حماس در غزه چه سرنوشتی پیدا میکند؟
درباره گمانهزنیهایی که درباره حمله ۷ اکتبر از سوی تحلیلگران ایرانی مطرح میشود
درباره گمانهزنیهایی که درباره حمله ۷ اکتبر از سوی تحلیلگران ایرانی مطرح میشود
حمیدرضا جلاییپور
جامعهشناس و فعال سیاسی
در سرزمین اشغالی فلسطین بیش از ۷۵سال است که در برابر نیروی سیاسی و مذهبی اسرائیل مقاومت میشود. همه ما آخرین صحنه این مقاومت را در حمله نیروهای حماس به مواضع و شهرکهای فلسطینی در روز ١۵ مهر ١۴٠٢ دیدیم. حماس حدود ۲۴۰نفر اشغالگر را گروگان گرفت، ۱۲۰۰ اسرائیلی را کشت و نزدیک به پنج هزار زخمی از اسرائیل برجای گذاشت. این عملیات با حدود فقط ۶۰۰مبارز فلسطینی که با موتور و اسلحه سبک به درون اسرائیل نفوذ کرده بودند، انجام شد؛ نه بهوسیله ارتشهای کلاسیک کشورهای عربی مثل مصر. تا قبل از این عملیات، سازمان امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل اسطوره شکستناپذیر تلقی میشد اما اسطوره این سازمان امنیتی اسطورهای در حمله حماس شکست.
از آن پس، ارتش اسرائیل با حمایت همهجانبه معنوی و مادی آمریکا و اروپا (و سکوت دولتهای قدرتمند عرب مثل مصر و عربستان) به غزه و سرزمین مقاومت فلسطین به قصد نابودی حماس دست به حمله همهجانبه و همهساعته زد. هماکنون مدت یک ماه هست که غزه را میکوبد. خانه، مدرسه و بیمارستان را میکوبد. دست به نسلکشی همهجانبه زده است. تاکنون ده هزار فلسطینی را کشته که چهار هزار نفر آنها کودک بودهاند. چهل هزار نفر را زخمی کرده و به اندازه انرژی تخریب دوبار بمباران هیروشیما، روی سر مردم غزه بمب ریخته است. بیش از یکسالونیم که آمریکا بر سر مردم افغانستان بمب ریخت، حکومت غاصب نتانیاهو در این یک ماه روی سر این مردم بمب ریخته است و یکچهارم منازل مسکونی فلسطینیان را با خاک یکسان کرده است.
هماکنون که نسلکشی اسرائیل در غزه در جریان است، از میان سوالات دو سوال برای مخاطب ایرانی مطرح است. سوال اول اینکه چرا حماس دست به این عملیات زد؟ آیا این نیرو فکر بعد از حمله را نکرده بود؟ سوال دوم اینکه چه چشماندازی درباره حماس در ذیل این حملات نسلکشانه متصور است؟
پاسخ دقیق به سوال اول پس از آنکه منطقه آرام گرفت، بهتر روشن میشود. چون سازمان باسابقه حماس یک سازمان مبتدی نبوده که محاسبه پس از عملیات را نکرده باشد. بااینهمه، در میان تحلیلگران ایرانی دو تحلیل در پاسخ به این سوال بیشتر به گوش میرسد. تحلیل اول این است که حماس را یک سازمان عقیدتی و رادیکال میدانند که فقط توجه به حقانیت عقیدهاش را (که آزادی قدس شریف هست) دارد و از عقلانیت عرفی و مبتنی بر هزینه/فایده به دور است. لذا قبل از این عملیات سازمان حماس ارزیابی واقعی از موازنه قوا (بین قدرت محدود نظامی حماس و قدرت نامحدود نظامی اسرائیل-آمریکا) نداشته و خود را و مردم غزه را به آب و آتش زده و پس از دو روز شادی که در عملیات پانزده مهر بهخاطر سیلیای که به هیمنه اسرائیل زده بود، حالا اسرائیل حماس و غزه را دارد نابود میکند.
