجرت کنید. وطن‌دوستی زمانی می‌تواند معنا داشته باشد که نیازهای زیستی ما مانند امنیت و معیشت و ارزش‌های انسانی ما تامین شود. وطن‌دوستی بعد از تامین این نیازها در لایه‌های بالایی نیازهای انسان قرار دارد. با توجه به سخنانی که در صداوسیما مطرح شد امروز شاید این نیازها تنها برای حزب‌اللهی‌ها تامین باشد. زیرا آنها متعلق به جناحی وابسته هستند. اما برای سایر مردم وطن‌دوستی به آن معناست که به غربت بروند و در آنجا دور یکدیگر جمع شده و از خاطرات وطن و شرایط تاریخی و تمدنی گذشته خود بگویند. بنابراین وطن‌دوستی الزاماً به این معنا نیست که در بدترین شرایط و با کمترین امکانات زندگی کنید و آنچه که حق شما به‌عنوان یک شهروند است، از شما بگیرند و شما همچنان بگویید که من در وطن مانده‌ام. نام این عمل وطن‌دوستی نیست بلکه نوعی فریب و برچسب است که افرادی برای استثمار و به بند کشیدن دیگران از آن استفاده می‌کنند. ممکن است برخی وطن‌دوست باشند اما وطن‌دوستی‌شان همراه با اجحاف، فساد و ایجاد شرایط ناگوار برای هم‌وطنان‌شان باشد تا جایی‌که باعث موج فرار هموطنان‌شان از کشور شوند.» 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی