عیار سیاستگذاری
اینکه قطع برق از منازل شود یا از صنعت مسئله اصلی است. اینجاست که عیار سیاستگذاری معلوم میشود. اگر آیندهنگر باشیم و سود فراوان آینده را به منافع اندک و کوتاهمدت ترجیح دهیم، در این صورت بهطور قطع صرفهجویی را از برق مسکونیها و ادارات آغاز میکنیم.
گزارشی که امروز در صفحات اقتصادی «هممیهن» از وضعیت چند شهرک صنعتی منتشر شده است، نشان میدهد که قطع برق آنها از دو روز در هفته به چهار روز افزایش یافته است. شاید این وضع را نتوان به همه شهرکها تعمیم داد؛ ولی وضعیت عمومی قطع برق کمابیش باید به همینگونه باشد.
داستان ناترازی برق و کلاً انرژی سابقه طولانی دارد و همیشه هم از جانب کارشناسان تذکر داده شده است. ایران از نظر زیرساختی همیشه وضعیت خوبی داشته، زیرا سرمایهگذاریهای لازم را در این زمینه انجام داده است.
سرمایهگذاری در زمینه برق از اهمیت زیادی برخوردار است که متاسفانه در سالهای اخیر به نحو مطلوب انجام نشده است؛ در نتیجه، رشد تقاضا برای مصرف موجب ناترازی شدیدی در برق بهویژه در تابستان شده است.
وعدههایی هم که برای جبران این ناترازیها در تابستان داده شده بود، از ابتدا معلوم بود که عملی نیست. از سوی دیگر، قطع برق واحدهای صنعتی به زیان کشور است. چون هم موجب رکود میشود و هم بیکاری را افزایش میدهد و هم تورم و ورشکستگی را موجب میشود. در واقع، همه ضرر میکنند. برخی بهصورت مستقیم و آنی و اغلب مردم بهصورت غیرمستقیم و با فاصله زمانی دچار زیان میشوند.
راهحل چیست؟ برای رفع ناترازی برق یا باید واردات کنیم که بعید است کشورهای همسایه ایران چنین امکانی را داشته باشند، چون خودشان اغلب واردکننده برق هستند. یا باید تولید را بیشتر کرد که این نیازمند زمان و سرمایه است که هر دو فعلاً در دسترس نیست. ضمن اینکه شاخص ریسک ژئوپلیتیک ایران طی سهماه گذشته بهویژه پس از این تجاوز اخیر به حداکثر رقم خود رسیده و این واقعیت تاثیر منفی بر سرمایهگذاری دارد.
بنابراین، راهکار اصلی، تنظیم مصرف و کاهش آن است. همان که اکنون بهصورت قطعی برق در صنعت و کشاورزی و مصارف تجاری و مسکونی و اداری شاهدیم. کاهش مصرف چند راه دارد. اول، افزایش قیمت. این راه محدودیت دارد و در فضای اعتماد پایین مردم هم به این راه رضایت نمیدهند. دوم، قطع برق بهصورت زمانبندی شده است که ظاهراً راحتترین راه است.
ولی اینکه قطع برق از منازل شود یا از صنعت مسئله اصلی است. اینجاست که عیار سیاستگذاری معلوم میشود. اگر آیندهنگر باشیم و سود فراوان آینده را به منافع اندک و کوتاهمدت ترجیح دهیم، در این صورت بهطور قطع صرفهجویی را از برق مسکونیها و ادارات آغاز میکنیم.
در مقابل، اگر مسائل کوتاهمدت و در این مورد خاص تحمل و رضایت یا عدم رضایت مردم برایمان اولویت داشته باشد؛ چارهای نیست جز اینکه برق صنعت و تولید قطع شود. چون مردم اعتراض میکنند و به درخواست حکومت برای همراهی با کاهش و قطع برق پاسخ مثبت نمیدهند.
این وضعیت از همان سال۱۴۰۰ و با سیاست دولت رئیسی اجرایی شد. شرکتهای بزرگ فولادسازی، پتروشیمی و سیمان که همگی نقش مهمی در اقتصاد کشور دارند، با قطعی برق مواجه شدند و جرأت چون و چرا هم نداشتند تا مردم در آرامش باشند. ولی نتیجه معلوم بود. این سیاست ناشی از فقدان اعتماد میان دو طرف بود و تداوم قطعی برق برای صنایع نوعی دادن امتیاز گذرا به اکنون مردم از جیب آینده مردم بود.
این مسئله همچنان هست و هنوز هم نتوانستند حل کنند و بدتر اینکه در وضعیت جنگی میتواند تعابیر دیگری نیز از آن بشود. همبستگی ملی جانشین اعتماد اجتماعی نمیشود؛ برای سنجش میزان اعتماد و حتی همبستگی، بهتر است سیاست بلندمدت را انتخاب کرد.