| کد مطلب: ۱۹۴۵۰

تأملی بر مقاله سردبیر هم‌میهن درباره «دولت وحدت ملی دموکراتیک»

مصالحه ملی علیه یکدست‌سازی

عباس موسایی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب

مصالحه ملی علیه یکدست‌سازی

دوست عزیز و گرامی‎ام، جواد آقای روح، سردبیر مجله‌ی صدا، روزنامه‌ی هم میهن و کانال تلگرامی راهبرد، که در شرایطِ عسرتِ سیاست در ایران، حاشیه‌نشینی سیاسی و تغلیظِ یکدست‌سازی، در ایجادِ امکان و امید به اصلاح از درون، تلاش‌های منحصربه‌فردی داشته‌اند، در آخرین نوشته‌‌شان تحت عنوانِ دولت وحدت ملی دموکراتیک، تبارشناسیِ شکل‌گیری دولت چهاردهم را کالبدشکافی کرده‌اند. این نوشته از نظرِ ارجاع به برخی رخدادها و تبیین مختصاتِ سیاسی کشور که منجر به شکل‌گیریِ این دولت شده و نیز الگو و طرح‌واره‌ای که حولِ نام دولت (وفاق ملی)، آمده است، واجدِ نکات قابل تأملی است. در این نوشته ضمن قدرشناسی تأمل آقای روح، نکاتی را حول همین مسئله، البته نه در تقابل با آن که در جهتِ تقویت و همراستایی با این مسیر، باز می‌نمایاند.

به‌کارگیری مفاهیمی چون پوزیسیون و اپوزیسیون که در ادبیاتِ سیاسی، معنای مشخصی دارند، معطوف به مختصاتِ سیاسی ایران به وقتِ اکنون، محل پرسش است. پوزیسیون و اپوزیسیون، به ترتیب به معنای دولتِ مستقر (حزب یا احزاب پیروز) و دولتِ در کمین (حزب یا احزاب منتقد) برای جایگزینی با دولتِ مستقر، تعریف می‌شوند و بیشتر در کشورهایی با ساختار سیاسی پارلمانی تعریف می‌شود. احزابِ در کمین نشسته برای پیروزی در انتخابات آینده بعدی و جایگزینی با برندگانِ انتخابات پیشین را همچنین دولتِ در سایه نیز می‌گویند. در فقره اخیر نیز ما در کشورمان با نوعی کژتابیِ مفهومی و مصداقی مواجه شده‌ایم.

از طرفی هر نوعِ تحلیل پیرامونِ تبیینِ وضعیتِ سیاسی کشور، می‌بایست قبل از هر چیز، تبیین و توصیف‌کننده‌ی چارچوب و مبانیِ نظری، آرایش سیاسی، ساختار سیاسی (حقوقی و حقیقی یا واقعی)، میزانِ تبعیتِ ساختارِ واقعی از ساختارِ حقیقی و... باشد.

نویسنده محترم در ادامه بر وجوهی از کژتابیِ مفهومی در سپهرِ سیاسی کشور، پرتوافکنی کرده‌اند، مفاهیم در دستگاه‌های نظری و گفتمان/روایت‌های متفاوت، معانیِ متفاوتی دارند. مثلاً اینکه منظور از وحدت در نظریه‌های دولتِ اقتدارگرا و دولت دموکراتیک بسیار متفاوت است، موردِ التفاتِ ایشان قرار گرفته است. وحدت در الگوی فاشیستی از دولت معنایی کاملاً متفاوت از معنایِ آن در الگوی دموکراتیک دارد. البته در حد فاصلِ این دو الگو می‌توان معانیِ متکثری از مفهومِ وحدت را رونمایی کرد. آقا جوادِ روحِ عزیز در توصیفِ وحدتِ ملی یا وحدت کلمه مدنظر بنیانگذار (وحدت کلمه) و نیز مصداقِ آن در عرصه اجتماع، از مفهومِ «وحدت کاریزماتیک محورِ ملی» رونمایی کرده‌اند.

وحدت در الگوی وحدت ملی به روایتِ دموکراتیک آن معطوف به معنایِ مدرن ملت است که شامل شهروندان آزاد و برابری است که حاکمیت برآمده از اراده ایشان است. در عوض وحدت در معنایِ فاشیستی، پیروی از اراده پیشوا است. وحدت کلمه در گفتمانِ بنیانگذار، به‌رغمِ عدمِ انطباق با روایت ِدموکراتیک، با روایتِ اقتدارگرایانه نیز فاصله‎ای گسترده دارد. جمهور در جمهوری اسلامی، مؤسس آن، میزان رای ملت است و وحدت ملی در نظر، پیروی محض و بی‌چون و چرا نیست، هرچند دموکراتیکِ محض نیز نیست، شاید آنگونه که آقای روح می‎گویند بتوان آن را وحدت کاریزماتیک نام نهاد. در معنای پولانتزاسی، وحدت در الگوی وحدت ملیِ دموکراتیک، نرمال است، حال آنکه در الگوی فاشیستی، استثنایی و ناروالمند است. وحدت در الگو و پارادایم جمهوری اسلامی، بنابر اینکه کدام روایت، هژمون می‌شود به هر دو الگوی استثناگرایی و روالمندگراییِ مدنظرِ نیکوس پولانتزاس، میل می‌کند.

