به بهانه روز معلم
اشتباه یک معلم روی خاک راه میرود و ...
یک مَثَل انگلیسی می گوید: «اشتباه یک پزشک زیر خاک دفن می شود. اشتباه یک مهندس، روی خاک سقوط می کند؛ اما اشتباه یک معلم روی خاک راه می رود و جهانی را به فنا میکشد.»

این یادداشت را تقدیم می کنم به حضور ارجمند همه آموزگارانم تا بدانند چه اندازه ارادتمند خطوط نجیب پیشانی شان هستم. همان خطوطی که همه نقوش هستی را از سکه انداخته است تا بر افق عشق حک شود: «معلم، عروجم آموخت»
همیشه از پرشیطنت های کلاس بودم . از آنهایی که زیرکانه شیطنت می کنند ولی هیچ وقت گیر نمی افتند؛ از آن ها که قیافه حق به جانب دارند و مورد اعتماد همه معلم ها هستند؛ شاید یک دلیلش هم عینک بود. نمیدانم. به یاد سالهای تحصیلم که می افتم، شعفی شگفت روحم را می نوازد. بعدها که معلم شدم، معنی مَثَل «از هر دست بدهی، از همان دست می گیری» یا «کارمای» امروزی را فهمیدم؛ بچه هایی از جنس خودم تا دلتان بخواهد با شیطنتشان از خجالتم درآمدند و تازه فهمیدم معلمان ارجمندم چقدر صبور بودند؛ چقدر با تمام وجودشان تلاش می کردند؛ چقدر دل می گذاشتند و عاشقانه تاب می آوردند تا ما را به جایی برسانند.معلمی به راستی دل می خواهد و تاب آوری و عشقکاری و من بسیار خرسندم که معلم شدم.
امروز اگر بخواهم از زیباترین شغل دنیا حرف بزنم، تنها یک عنوان به ذهنم می رسد: « معلمی». از نگاه من تدریس، حاصل خیزترین زمینی است که می توان در آن عشق، امید، زیبایی، رویش، انسانیت، معنویت و ژرف ترین مفاهیم را کاشت؛ دانش آموزان و دانشجویان، معنای دقیق و اصیل زلالی و پاکی اند و گنج های پنهانی دارند که تنها یک معلم عاشق می تواند آن را از هزارتوی وجودشان بیرون بکشد و با دادن احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس به آنها، بزرگ اندیشیدن، بزرگ منشی و بزرگ زیستن را بیاموزد.
اواخر فروردین بود که در پی انتشار خبر شوکهکننده ضرب و شتم دانشآموزان روستایی توسط یک معلم تازه کار، به سبب گم شدن سیم کابل شارژر، زخمی تازه به رنج های کودک آزاری افزوده شد و احساسات همگان را جریحه دار کرد؛ این اتفاق، متاسفانه پدیده نوظهوری نبود و پیشینه ای دردناک از انواع تنبیه های روحی و جسمیِ بازگو شده و نشده در نظام آموزشی ما را بازنوازی کرد؛ فارغ از اینکه چنین برخوردهایی از شان و رسالت یک معلم فاصله بسیاری دارد، سوال این است که چرا برای معلم شدن، هیچ فیلتر و آزمونی نیست که بشارتی از آموزش مهارت های معلمی در آن به چشم بخورد؟ چرا معلمان ما نباید از آموزه های فرزندپروری بهرمند شوند؟ چرا آموزگاران ما ازآموزش مهارت های زندگی و مهارت های ارتباطی بی نصیبند؟ چرا نباید سن پختگی برای شروع تدریس در نظر گرفته شود؟ یا سلامت روان یک معلم به شکل عمیقی توسط متخصصان بررسی شود؟
در روان شناسی از سه بعد شخصیت سخن به میان می آید: کودک، والد و بالغ.
بعد نخست: کودک
بسیاری از ما وقتی از «کودک درون» حرف می زنیم، تنها شور و اشتیاق و شادی و سرزندگی کودکی در ذهنمان پدیدار می شود. حال آنکه کودک درون، علاوه بر شادی و نشاط، تمام ویژگی های کودکانه را در خود دارد؛ تمام آنچه به شکل غریزی می شود انجام داد. از لذت های ناپایدار و لحظه ای گرفته تا پا به زمین کوبیدن و سماجت و گریه کردن و پافشاری بی منطق تا اینکه به خاطر یک اسباب بازی، یک لنگه جوراب یا یک خوراکی ساده کتک کاری کردن و هل دادن و آسیب رساندن به دیگری.
بعد دوم: والد
بخش والد شخصیت ما چون والدین و کسانی که مانند والدین هستند، بخش بکن نکن ها و چهارچوب ها و باید و نبایدهاست که گاه سرزنشگر و کنترلگر و آسیب رسان می شود.
بعد سوم: بالغ
بخش تکامل یافته شخصیت ما، بخش بالغ شخصیت است که عاقلانه و بالغانه رفتار می کند؛ درست مثل یک بزرگسال باتجربه و دنیادیده تحلیل می کند و به دنبال چرایی و حل مساله و مدیریت بحران است. این سه بخش شخصیت همواره باید در تعادل باشند و هریک نقش خود را به اندازه ایفا کنند. اگر یکی از این سه بر دو بخش دیگر مسلط شود، در واقع سلامت روان ما به مخاطره خواهد افتاد.
اگر والدین یا آموزگاران ما تنها پیرو کودک درون خود یا والد سرزنشگر و کنترلگر و آسیب زننده شخصیت خود باشند و به واسطه گم شدن یک سیم کابل شارژر فرزندان این مرز و بوم را سیاه و کبود کنند و هزار رنج روحی و روانی به نسل آینده وارد کنند، دیگر مقام معلم، چگونه مقامی است؟! روشن است که بخش تکامل یافته ی شخصیت یعنی بالغ چنین معلمی به کمال شکل نگرفته است. این امر مهم، موضوع پیش پاافتاده و ساده ای نیست. فرزندان بی دفاع امروز نباید از قدرت بلامنازع و بسیار زیاد معلمان ناکارامد رنج بکشند. یک مَثَل انگلیسی می گوید: «اشتباه یک پزشک زیر خاک دفن می شود. اشتباه یک مهندس، روی خاک سقوط می کند؛ اما اشتباه یک معلم روی خاک راه می رود و جهانی را به فنا می کشد.» آیا وقت آن نرسیده است که علاوه بر گرامیداشت مقام و شان معلمان ارجمند سرزمینمان، که همگی مدیون و ارادتمند مهرشان هستیم، دست کم در روز مقدس معلم هر چه بیشتر در اندیشه ارتقا و تعالی مهارت های ارتباطی این ارجمندان به وسیله علوم ارزشمند انسانی باشیم؟
دکتر مینانبئی، مدرس مهارتهای زندگی