مقام شامخ و مسئولیت شایسته
درباره شکایت از سریال افعی تهران
دیروز امید رضاوند، مدیرکل حقوقی، املاک و معاضدت قضایی وزارت آموزشوپرورش از شکایت و اعلام جرم رسمی دفتر حقوقی و قضایی وزارت آموزشوپرورش علیه دستاندرکاران اصلی سریال «افعی تهران» که در یکی از پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی پخش میشود، خبر داده بود.
برای عوامل این سریال پرونده قضایی تشکیل شد و دلیل این موضوع هم طرح ادعای توهین به شأن و جایگاه معلم در یکی از سکانسهای سریال است. گرچه سکانس موردنظر نه درباره یک معلم که درباره ناظم مدرسه بهنام «آقای شکوهی» بود.
شکایت نهادها و شخصیتهای حقوقی از یک فیلم و سریال البته اتفاق تازهای نیست و سابقهای پراتفاق دارد. اغلب این اعتراضها و شکایتها یا سویه صنفی داشته است مثل اعتراض پرستاران به تصویر پرستار در فیلم «شوکران» بهروز افخمی یا سویه قومیتی داشته است مثل اعتراض برخی از قوم بختیاری به سریال «سرزمین کهن».
اما مسئله درباره پرونده شکایت سریال «افعی تهران» جای چند پرسش اساسی دارد. پیرنگ این سریال بر محور کودکآزاری و تروماهای ناشی از آسیبها و ضربههای دوران کودکی شکل گرفته و نقدش صرفاً به معلم و ناظم نیست بلکه بیشازآن به نقد رفتارهای خشن، تحقیرآمیز و آسیبزننده برخی از پدرها و مادرها میپردازد.
آیا اگر والدین وزارتخانه و انجمن و سازمانی داشتند باید از نقد این سریال، شکایت به دادگاه میبردند. آموزشوپرورش در شکایتنامهاش از توهین به «مقام شامخ معلم» نام برده است. پرسش این است که آیا مقام شامخ معلم در مقام پیامبری معصوم قرار دارد که گناه و خطا نکند؟
واقعیت این است که خدشهدار کردن «مقام شامخ معلم» بیشازآنکه توهین باشد، نوعی تقدسبخشی کاذب است که راه نقد و داوری را میبندد و امکان اصلاح را ممکن نمیکند. اساساً نظام آموزشوپرورش خود متکی بر این انگاره است که انسان نیازمند تعلیم و تربیت است و از این حیث نقد تنبیههای افراطی در مدارس را هم میتوان در راستای اصلاح الگوهای تربیتی و بهبود آن دانست.
واکنشهایی که نسبت به این سکانس از سریال «افعی تهران» صورت گرفت و کامنتهایی که کاربران درباره این صحنه گذاشتند نشان میدهد که این فقط ترومای آرمان بیاتی (پیمان معادی) از دوران مدرسه و رفتارهای خشن ناظم با او نبود، بلکه بچههای دهه ۵۰ و ۶۰ دل پُر و خاطره تلخی از رفتارهای مشابه آقای شکوهی داشتند و این سریال تنها یک تلنگر به وجدان متولیان آموزشی میزند تا نسبت به شیوههای تربیتی بهویژه تنبیههای بدنی دانشآموزان بیاندیشند و ببینند که این برخوردهای خشن و قهرآمیز در مدارس چه تاثیرات مخربی بر ذهن و روان دانشآموزان میگذارد و زخم ترومای ناشی از این خاطرات چطور میتواند یک عمر فردی را بیازارد و برنجاند.
ازسویدیگر جای این پرسش مطرح است که اگر از مقام شامخ معلم حرف میزنیم پس چرا چنین توصیف و نگاهی را به معلمهای معترض به وضعیت معیشتی خود نداریم؟ چرا اعتراضهای صنفی معلمان همواره با برخوردهای قهرآمیز مواجه میشود؟
آیا این معلمان واجد همان مقام شامخ نیستند؟ تقدسبخشی نباید و نمیتواند مانع از نقد و ارزیابی شود. معلمی در سیستم آموزشی یک شغل است، نه مقام. صرف معلمبودن کسی را از خطا مصمون نمیکند همچنانکه لباس پزشکی بر تن کردن، کسی را از احتمال به خطای پزشکی مبرا نمیکند یا در امان نگه نمیدارد.
تازه خطای پزشکی به تن آسیب میزند و خطای معلمی بر ذهن و جان انسانها. روایتهایی که مخاطبان از آسیبهای ناشی از تنبیه بدنی توسط برخی معلمان و ناظمها در مدارس در شبکههای اجتماعی نوشتهاند بهقدری زیاد است که اگر به یک پرونده تبدیل شود این دانشآموزان هستند که باید از وزارت آموزشوپرورش شکایت کنند، نه آنها از نقد یک سریال نسبت به این وضعیت.
ازسویدیگر وقتی از مقام شامخ معلم حرف میزنیم، باید از مسئولیت و تعهد شایسته او هم بگوییم. نمیشود کسی مقام داشته باشد و به همان اندازه مسئول و پاسخگو نباشد. به قول یوسف (پرویز پرستویی) به اسکندر(سعید راد) در فیلم «دوئل» که وقتی در اعتراض به وضعیت جبهه فریاد زد که «اینجا مقام مسئول کیه؟»، باید گفت: «اینجا مقام داره، مسئول منم».