نه فرشته نه شیطان
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
چرا ویدیوی وایرال شده از نوجوانان شیرازی یا همان نسل z برای همه جالب توجه بود و برای بعضی ناخوشایند؟
تجمع نوجوانان شیرازی در روزهای اخیر بار دیگر مساله «شکاف نسلی» را به موضوع مورد توجه رسانهها بدل کرده است و بسیاری را به این نتیجه قاطع رسانده که نسل جدید، تفاوتهایی بسیار جدی با نسلهای پیشین دارد. مدافعان چنین نظری به ادبیات خاص، پوشش ویژه و سبک زندگی متفاوت متولدین دهه 80 و 90 اشاره میکنند و به زبان خود نوجوانان امروزی، آنها را «شاخ» و «گنگ» مینامند. از سوی دیگر، اما برخی چنین رویدادهایی را نتیجه طبیعی اختلاف افراد در انتخاب سبک زندگی خود میدانند و فضای شکل گرفته پیرامون این موضوع را چیزی بیش از شلوغ کاری رسانهای و هیاهو برای هیچ نمی دانند. درادامه تلاش میکنیم به جوانب مختلف این ماجرا نظری بیفکنیم.
نزاع نسلها در ادبیات عامیانه ایرانی
«نسل سوخته»؛ عبارتی پرکاربرد در ادبیات عامه ایرانی که بیشتر یادآور مردان و زنانی است که در گذر از جوانی و نرسیده به مرزهای میانسالی، خود را جزو نسل سوخته ای میدانند که اینک بر بساط خاکستر آرزوهای دیرین خود نشسته اند و احساس میکنند نصیب شان از زندگی، چیزی جز «خون دل خوردن» و «زیر آوار آرزو مردن» نبوده است. این البته امر عجیبی نیست و احتمالا به تعداد کسانی که فکر میکنند به حق شان در این دنیا نرسیده اند، میتوانند کسانی باشند که خود را نسل سوخته بدانند. طنز ماجرا در میان ما ایرانیان اما آنجا رخ مینماید که معیار عضویت در نسل سوخته، بیشتر از هر چیز با یک عدد مشخص میشود: بگو در چه دهه ای به دنیا آمده ای تا بگویم نسل سوخته هستی یا نه! احتمالا اولین بار دهه پنجاهیها بودند که خود را نسل سوخته نامیدند، اما بعدتر و به خصوص در سالهای اخیر و به لطف گسترش نوستالژی بازی در فضای مجازی، دهه شصتیها هم این فرصت را پیدا کردند که با ذکر مثالهایی از انفجار جمعیت، سایه جنگ، صفهای کوپنی، مدارس دو شیفته و... خود را قاطی سوختهها قلمداد کنند. چنین نگاهی به ماجرای نسل ها، از ماجرای نسل سوخته گذشت، اما امروز همچنان نزد طیف قابل توجهی از مردم، تقسیم بندی آدمها بر اساس دهه تولدشان امری رایج است و بر همین مبنا از دهه هفتادی ها، دهه هشتادیها و دهه نودیها سخن به میان میآید. فرق عمده این یادآوری اما آنجاست که اگر دهه پنجاهیها و دهه شصتیها را بیشتر با رویدادهای سیاسی مانند وقایع دهه 60 یا جنبش اصلاحات در دهه70 به یاد میآورند، خبرسازی دهه هفتادی ها، دهه هشتادیها و دهه نودیها از جنس دیگری است. اجازه بدهید کمی به عقب بازگردیم.
از تفنگهای تهران تا اسکیتهای شیراز
جمعه هفتم مرداد 1390، در دو پارک تهران دو رویداد مهم اتفاق افتاد. در بوستان آب و آتش، تعدادی نوجوان و جوان با تفنگهای آبپاش به جنگ یکدیگر رفتند و در پارک پردیسان، گردهمایی «خزبازی» برگزار شد. هر دو گردهمایی حاصل فراخوانهای فیسبوکی بودند و انتشار تصاویر آنها موجی از بهت و حیرت ابتدایی و واکنشهای مثبت و منفی مردم و مسوولان را در ادامه در پی داشت. رسانههای محافظه کار خواستار برخورد قاطع با «هنجارشکنان» شدند و جامعه شناسان از ظهور نسلی نوین سخن به میان آوردند که دیگر در پی خواستههای سیاسی نیست، بلکه آزادیهای اجتماعی را طلب میکند. با وجود تمامی اخطارها و تحلیل ها، این گردهماییهای مجازی طی دهه 90 ادامه یافت. یکی از معروف ترین آن ها، میتینگ 18 خرداد 1395 در کوروش مال بود. این تجمع هم که بهانه اش پایان امتحانات مدارس بود، از طریق شبکههای مجازی اطلاع رسانی شده بود و شرکت کنندگان در آن، آنقدر زیاد بودند که سالنهای داخلی مجتمع کورش جوابگوی جمعیت نباشد و تجمع به بیرون از پاساژ کشانده شود. دو هفته بعد نوجوانان مشهدی در کری خوانی شهرستانیها با تهرانیها و برای عقب نماندن از قافله، مرکز خرید «پروما» را قرق کردند. باز هم واکنشها متفاوت و البته تکراری بود. از سویی نهادهای رسمی از ضرورت شناسایی عوامل دست اندرکار چنین قانون شکنیهایی سخن به میان آوردند و از سوی دیگر صاحبنظران اجتماعی و سیاسی چنین تجمعهایی را نتیجه بیتوجهی مسوولان به نشاط و شادی اجتماعی و نشان از اعتراض نسلهای نوین به این نیازهای برآورده نشده دانستند. اینک اما در خردادماه 1401، زنگ برگزاری چنین تجمعهای تفریحی را نوجوانان شیرازی به صدا در آورده اند؛ دهه هشتادیها و دهه نودیهایی که نحوه معاشرت «بیش از حد صمیمانه» و نوع حجاب برخی از آنها صدای مسوولان استان فارس را درآورده و کار به برکناری و توبیخ صاحبمنصبانی نیز انجامیده است. این بار در کنار همان واکنشهای تکراری، دادستان کل کشور، البته موضع اندکی متفاوت گرفته است و ضمن اشاره به نقش نیروهای خارجی در برنامه ریزی چنین اقداماتی، از سوءاستفاده از دختران در ماجرای شیراز سخن گفته و افزوده است که «برای پیشگیری از چنین موضوعاتی باید کار فرهنگی مشترک انجام شود و نباید این اقدامات فرهنگی را موکول به برخوردهای قضایی کرد». اگر بپذیریم که داغ و درفش راه معقول مواجهه با مساله نیست، باید اذعان کرد که فهم منطق حاکم بر کنشهای نسل جدید نیازمند بررسی دقیق تری در زمینه شکافهای نسلی در جوامع است تا بتوان به این پرسش پاسخ داد که این نسل جدید؛ که هستند، در این دنیا چه میکنند و از این دنیا چه میخواهند؟
تحلیلهای نسلی؛ از تفاوت نسلی تا تعارض نسلی
در عموم تعاریف، «نسل» به گروهی از افراد گفته میشود که در دوره زمانی معینی متولد میشوند، تحت شرایط کلی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خاصی زندگی خود را سپری میکنند و روی هم رفته تجارب، منافع و دیدگاههای مشترکی دارند. برای توضیح اختلاف میان نسلها نیز مفاهیم چندگانهای ابداع شده است. «تفاوت نسلی» به اختلاف طبیعی در باورها، ارزشها و هنجارهای میان نسلها اشاره میکند. «شکاف نسلی» اما بر اختلاف در نگرش و رفتار جوانان و سالمندان که منجر به عدم فهم متقابل آنان از یکدیگر میشود، تمرکز میکند. فراتر از این دو، «گسست نسلی» به دورشدن تدریجی دو یا سه نسل پیاپی از یکدیگر از حیث فکری، عاطفی و ارزشی میپردازد و در مرحله آخر، اوج این اختلافات، «تعارض نسلی» نامیده میشود که در این مرحله، افراد هویت خود را در نفی گذشتگان تعریف میکنند و درواقع، پیوستگی نسلی از بین میرود. پرسشی که اینجا پیش میآید این است که تاکنون چه نسلهایی در جهان معاصر شناسایی شده اند و در ایران، نسل بندیها چگونه انجام میشود؟
نسلبندیها در غرب
در آمریکا، در یک قرن اخیر نسلهای مختلفی به خصوص با توجه به زمان تولد و وقایع مهمی که از کودکی تا جوانی آدمها اتفاق افتاده است، مشخص شدهاند. «نسل گمشده» (متولدین 1883 تا 1900)، «بزرگترین نسل» (متولدین 1900 تا 1924) و «نسل خاموش» (متولدین 1925 تا 1942) سه نسل اولی هستند که در جامعه آمریکایی مطرح شدند؛ نسلهایی که دو جنگ جهانی و رکود بزرگ اقتصادی را تجربه کردند. نسل بعدی، متولدین 1946 تا 1964 ملقب به «بیبی بومرها» هستند. این نسل در دوره رفاه و رونق اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم به دنیا آمدند و ریسکپذیری، کارآفرینی، سختکوشی و باور به ساختن دنیایی بهتر در میانشان، عمومیت داشت. متولدین 1965 تا 1979 «نسل x» نام گرفتند که مهمترین ویژگی آنها را قدرت شان در برقراری ارتباط با جامعه میدانند. در میان این نسل رفاه، تفریح، استقلال شخصی و تعادل میان کار و زندگی اهمیت دارد و هر کسی قهرمان زندگی خودش است. بعد از نسل ایکس، «نسل Y» به متولدین 1980 تا اواخر دهه 1990 (دهههای 1360 و 1370 شمسی) اشاره دارد. این نسل نخستین نسلی بود که به دنیای دیجیتال وابسته شد و والدین شان در آموزش برای استفاده از این دنیا، به آنها وابسته شدند. امیدواری به آینده و تمایل به راهکارهای فوری در کنار توجه ویژه به تکنولوژی ازجمله ویژگیهای این نسل بود. «نسل Z» به متولدین اواخر دهه 1990 تا 2010 (دهههای 1380 و 1390 شمسی)گفته میشود. این نسل از کودکی، کار با اینترنت را فراگرفت و گفته میشود به واسطه عدم محدودیت در ارتباطات آنلاین، تبعیضهای قومیتی و جنسیتی در میان آنها کمتر رواج دارد و حتی در ارتباطات خود، به شرایط مالی و فرهنگی طرف مقابل نیز کمتر توجه میکنند. بیان افکار و احساسات شخصی و عدم تبعیت از کلیشههای غالب و گروههای مرجع سنتی، در میان این نسل، ارزش محسوب میشود و اینها وقتی در کنار واقعیت انفجار اطلاعات قرار میگیرد، باعث شیوع تنوع طلبی در افکار و باورها میان آنها میشود. در ادامه همین منطق، تعهد نیز مفهومی مبهم نزد نسل Z است و برای نمونه در بازار کار، ترجیح بسیاری از آنها، نه ماندن در یک سازمان خاص بلکه فریلنسر بودن است. در برخی گزارش ها، بدرفتاری، ناسازگاری، ریسکپذیری، نگرانی از چشم انداز شغلی و تمایل به زندگی در سن بالاتر از خود، از خصوصیات نسل Z عنوان شده است.
