| کد مطلب: ۴۵۳۷
فیلمی که  «رابی» هم نجاتش نمی‌‏دهد

فیلمی که «رابی» هم نجاتش نمی‌‏دهد

بابیلون یک فاجعه تمام‌عیار است چراکه ظرفیت زیادی برای موفقیت داشت

بابیلون یک فاجعه تمام‌عیار است چراکه ظرفیت زیادی برای موفقیت داشت

شارلوت اُ سالیوان

ترجمه: امین شکاری

«بابیلون» تازه‌ترین ساخته دیمین شزل کارگردان و فیلمنامه‌نویس آمریکایی برنده جایزه اسکار در گیشه ایالات متحده آمریکا شکست خورد، حدس بزنید چرا این اتفاق رخ داده است، با دیدن فیلم می‌توان گفت، مخاطب‌ها حق داشته‌اند از دیدن این فیلم اجتناب کنند. اثری که مملو از صحنه‌های اروتیک آن هم به‌صورت افراطی و دارای یک پایان ناگهانی است، چیزی که باعث می‌شود قشر خاصی از نوجوانان احساس بسیار پیچیده‌ای نسبت به فیلم داشته باشند، فیلم همچنین اثری سطحی و بدترکیب و بدفرم است، اثری احساسی، قضاوت‌گرایانه، کلیشه‌ای و با طنزی سطح پایین که به طرزی طاقت‌فرسا طولانی است.
«بابیلون» هیچ کمبودی از لحاظ گروه بازیگری ندارد و از حضور ستاره‌هایی مثل مارگو رابی و برد پیت دو بازیگر مشهور این سال‌های سینمای آمریکا بهره می‌برد، در مورد عوامل پشت دوربین هم باید بگویم وضعیت همین‌گونه است، با این حال متاسفانه همه این ستاره‌های پشت و جلوی دوربین، بازیچه دست کارگردانی هستند که خودش نمی‌داند چه می‌خواهد بگوید.
فیلم در لس‌آنجلس در سال 1926 یک سال قبل از اینکه فیلم «خواننده جاز» ضربه مهلکی به فیلم‌های صامت وارد کند، آغاز می‌شود. مانوئل «مانی» تورس مهاجر مزدبگیر مکزیکی-آمریکایی (با بازی دیگو کالوا) برای انتقال فیلی به یک مراسم عیاشی در عمارت یکی از مدیران اجرایی استودیو کینوسکوپ کمک می‌کند. مانی در مراسم مهمانی خیلی زود تحت تاثیر نلی لاروی (با بازی مارگو رابی)، ستاره جاه‌طلب اهل نیوجرسی قرار می‌گیرد. مانی وقتی که با نلی غرق در مصرف کوکائین است تمایل خود را برای بودن به‌عنوان بخشی از یک مسئله بزرگتر فاش می‌کند. در این ضیافت جک کنراد اسطوره جذاب و بی‌حوصله دنیای سینما (با بازی برد پیت) نیز مانند نگینی در مجلس می‌درخشد. آن شب پرآشوب ابتدای فیلم، زندگی نلی و مانی را تغییر می‌دهد. اما آیا بخت و اقبال آنها با ناطق شدن سینما نیز باز می‌شود؟
من در ابتدا می‌خواهم درباره کاراکتر «نلی» لعنتی این فیلم برای شما بنویسم. مارگو رابی واقعا در تجسم بخشیدن به زنان افسونگر بی‌بندوبار و جسور یک نابغه است، او را در نقش هارلی کویین فیلم «پرندگان شکاری» و «جوخه انتحار» به خاطر بیاورید. اما مشکل کاری که مارگو رابی اینجا انجام می‌دهد این است که او همان حس آن فیلم‌ها را به شکلی بدتر دارد. دیالوگ‌های نلی آنقدر به‌طرزی افراطی مردانه هستند که وقتی با مار زنگی مبارزه می‌کند، من طرفدار مار زنگی بودم.
شزل در این فیلم تلاش می‌کند تا به بازیگران و نویسندگان همجنس‌گرا و همینطور نوازندگان سیاه‌پوست که سهم زیادی در تولیدات استودیوهای بزرگ آمریکای آن زمان مانند متروگلدوین مه‌یر و پارامونت داشتند، ادای احترام کند. با این حال مشکل این ادای احترام این است که به شخصیت نوازنده چینی‌تبار آمریکایی فیلم، لیدی‌فی‌ژو (با بازی لی‌جون‌لی) و نوازنده ترومپت سیدنی پالمر (جوان آدپو) زمان کافی برای حضور روی پرده نمایش نمی‌دهد، بنابراین به نظر می‌رسد که این اشاره‌ها بیشتر به یک ژست نمادین شبیه باشند. در یکی از بخش‌های جالب فیلم، اولیویا همیلتون همسر واقعی دیمین شزل در نقش روث آدلر، کارگردان عمل‌گرا و با استعدادی که به نلی زمانی برای استراحت می‌دهد، ظاهر می‌شود. به اعتقاد من انرژی غیرعادی موجود میان همیلتون و مارگو رابی در فیلم قادر به تامین سوخت موشک‌های فضاپیما است.
درباره دیگر بازیگرهای فیلم نیز باید بگویم، روری اسکاول کمدین آمریکایی که در نقش کاراکتر کنت، فروشنده مواد مخدر معتمد استودیو کینوسکوپ ظاهر شده، ناخوشایند به نظر می‌رسد. دیگو کالوا نیز خیلی سرد و بی‌روح است، برد پیت اما بسیار تماشایی است هرچند که هرگز در این فیلم به چالش کشیده نمی‌شود.
با وجود این، در میان این سه ساعت و 9 دقیقه هدر رفته به سختی می‌توان نکته‌های مثبتی پیدا کرد. «بابیلون» یک فاجعه تمام‌عیار است، دلیل این فاجعه دقیقا به این مسئله برمی‌گردد که فیلم پتانسیل زیادی برای موفقیت داشت.
منبع: ایونینگ استاندارد

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

آخرین اخبار