شمع خاموش شد از تندی باد
بلند بالایی، سرو قامتی نیکپندار و نغزگفتار از دیار مردان بزرگ، آنجا که هنوز اخلاق پهلوانی و راستی و درستی از آتشکده آذرگشسب گرمی دارد
احمد نقیبزاده
ستاد دانشگاه تهران
بلند بالایی، سرو قامتی نیکپندار و نغزگفتار از دیار مردان بزرگ، آنجا که هنوز اخلاق پهلوانی و راستی و درستی از آتشکده آذرگشسب گرمی دارد، سرزمین ستارخان و کسروی و آموزگار و زریاب و دهها، بل صدها رجل برجسته و وطنپرست و اینک دکتر سیدجواد طباطبایی که شمع وجودش خاموشی گرفت. دکتر جواد طباطبایی هنوز به مرز پیری نرسیده چون عقابی از اوج پرواز، آن هم دور از وطن بنشست به خاک و آشیان باز ندید. در روزگاری که زاغان و کلاغان پر های و هوی، حیات بیثمر خود از صد میگذرانند، زندگانی پر برکت دکتر طباطبایی بس کوتاه بود و اسفانگیز. خس به صدسال طوفان ننالد/ گل ز یک تندباد است بیمار. دریغ و درد که در دو سال گذشته چه بزرگانی از میان ما رفتند. زندهیاد دکتر اسلامی ندوشن، اسماعیل خویی، احمد احرار و بسیاری دیگر. دکتر طباطبایی یک نفر نبود، خود دانشگاهی بود با چندین دانشکده، مکتبی بود و صدها پیرو، ایرانشهری بود با صد شهر، سائلی بود با چراغ در کوچه های تاریخ بهدنبال ریشههای خود. به هر بوستانی در پی رنگ و نشانی از گمشده خویش. عاشقی همنوا با دیگر عاشیقلر در دستگاه شور به گلبانگ پهلوی، میخواند درس مقامات معنوی. خواجه نظام را به روایتی متفاوت، ابنخلدون را به گونهای دیگر و شرح سیهروزگاری هموطنان را در دوره قجر در بیات ترک نجوا میکرد. فقدان وجودش بیش از هرجا در سپهر سیاست و در برهوت اندیشهورزی در روزگار امتناع اندیشه در فرهنگ فقاهتی حس میشود. تکدرختی در بیابانی بیآب و علف که با تبر بیداد و جهل بر زمین افتاد. باشد که رهروان راهش از انبان دانش او چیزی بجویند و در کار کنند.