نسل بندیها در ایران
تقسیم بندی نسلی در ایران چندان سابقه ای ندارد و تنها در دو،سه دهه اخیر بوده است که صحبت از نسلهای سنتی و مدرن، نسلهای انقلاب، جنگ و اصلاحات و بیشتر از همه، نسل بندیهای دهه ای رایج شده است. دکتر سعید معیدفر دیدگاههای موجود درباره وجود یا عدم وجود شکاف نسلی در ایران را به چهار دسته تقسیم میکند. دسته اول کسانی چون محمدرضا تاجیک و هاشم آقاجری هستند که به شکاف نسلی اعتقاد دارند. دسته دوم کسانی چون جواد کاشی و تقی آزاد ارمکی هستند که به تفاوت نسلی قائل هستند نه شکاف نسلی. دسته سوم مانند معیدفر تمایز اصلی را نه گسست نسلی بلکه گسست فرهنگی سنتی و مدرن میدانند و در نهایت دسته چهارم کسانی هستند که گمان میکنند در صورت عدم مدیریت درست شرایط فعلی و تداوم انعطاف ناپذیری حکومت و مردم، تفاوتهای نسلی به شکاف نسلی منجر خواهند شد. در کنار این تفاوت نظرها، پرسش مهم دیگر این است که وقتی از دهه هشتادیها و دهه نودیهای ایران سخن میگوییم، منظورمان همان نسل Z است؟ به زعم پژوهشگران، شاید انطباق دقیق میان متولدین دهههای 20 و 30شمسی ایران با بیبیبومرها در آمریکا، پذیرفتنی نباشد، اما با انقلاب ارتباطی و فرایند جهانی شدن که در سه دهه اخیر در جهان رخ داده است، روزبه روز مرزهای ملی و شهروندی محلی در بحث ارتباطات کمرنگ تر شده اند و جوانان ما هرچه بیشتر به شهروندانی جهانی بدل شده اند. شباهت نوجوانان امروز در جهان، انگار بسیار بیشتر از نیم قرن پیش است زیرا به واسطه فراگیری فضای مجازی، نوجوان ایرانی به راحتی میتواند جدیدترین سبکها، مدها، افکار و ... را در تمامی عالم بیابد و خود را در معرض تعاملی چندجانبه با جهان قرار دهد. شاید همین امر نسل Z را در مقایسه با نسلهای X وY ایرانی، واقع گراتر نیز کرده است. برای نمونه بگذارید به یک واقعیت عینی در جامعه ایران اشاره کنیم. گفتیم که نسل Z نگران چشم انداز شغلی خود است. امروزه آمار سازمان سنجش به ما میگوید قریب به 500هزار صندلی دانشگاههای ایران خالی مانده است. یکی از دلایل این دانشگاه گریزی به این واقعیت بازمی گردد که دهه هشتادی ها، فارغ التحصیلان بیکار دهه شصتی را میبینند و به این نتیجه میرسند که کار مهم تر از تحصیل است. عدهای سیاست گریزی نسل Z و مهاجرت آنها از خیابان به موبایل را نیز در امتداد همین واقع بینی تحلیل میکنند و معتقدند این نسل یاد گرفته است به جای شعارهای دوردست دست نایافتنی سیاسی نسلهای قبلی، لحظه حال را پشت گوشیهای موبایل دریابد و به خوشباشی شخصی و سرگرمیهای دورهمی بیشتر بها دهد. این علایق اما خالی از تاثیر سیاسی، ولو به طرزی پنهان تر، نیست؛ به خصوص وقتی که نسلZ تصمیم بگیرد دسته جمعی به خیابانها بیاید.
نسل Z ایرانی؛ طبیعی یا ترسناک؟
تغییر نسلها و اختلاف میان آنها، امری طبیعی است. بسیاری اتفاقا آن را عامل بهبود وضعیت جهان میدانند. ما نیز در ایران از این قاعده مستثنی نیستیم. هیچ گاه نیز نبودهایم. گاهی اما گذشته را سریع فراموش میکنیم. بسیاری از کسانی که به نسل Z ایرانی برچسب میزنند و آنها را بچه مایه دار،مصرف زده،سلبریتی باز، بی بند وبار، سست اعتقاد، منزوی، بازارگرد، خانواده گریز و غربزده می-نامند شاید فراموش کرده باشند که روزگاری خودشان نیز جوانانی یاغی، هنجارشکن و طرفدار مایکل جکسون و مدونا بودند و بسیاری از رفتارها و باورهای آنان از نظر والدین شان، سنت شکنی محض بود. در دهه60 سینما و در دهه70 پارک محل تجمع جوانان بود و امروز مگامالها جولانگاه جوانان هستند. تفاوتهایی به وجود آمده، اما تصور دهه هشتادیها به عنوان موجوداتی خلق الساعه و زامبیهایی منقطع از جامعه ایرانی، بیشتر