دوست دارم طناب ماهو بگیرم/درباره عکسی از ابر ماه
ماه کامل وسط آسمان افتاده است. یاد مادرش میافتد. یادش داده بود که وقتی ماه را در چنین موقعیتی دید، به نوک دماغش نگاه کند و از عمق جان آروز کند و آرزو را به دست باد بسپارد که به آسمان ببرد.
ماه کامل وسط آسمان افتاده است. یاد مادرش میافتد. یادش داده بود که وقتی ماه را در چنین موقعیتی دید، به نوک دماغش نگاه کند و از عمق جان آروز کند و آرزو را به دست باد بسپارد که به آسمان ببرد.
اگر وصیت «انس جمالالشریف» ۲۸ ساله را بخوانی، مو بر تنات راست میشود. اگر وصیت این پسر را بخوانی، اشک آرام آرام چارهای ندارد جز اینکه راه خروجش را از گوشه چشم پیدا کند.
تصویری که مشاهده میکنید و در نگاه اول با دیدنش شوکه میشوید در حقیقت عکسی از کارمند سابق سیرک، آقای «کریستیان کاولیس» است که در شهر «اِلمِنهوست» آلمان در استخر روبازی همراه با «خانم مایر» که یک تمساح آمریکایی است مشغول شنا کردن است.
اگر قرار بر تبریک روز خبرنگار است چرا باید سرزده این اتفاق بیفتد و چرا اساساً ایرنا؟ بعد هم این چه سرزدهای است که خبرنگار صداوسیما در ساختمان خبرگزاری جمهوری اسلامی با رئیسجمهور مصاحبه میکند؟ واقعاً بازدید سرزده یعنی چه؟
میخواهم فارغ از فِسنالههای مرسوم در روز خبرنگار، گوشه صفحه سه روزنامه بنشینم و برایتان بگویم در ساختمان شماره ۱۸ کوچه دوازدهم خیابان پاکستان تهران چه میگذرد.
جادهها را اینطور نبینید. یعنی به چشم آسفالت و خاکی و گاردریل نگاهشان نکنید. جادهها عجیب دل بزرگی دارند. عجیب معرفت سرشان میشود. خیلی وقتها پشت رفیقشان که همین رانندههای سنگین باشند تمامقد ایستادهاند.
دیروز روی خط خبرگزاری عکس عجیبی منتشر شد. در حقیقت با انتشار این عکس مشخص شد که بالاخره و پس از مدتها رئیسجمهور توانست برای لختی هم که شده حضور محسن حاجیمیرزایی را در کنار خود احساس نکند.
تصویری از سحر امامی در ونزوئلا روی خط خبرگزاریها آمد. مجری لژیونر شجاعت نداشتیم که به لطف دوستان و رفیق مادورو حاصل شد.
برای دمی هم که شده خودتان را جای آن موجود بینوای زیر دریا بگذارید. چه احساسی پیدا میکنید؟
امروز که عکس رئیس مجلس را در کنفرانس ژنو دیدم به این فکر کردم که وقتی قرار است در آینده از عکس به عنوان فکت در جوامع بینالمللی استفاده کرد چرا در روزهایی که امکان تولید فکت وجود دارد جلوی پای عکاس و خبرنگار سنگاندازی میکنید؟