تحلیل دوم اینکه حماس مدتهاست از سوی نتانیاهوی غاصب و قصاب ضربه میخورد. حماس شاهد این بود که نتانیاهو و آمریکا در قالب «معامله قرن» دوره ترامپ و «طرح ابراهیم» دوره بایدن و دولتهای قدرتمند عربی و بدون مشارکت فلسطینیها مشغول معامله هستند. لذا حماس رأساً برنامهریزی کرده و با نیروی جوان فلسطینی این عملیات را در پانزده مهر انجام داده است. البته، خود حماس هم پیشبینی نمیکرده با چنین موفقیتی در خاک اسرائیل کارش پیش برود؛ اما رفته است. از آن پس اتفاقی که افتاده، آشکار شدن مجدد ماهیت نسلکش و قصاب تندروهای اسرائیل است که از هوا و زمین به جان مردم غزه و حماس افتاده و نسلکشی میکند. نکته ظریف اینکه حماس یک ماه هست دارد مقاومت میکند و مردم غزه هم دارند جان میدهند؛ ولی در برابر حماس دست به اعتراض نزدهاند. من تحلیل دوم را قبول دارم. ارزیابیام این است که حماس و غزه با تحمل هزینهای عظیم، صفحه جدیدی در تاریخ فلسطین اشغالی ایجاد کردهاند.
اما سوال دوم؛ یعنی چه چشماندازی درباره حماس در غزه قابلحدس است؟ طرفداران تحلیل اول میگویند اسرائیل بهخاطر برتری نظامی، غزه و حماس را نابود میکند. بهترین دلیل آنها این است که تخریب همین یکماهه در غزه را ببینید که چیزی به پایان حماس نمانده است. اما طرفداران تحلیل دوم چنین سرراست پاسخ نمیدهند. آنها هم قبول میکنند که مردم غزه و حماس ضربات ویرانگری را دریافت کردهاند. اما جنبش مقاومت فلسطین یک «جنبش ریشهدار» در میان فلسطینیان سرزمینهای اشغالی است. جنبشهای ریشهدار (ریشهدار از حیث ایدئولوژی، سازمان، پایگاه مردمی و سابقه مبارزاتی) پفک نیستند که تمام شوند. جنبش حماس ممکن است سازمان نظامیاش زیر سلاخیهای نتانیاهو سلاخی شود؛ اما تمام مءلفههای این جنبش مقاومت (تا مسئله اشغال سرزمین مردم فلسطین حل نشود) نابودشدنی نیست. ممکن است همراه مردم غزه بیشتر نظامیان حماس را بکشند، ولی دو میلیون مردم غزه را که نمیشود کشت. جنبش مقاومت در قلب و روح مردم زنده میماند و پس از رخداد نسلکشی اسرائیل، ادامه حیات میدهد. جنبش مقاومت در کرانهباختری و در میان فلسطینیان آوارهشده در جهان ریشه دارد. رهبری و شبکه این مقاومت
در بیرون غزه است. انگاره محو حماس و مقاومت در غزه سخن مسموعی نیست.
جنایت رژیم نسلکش اسرائیل در غزه برای بلندمدت نمیتواند ادامه پیدا کند. چون افکارعمومی جهان عرب، اروپا و آمریکا و دیگر نقاط جهان شاهد این نسلکشی است. این فشار در آینده نزدیک اثر خود را بر توقف ماشین جنگی اسرائیل خواهد گذاشت. همچنین، خاطره جمعی و بزرگ این نسلکشی زمینه آن را فراهم خواهد کرد که پروژه صلح براساس خواست فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی با قدرت بیشتری به پیش برود.
در پایان شایسته است که از سیاست خارجی جمهوری اسلامی در مواجهه با جنایت اسرائیل در غزه تشکر کرد. چون از یک طرف، جمهوری اسلامی در کنار فلسطینیان است و از طرف دیگر، در این رخداد ایران و حزبالله را درگیر جنگ تهاجمی علیه اسرائیل نکرده است. چون جنگ تهاجمی با اسرائیل یعنی جنگ با آمریکا و وقوع این جنگ برخلاف موازنه قوا و بهضرر ایران است. ضمناً جنگهای تهاجمی معمولاً به ضرر شروعکنندگان آن است و جنگ دفاعی است که قابل دفاع عقلانی است.