محصول این نگاه نادرست است که گذشته را با درکی نوستالژیک، گل و بلبل تصور کنیم. در کنار این ها، انکار برخی از واقعیتهای اقتصادی موجود (رشد اقتصادی نزدیک به صفر دهه90) و این نکته که بیشتر دهه هشتادیها در بخش فقیرتر جامعه ایران و در خانوادههایی درگیر بیکاری و بی پولی زندگی میکنند، شبیه خود را به خواب زدن است. به هر روی، روند تغییر در جامعه ایران به خصوص از زمانی که در معرض جهان غرب قرار گرفته است، شتاب بیشتری به خود گرفته و امروز شما به سادگی میتوانید در عرض چند دقیقه جدیدترین فرآوردههای جهانی را مشاهده کنید و خودتان را در مقیاسی جهانی درک کنید. طبیعی است که شتاب تغییرات در مقایسه با دهههای پیشین برای بسیاری گیج کننده و دلهره آور باشد. زمانی پوشاک جوان ایرانی متاثر از ویدئوهای VHS ای بود که رسیدن شان به داخل شهرهای ایران، ماهها طول میکشید، اما با نسلی که عموما فیلترشکنهای گوشی همراه شان روشن است، ماهها به دقایق تبدیل شدهاند و در کنار شتاب تغییرات، عمق تغییرات نیز به حوزههایی مناقشهبرانگیز رسیده است. حتی برخی فاصله نسلی را به برخورداری از موبایل شخصی نسبت داده اند. تفاوت سبکهای زندگی آدمها اجتناب ناپذیر و تغییرات همیشه در راه است؛ شتاب و عمق آنها اما ممکن است فریبمان بدهد و گمان کنیم نسل Z، گودزیلاییهایی بسیار متفاوت از جوانهای قبلی هستند.اندکی تأمل بر این نکته که این جوانان محصول جامعه کنونی ما با همه پیچیدگیهایش هستند، شاید ما را بیشتر به این نکته برساند که افراد از آنچه در آیینه میبینید، به شما نزدیک ترند.
نسل جدید؛ معجونی از عقلانيت و اميال متناقض
محمدرضا تاجیک در تحلیل تحرکات اجتماعی دهه هشتادیها میگوید: من ویژگیهای بارز این نسل را در «سوبژكتیویته شخصی»، «تمایلات اكسپرسیونیستی»، «انكار مرجعیتسازی معرفتی و دانای كل، اخلاق شخصی، امتناع از آنچه هستند، امتناع از حكومتشدن (در معنای عام)، تمایل به سوژهبودگی سیاسی (سخن گفتن بهجای خود، برای خود و به زبان خود) و... میدانم. یكی از ویژگیهای این نسل، تلون در ویژگیهای نسلی است. به بیان دیگر، این نسل سخت از این استعداد برخوردار است كه به اقتضا خود را آرایش و پیرایش منشی و روشی دهد. شاید مشكل نیز دقیقا در همین ناپایداری شخصیتی نهفته باشد: اصحاب تصمیم و تدبیر و اربابان قدرت و سیاست جامعه با نسلی مواجهند كه بهسهولت در هیچ قاب و قالبِ تعریفی، تصویری، تحلیلی و تجویزی نمیگنجد و همواره در حال تغییر حال و احوال و آفرینش خود در صورت و سیرت دیگری است. او در پاسخ به سوالات «عطنا» میافزاید: متاسفانه دادهها و یافتههای یك پیمایش علمی در جامعه امروز ما حكایت از آن دارد كه وضعیت ذهنی جوانان ما دوبرابر و نیم منفیتر از شرایط عینی آنان است و بیشتر آنان چندان امیدی به بهبود شرایط امروز و فردای خود ندارند. رفتار نسل كنونی ما دقیقا تجلی و ترجمان همین شرایط ذهنی و روحی و روانی و احساسی است. بهزعم تاجیک، نخست باید بپذیریم كه این نسل معجون پریشانی از عقلانیتها، احساسات، امیال، غرایز و شورهای متضاد و متناقض است و اجازه بدهیم عاطفهها و احساسات و نیازها و خواستهها و آرزوهای او با ما سخن بگوید. دوم، این نسل را اخته و مثلهشده- به لحاظ روحی، روانی، احساسی، رفتاری، اعتقادی- نپسندیم و نخواهیم. سوم، غریزه بازیگوشی و پرخاشگری، شادی و عشق، سركشی و اعتراض، نرمخویی و درشتخویی این نسل را انحراف فرض نكنیم و سركوب نكنیم. چهارم، از زبانی قابلفهم و قابل دیالوگ با این نسل بهره بگیریم و در نهایت در رفتار و تصمیمها و تدبیرهای خود تأملی نقادانه داشته باشیم و نقش خود را در این واگرایی و فاصله نسلی ببینیم.