در برهه‌های مختلف و با به رسمیت شناختنِ مشارکت ملی و ایجادِ امکان برای حضورِ ملت، شاهدِ غنی‌سازیِ حکمرانی با حضورِ جمهور ملت و گرایش به درجه‌ای از وحدت ملی بوده‎ایم. گرایشِ بخش‌هایی از نظامِ حکمرانی به سمتِ پروژه یکدست‎سازی خالص‌ساز، گرایش به سمت‌وسویِ استثناگرایی را در پی داشته و به تبعِ آن، وحدت ملی تضعیف شده است. رخدادِ اخیر و انعطاف در نظامِ حکمرانی برای مشارکتِ ملی، امکانِ شکل‌گیریِ دوباره‌ی وحدت ملی به طور نسبی را فراهم آورده است، آنگونه که رئیس‌جمهور محترم دولت خود را دولتِ «وفاق ملی» می‌نامند. وفاق ملی، معطوف به سپهرِ سیاسی کشور، صورتی روزآمد از هژمونی‌یابیِ گفتمانِ اصلاحات است که در آن شاهدِ حضورِ گسترده‌ترِ ملت در سپهرِ سیاسی هستیم. البته از طرفی شاهدِ مقاومتِ جریانِ استثناگرا در مقابلِ عادی‌سازی بیشتریم.

در الگوی مصالحه ملی مدنظر رئیس‌جمهور _ به شرطِ وفاداری به منطق و مبانیِ گفتمانی اصلاح‌طلبی، نه آنگونه که مخالفانِ اصلاحات، وفاق ملی را تقلیل‌گرایانه به ائتلاف در تشکیلِ دولت و تحمیلِ استثناگرایی بر آن می‌دانند_ شاهدِ گسترشِ پهنه امکان وحدت و انسجام ملی خواهیم بود.

دولتِ چهاردهم، برآمده از اراده‌ی حاکمیت در گذر از الگوی یکدست‌سازی به الگوی مشارکت ملی و در بازی‌گردانی هوشمندانه جبهه اصلاحات ایران در ذیل اصلاح‌طلبی چارچوب‌دار و با پرنسیبِ آقای سیدمحمد خاتمی، شکل گرفته است، از این رو تلقیِ نامِ «وفاق ملی» بر دولت را می‌توان ناشی از توافق ملت، حاکمیت و با بازیگری بخش مؤثر جامعه مدنی (حد واسط ملت و حاکمیت) یا همان اصلاح‌طلبان دانست.

وفاق ملی را می‌توان واریته‌ای(گونه‎ای) روزآمد، زمینه و زمانه پرورده از اصلاح‌طلبی دانست. به میزان وفاداری دولت چهاردهم بر اصول و مبانی اصلاح‌طلبی، وفاق ملی می‌تواند گشایشگر سپهر سیاسی کشور در مسیر وحدت ملی باشد. حاکمیت به میزان پذیرش اصول و مبانی هویتی اصلاح‌طلبی و غنی‎سازی حکمرانی با مطالبات اجتماعی و اصول اصلاحات، می‎تواند زمینه‎ساز «وفاق ملی» باشد.

از منظری دیگر، روایت استحاله‎طلبانه از مفهوم «وفاق ملی»، نه در مسیر وحدت ملی است و نه راهی به جایی می‎برد. وفاق ملی به شرط وفاداری به گفتمان برسازنده، از طی طریق راهبرد دولت و جامعه قوی، گام نهادن در مسیر دولت دموکراتیک ملی است. مصالحه همزمان با داخل و خارج، با رعایت حقوق اساسی شهروندان، حق حاکمیت ملی، ترمیم شکاف ملت و حاکمیت و گسترش پهنه امکان سیاست‎ورزی مصلحانه شکل می‎گیرد.

این مطالبه اساسی را نمی‎توان به توافق‌گرایی مستحیل در قدرت و مختصاتِ ناوضعیت کنونی تقلیل داد. گذر از استثناگرایی یکدست‌ساز به عادی‌سازی متضمن منافع و مصالح ملی، نیازمند توافق بر اساس الزامات سیاست مصلحانه است، در این مسیر تقلیل سیاست مصلحانه به توافق برای تقسیم دولت بین جناح‎های سیاسی، بیراهه‎ای راهزن است. واکنشِ روزنامه جوان به روایتِ آقای روح از وفاق ملی و وحدت دموکراتیک ملی را می‎توان بازنمای سیاست ضد وفاق بخشی مؤثر از جریانِ اصول‌گرا دانست. در یک کلام می‌توان وفاق ملی را روزآمدِ اصلاحات با درجه‎ای بیشتر از مصالحه‎جویی از سوی ملت و حاکمیت و بازیگردانیِ اصلاح‌طلبان برای ترمیم شکاف ملت و حاکمیت دانست.

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی