محدودیت فنآوریهای نو
یک سادهانگاری عجیبی در ایران رواج دارد؛ به این معنی که صاحبان قدرت گمان میکنند قادرند فنآوریهای نو را به هر نحوی که بخواهند استفاده و به کار بگیرند. شاید کس
یک سادهانگاری عجیبی در ایران رواج دارد؛ به این معنی که صاحبان قدرت گمان میکنند قادرند فنآوریهای نو را به هر نحوی که بخواهند استفاده و به کار بگیرند. شاید کسانی که کتاب 1984 جرج اورول را خواندهاند دچار این مشکل شده باشند که گمان دارند، اینترنت و فضای دیجیتال همان کیمیایی است که صاحبان قدرت صدها و شاید هزاران سال در پی آن بودند تا بلکه بتوانند زندگی شهروندان خود را حتی در پستوی خانه و خلوت ذهن تحت نظر و احیاناً هدایت قرار دهند. این تصور اشتباه است، فنآوری و کاربرد آن محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی دارد. فنآوریهای جدید تیغ دودَم هستند. بیش از اینکه گمان کنید ابزاری در دست قدرتها هستند، همزمان میتوانند ابزار قدرتمندتری در دست منتقدان و مردم علیه قدرتها نیز قرار گیرند.
به همین علت است که حتی دولتهای قدرتمند غربی نیز صدایشان درآمده است و در مواردی خواهان اعمال محدودیت علیه این فضا میشوند. بنابراین، نباید مرتکب این خطای فاحش شد که دنیای دیجیتال و اینترنت میتواند گره از کار فروبسته قدرتمندان غیرپاسخگو باز کند. شاید در مواردی چنین شود، ولی نقطه مقابل آن یعنی به چالش کشیدن قدرتها قویتر است. این فرآیندی جهانی است و نمیتوان یک روند متفاوتی را سازمان داد. حتی کشوری چون چین که از این ابزار برای مهار جامعه بهخوبی استفاده میکند در عمل بزرگترین موفقیتها در حد معجزه را برای مردمش ایجاد کرده است و اینگونه نیست که با عملکردهای ضعیف و فقط با اتکا به چنین ابزاری بتوان کسی را مهار کرد. فریب تبلیغات غربیها درباره چین را نباید خورد. آنان هم در موضوعاتی محدود از این ابزار استفاده میکنند و به ازای آن آزادیهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و عزت نفس را برای مردم خود فراهم میکنند و حتی اکثریت قاطع نیز از روند کنونی چین در قدرت برتر جهانی شدن حمایت میکنند. اتفاقاً رسانه نقطهضعف چین است و باید آن را تقویت کند و الا معلوم نیست که آینده آن چه خواهد شد.
با این مقدمه، باید به ایجاد سامانههای اینترنتی و بانکهای اطلاعاتی عجیب و غریب در ایران پرداخت. نمونهاش اینکه با عبور نشر کتاب از هفتخوان ارشاد که احتمالاً از هفتخوان رستم خطرناکتر است، باز هم رضایت ندادهاند و میخواهند با باز کردن دکهای جدید، یک سامانه برای سانسور مثلاً مردمی! ایجاد کنند و از مومنان کمک بگیرند تا مبادا ایمان و امان مردم از طریق کتاب از میان برود؛ کتابی که جزو بسیار بسیار کوچکی از سبد کالاهای فرهنگی مردم است.
اکنون هم مسئله سامانه رصد سبک زندگی مطرح شده است؛ موضوعی که تقریباً معنای روشنی ندارد. اگر رصد کردن به معنای پژوهش و دریافت حقیقت است که این کار هیچ تناسبی با متولیان فرهنگی کشور ندارد؛ نه عقیده دارند و نه میتوانند عالمانه انجامش دهند و نه اراده انتشار آنها را دارند، کافی است که ببینید در همین 30ماه دولت جدید، بساط اینگونه اقدامات برچیده شده یا به پستو رفته و حتی سامانههای قبلی که دادههای ثبتی را منتشر میکرد فعلاً قفل شدهاند و دسترسی به اطلاعات جدید آنها امکانپذیر نیست. نمونه آن رصد مهاجرت است که فعلاً با مشکل مواجه شده است. اگر هدف تجسس در زندگی مردم و به صفت هویت حقیقی شهروندان است تا بلکه با تهدید و زور آنان را در مسیری متفاوت از سبک زندگی قرار داده شوند، باید گفت این همان مشکلی است که در ابتدای سرمقاله مطرح شد. یعنی، ناتوانی فنآوریهای جدید در به خدمت کامل درآمدن صاحبان قدرتی است که هدف را فقط کنترل و مهار مردم قرار میدهند و نه رضایت آنان. نهایت هم شکست سیاست مهار کردن است. امیدواریم چنین سیاستی در پیش گرفته نشود که پیشاپیش محکوم به شکست است، فقط برای عدهای ناندانی درست میکند.