پس هر روز مَردی را کُشَم.../درباره ناکارآمدی برخورد سلبی با حوزه فرهنگ
سوای بحث مواجهه کاملاً قهری با تتلو از منظر فرهنگی، که حتی باعث میشود بیشمار طرفدارانش از سر کینه با دلیل و عامل حکم برخیزند، این رویکرد از منظر سیاسی هم بسیار عجیب است. به احتمال بسیار زیاد این حکم در نهایت با دخالت عقلای مملکت اجرا نخواهد شد ولی اعلام آن در وضعیتی که جنگ رسانهای همهجانبه در سطح بینالمللی علیه ساختار سیاسی ایران وجود دارد تا ایران را درگیر جنگ همهجانبه کنند، مایه شگفتی است.

داستان مشهور مولانا درباره مردی که مادر خود را برای کاری که بهزعم خودش عار و ننگ است میکشد، فارغ از جنبههایی از آن که با عقل و عرف امروز همخوانی ندارد، حکایت عمیقی است که بعد از قرنها هم میتوان از آن استفاده کرد.
در این داستان که در دفتر دوم آمده است، یکی از پسر میپرسد چرا مادر را کشتی؟ و پسر میگوید که با مردی او را دیده، میپرسد پس چرا مرد را نکشتی و پسر میگوید آن وقت هر روز باید یکی را میکشتم. «گفت: آنکس را بِکُشای مُحْتَشَم/ گفت: پس هر روز مَردی را کُشَم».
بعدتر مولانا مادر را به نفس تشبیه میکند و میگوید: «نَفْسِ توست آن مادرِ بدخاصیت/که فساد اوست در هر ناحیت/ هین بِکُش او را که بهرِ آن دَنی/ هر دمی، قصدِ عزیزی میکنی».
خبر حکم اعدام تتلو که آمد،سوای اینکه برای خطایش ابتدا به 5 سال حبس محکوم شد و بعدتر حکمش اعدام شد، خاطرم به این حکایت مولانا رفت. آن خطا و حکمش مسئله ای فقهی است و مورد بحث این یادداشت نیست.
مسئله این یادداشت تتلو بهعنوان شخصیتی هنری و پدیدهای فرهنگی است. به فرض که شما شیوه زیست و فکر تتلو را فاسد بدانید و عالمخرابکن و او را از صحنه روزگار محو کردید، با ساسیمانکنها، بلاینددیتها، آیسانها و... چه میکنید؟
نمیدانم تصمیمگیرندگان چنین احکامی تا به حال نگاهی به آمار بازدید تولید محتوا در شبکههای اجتماعی کردهاند که ببینند آمار بینندگان ویدئوهای ساسی و تتلو در پلتفرمهای فیلترشده یک به یک رکورد بازدید را شکستهاند؟
این را میدانند که وقتی تتلو میگفت تـتلیتی ها «بع بع» کنند، رکورد کامنت در اینستاگرام جابهجا شد. فرض بگیریم که بعد از تتلو، ساسی و همه این دست افراد هم از دنیا محو شدند، آیا میلیونها طرفداری که از نوجوان تا مرد و زن جاافتاده دارند از فردای حذف آنها، همه «چهار فصل ویوالدی» گوش میکنند و «همایونمثنوی» محمدرضا شجریان؟ میدانم آنها هم باب طبع فرهنگ رسمی ساخت سیاسی نیست، در نهایت مایلند که همه ایرانیان مخاطب برنامه «جعبه سیاه» باشند، ولی با حذف و فیلتر تا به حال توانستهاند جواب بگیرند؟
در یک دهه اخیری که رسانههای رسمی و ایدئولوژیک مشغول ساخت «جعبه سیاه» و امثالهم بودهاند، کره جنوبی توانسته به عنوان رقیب جدیای برای هالیوود در دنیا قد علم کند. در همین ایران، نوجوانان بسیاری، فارسی را درست نمیتوانند بنویسند و بخوانند اما کرهای را مثل بلبل صحبت میکنند. اینجا بحث ارزشگذاری برنامههای صداوسیما، تولیدات کرهای و هالیوودی نیست، بحث این نیست که هرکدام چه با روح و زندگی مخاطبش میکند، بحث یک سیاست فرهنگی کاملاً شکستخورده است.
سیاستی که حذف و طرد آخرین و البته تنها راه آن است. این در حالی است که حتی منابعی که گفتمان رسمی مدعی است نظر و عملش منبعث شده از آن است، گفته شمشیر در برابر شمشیر و کلام در برابر کلام. آن عقل سلیمی که چنین توصیهای کرده است میدانسته که کلام یا بخوانید فرهنگ وقتی در برابر شمشیر قرار بگیرد، از قضا نافذتر میشود.
چهبسا که بسیاری از طرفداران تتلو و ساسی نه از حب آنها که از کینه آنچه تا به حال نهادهای رسمی به عنوان فرهنگ خواستهاند بسط دهند، به آن سمت کشیده شدند. سیاست فرهنگیای که گمان کرد نادیده انگاشتن مسائل دنیای جدید، مسئله آنها را حل خواهد کرد، خود هر روز بیشتر و بیشتر نادیده گرفته شد. داستان این است که شما نمیتوانید در کتاب مدرسه روایت از پیامبر اسلام بیاورید که بر سر بالین آن رفت که هر روز خاکستر بر سرش میریخت و از این سمت خوانندهای با میلیونها طرفدار با ملاطفت نسبت به خطایش برخورد نکنید.
سوای بحث مواجهه کاملاً قهری با تتلو از منظر فرهنگی، که حتی باعث میشود بیشمار طرفدارانش از سر کینه با دلیل و عامل حکم برخیزند، این رویکرد از منظر سیاسی هم بسیار عجیب است. به احتمال بسیار زیاد این حکم در نهایت با دخالت عقلای مملکت اجرا نخواهد شد ولی اعلام آن در وضعیتی که جنگ رسانهای همهجانبه در سطح بینالمللی علیه ساختار سیاسی ایران وجود دارد تا ایران را درگیر جنگ همهجانبه کنند، مایه شگفتی است.
بنسلمان، خاشقجی را در سفارت مثله میکند، بهگونهای که دیگر اثری از آن در جهان یافت نشد، بعدتر برای سفیدشویی خود و حکومتش به سلبریتیهای شهیر جهانی آویزان و در نهایت موفق میشود، ولی در اینجا که در نهایت نه تتلو اعدام میشود نه امثال او، چنین پاس گلی به همه آنهایی داده میشود که میخواهند بگویند، ببینید؛ آنها با یک خواننده چنین میکنند. آن هم خوانندهای که روزی روی ناو ارتش بود و روزی دیگر در پاویون فرودگاه در کنار یکی از معتمدترین افراد نظام.