نگاه خارجی
آنچه در این ستون میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.
آنچه در این ستون میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.
محاسبه پکن و مسکو در خصوص قرهباغ
ظاهراً هیچکس نمیخواهد به جنگ عمیق ژئوپلیتیکی در پشت مناقشه قرهباغ بپردازد. سوال این است که چندین دهه مناقشه بر سر یک منطقه محاصرهشده عمیقاً منزوی، چگونه میتواند از نظر توازن قدرت جهانی پیامدهای گستردهتری داشته باشد؟ این مناقشه چگونه میتواند بر چین یا اروپا یا خاورمیانه تأثیر بگذارد؟ آنچه بین ارمنستان و آذربایجان در جریان است، میتواند حتی کنترل بر قرهباغ و بهطور بالقوه خطوط بینقارهای را تغییر دهد.
به نقشه قرهباغ نگاهی دقیق بیاندازید. از نظر لجستیکی، هر کسی که ارتفاعات قرهباغ در آذربایجان را کنترل میکند، بهطور بالقوه بر این گستره حساس مرزی تسلط دارد. این بخش از بحث نمیتواند بدون توجه جدی به جزئیات جغرافیایی پیش برود. بیایید اول به کریدور زنگزور بپردازیم. در امتداد منطقه مرزی ایران و آذربایجان، مشرف به کوههای قرهباغ، «کریدور زنگزور» قرار دارد. سپس این کریدور از قطعهای از خاک ارمنستان عبور میکند و در نتیجه آذربایجان را مستقیماً به ترکیه متصل میکند. ایرانیها مخالف این کریدور هستند. ارمنیها هم مخالف آن هستند. مسکو هم قبلا با آن مخالف بود. اما این کریدور چرا اینقدر مهم است؟ به دلیل اینکه «کریدور زنگزور» بهطور بالقوه آخرین گام از یک مسیر بسیار طولانیتر شمال به جنوب به نام «کریدور میانی» است که جمهوریهای ترک آسیای مرکزی را از طریق آذربایجان به ترکیه متصل میکند. ما از یک راهآهن و جاده و خطوط لوله سوخت مختلف صحبت میکنیم که میتواند مسیر تجاری جاده ابریشم را که مسکو دو قرن پیش در زمان تزارها قطع کرده بود، احیا کند.
آسیای مرکزی از نظر ژئواستراتژیکی بسیار اهمیت دارد. ما در مورد ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان صحبت میکنیم. در حال حاضر کل این بلوک بهطور مؤثر توسط روسیه، چین، ایران و غیره محاصره شده است. این کشورها در حال حاضر در محاصره هستند اما وقتی آذربایجان و ترکیه را از نظر جغرافیایی اضافه کنید، محاصره ضمنی شکسته میشود. اینجاست که «کریدور میانی» وارد میشود و از ابرقدرتهای منطقهای دور شده و از آسیای مرکزی به کریدور زنگزور متصل میشود و در نتیجه یک بزرگراه مستقیم بین کشورهای ترک و منابع طبیعی آنها به جهان خارج ایجاد میکند. یعنی پنج کشور، دریای خزر، آذربایجان، ترکیه و فراتر از آن. ارمنیها تنها مانع جغرافیایی هستند. اینگونه بود که شوروی مرزها را بهگونهای خاص برنامهریزی کرد، بهطوری که تعداد زیادی از کشورها با هم در تضاد قرار گرفتند و محصور در خشکی شدند و تنها راه عبورشان از مسکو میگذشت. حالا سوال این است که چرا پوتین در فاجعه اخیر قرهباغ از ارمنستان در برابر آذربایجان محافظت نکرد؟ چرا طرف دومی را گرفته است؟ این یک محاسبه چندگانه است. همانطور که آمبرین زمان در مقاله خود اشاره میکند،
پاشینیان رئیسجمهور ارمنستان «انقلاب رنگی» قدرت را به دست گرفت و بدترین نوع تهدید برای قدرت پوتین بوده است. مسئله نفت نیز در میان است. آذربایجان با فروش نفت روسیه بهعنوان نفت باکو، به پوتین کمک میکند تا تحریمها را دور بزند. این نفت بهخصوص از طریق ترکیه و از طریق خط لوله باکو-تفلیس-جیهان فروخته میشود. در نهایت، کرملین معتقد است که میتواند با تبانی با رهبران و ساختارهای ایجادشده پس از شوروی برای ایجاد ثروت متقابل، کشورهای ترک را به بهترین شکل کنترل کند. محاسبه چین نیز این است که میتواند همین کار را با کمک به ایجاد «کریدور میانی» از طریق «ابتکار کمربند و جاده» انجام دهد، حتی اگر این کار محاصره روسیه، چین و ایران را بشکند. مانند نفت روسیه که از باکو میگذرد، کالاهای چینی از آسیای مرکزی به جهان میآیند و جمهوریهای ترک از نظر اقتصادی به پکن وابسته خواهند شد.